تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

سرنوشت ساز مثال: fateful day = روز سرنوشت ساز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

نوکر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

insubordinate fool کله پوک نافرمان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنگر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خلافکار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

خرمن کوب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلاغ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

توالت عمومی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کار خرابی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرنده شکاری ( این لغت در جملات به صورت کنایه بکار می‎رود. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

liberate from self - doubt اعتماد به نفس را بالا بردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

incite violence پاچه گیر کردن ( باعث خشونت فراوان شدن ) ( برای مثال نوشیدن مشروب زیاد باعث تحریک و ابراز خشونت شدید می‎شود )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

وارد کردن تلفات inflict no casualties = تلفاتی نداشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

مؤدب بودن behave yourself = مؤدب باش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

New Year's resolutions آرزوهای سال نو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

منبع موثق I have it on a very good authority

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

( یک معنی عامیانه ولی قشنگ ) واهمه people are not afraid anymore =مردم دیگه واهمه ای ندارند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

درماندگی suddenly, I feel incompetent یه لحظه، احساس درماندگی کردم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

کوتاه آمدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اشراف زاده‎ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

به موجب، بر اساس "Under the “polluter pays principle = به موجب اصل " آلوده کننده می‎پردازد" ( جبران خسارت زیست محیطی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

قانونی مشروع توجیه پذیر موجه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جدی سختگیر خشک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بی اندازه فوق العاده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

دقیق حساس ظریف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

عمدتا، بیشتر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

سگ شکاری A pack of baying hounds یک دسته سگ شکاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مزخرف، نکبت this life is bad این زندگی مزخرفه this life is all bad این زندگی همش نکبته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

put their own lock مهر و موم کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مهر و موم کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

توقیف کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

سرسخت در اصطلاحات عامیانه He was a tough nut to crack but he did crack خیلی مقاومت کرد، ولی دوام نیاورد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

معنی عامیانه در تعریف شماره 4 قل چماقی ( informal ) money extorted, as from a business, to guarantee safety from violence or criminal prosecution

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

باجگیری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

تو مکالمات عامیانه بیشتر به معنی "عشقی" بکار می رود. البته در انگلیسی بریتانیایی این مورد رو بیشتر می‎بینیم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

irregular paddies چریک های ایرلندی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

زبون دراز the one with the mouth = اون زبون دراز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشفته you look a little unsteady یک کم آشفته به نظر می آیی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

با حال They seem nice به نظر باحال میان.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

( شیوه ی ) خفه کردن They have a long and glorious relationship with the garotte این دسته ارتباط طولانی و روشنی با این شیوه‎ی خفه کردن دارند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

( سیاست های ) جذب رای دهنده‎گان The party needs to broaden its appeal to voters

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

بار مسئولیت بار سنگین زندگی فشار زندگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

appropriate ministers وزرای مربوطه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

سبیل کسی را چرب کردن رشوه دادن زیر میزی دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

دلشوره حس شوم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

به صلیب کشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

چوبه دار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

معتبر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

شهربانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پلید un - sanctified charlatan شارلاتان پلید