exceedingly

/ɪkˈsidɪŋli//ɪkˈsidɪŋli/

معنی: بحد زیاد
معانی دیگر: بسیار زیاد، به طور فوق العاده

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: to a great or excessive degree; extremely.
مترادف: especially, excessively, extremely, highly, surpassingly, vastly, very
مشابه: far, greatly, overly, precious

جمله های نمونه

1. he drove exceedingly fast
او بسیار تند می راند.

2. he was exceedingly unhappy
او بی اندازه ناخشنود بود.

3. The scenery in Switzerland is exceedingly attractive to the tourists from the whole world.
[ترجمه گوگل]مناظر سوئیس برای گردشگران از سراسر جهان بسیار جذاب است
[ترجمه ترگمان]مناظر سوییس برای گردشگران سراسر جهان فوق العاده جذاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Physical perfection in a human being is exceedingly rare.
[ترجمه گوگل]کمال جسمانی در یک انسان بسیار نادر است
[ترجمه ترگمان]تکامل جسمانی در یک انسان بسیار نادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That elderly gentleman was exceedingly on jump, as nervous as a man well could be.
[ترجمه گوگل]آن آقا مسن به شدت در حال پرش بود، به همان اندازه که یک مرد می توانست عصبی باشد
[ترجمه ترگمان]این مرد مسن، از پریدن به اندازه یک مرد عصبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Not being a mother, I found the chit-chat exceedingly dull.
[ترجمه گوگل]من که مادر نبودم، چت را بسیار کسل کننده دیدم
[ترجمه ترگمان]نه اینکه مادر بشم گپ زدن خیلی کسل کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was clever, handsome and exceedingly rich.
[ترجمه گوگل]او باهوش، خوش تیپ و فوق العاده ثروتمند بود
[ترجمه ترگمان]او باهوش، خوش قیافه و فوق العاده ثروتمند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He drove exceedingly fast.
[ترجمه گوگل]او بسیار سریع رانندگی کرد
[ترجمه ترگمان]خیلی تند می راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Thank you. You've been exceedingly kind.
[ترجمه گوگل]متشکرم شما فوق العاده مهربان بوده اید
[ترجمه ترگمان] ممنون شما خیلی لطف کردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That elderly gentleman was exceedingly on the jump, as nervous as a man well could be.
[ترجمه گوگل]آن آقا مسن به شدت در حال پرش بود، به همان اندازه که یک مرد می توانست عصبی باشد
[ترجمه ترگمان]آن مرد سالخورده چنان مضطرب و عصبی بود که به اندازه یک مرد عصبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Viewed head-on from short range the animal is exceedingly hard to spot, provided it stands still.
[ترجمه گوگل]با نگاه رو به روی از فاصله کوتاه، تشخیص این حیوان بسیار سخت است، به شرطی که ثابت بماند
[ترجمه ترگمان]نگاه به سر و تصویر از گستره کوتاه حیوان بسیار سخت است، به شرطی که هنوز پابرجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So we were exceedingly well-behaved towards each other.
[ترجمه گوگل]بنابراین ما نسبت به هم رفتار بسیار خوبی داشتیم
[ترجمه ترگمان]این بود که ما نسبت به هم رفتار خوبی داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Michael drove exceedingly fast.
[ترجمه گوگل]مایکل خیلی سریع رانندگی کرد
[ترجمه ترگمان]مایکل \"خیلی سریع رانندگی کرد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Yet the fragmentation of the Church makes it exceedingly difficult to implement anything like normal management practice.
[ترجمه گوگل]با این حال، تکه تکه شدن کلیسا، اجرای هر چیزی مانند عملکرد عادی مدیریت را بسیار دشوار می کند
[ترجمه ترگمان]با این حال تکه تکه کردن کلیسا برای اجرای هر چیزی مثل عمل مدیریت عادی بسیار مشکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It can be surprisingly good or exceedingly bad.
[ترجمه گوگل]می تواند به طرز شگفت آوری خوب یا بسیار بد باشد
[ترجمه ترگمان]این میتونه به طرز شگفت آوری خوب یا خیلی بد باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

به حد زیاد (قید)
exceedingly

تخصصی

[ریاضیات] بی نهایت، بی حد، متجاوزا

انگلیسی به انگلیسی

• very, extremely, especially
exceedingly means very much indeed; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

خیلی
?How often do you go for a run
Often at least four or five days a week, sometimes more. I run every time I go to the gym because cardio is really important. I tend to run after my main workout because I don’t want to "tire myself out" before I lift weights. Usually I’ll run for about 30 minutes before I go home.
...
[مشاهده متن کامل]

In the past I used to hate running and found it "exceedingly"⭐ boring. It didn’t matter what music I’d listen to, or where I’d do it, I just hated it until recently

به طور فزاینده
بیش از اندازه
بی اندازه
فوق العاده

بپرس