berserk

/bərˈsɜːrk//bəˈsɜːk/

معنی: دیوانه، از جا در رفته، شوریده، اشفته
معانی دیگر: از خودبیخود، کالفته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: violently enraged; wildly destructive.
مشابه: amok, maniac, maniacal, rabid, violent

- When they threatened to take her child away, she went berserk.
[ترجمه من] بروبابا
|
[ترجمه آرتا] جنون از شدت خشم
|
[ترجمه گوگل] وقتی تهدید کردند که فرزندش را خواهند برد، او از کوره در رفت
[ترجمه ترگمان] وقتی تهدید کردن که بچه شو بردن، از کوره در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was so drunk that he went berserk and kicked the door down.
[ترجمه گوگل] آنقدر مست بود که از کوره در رفت و در را با لگد به پایین زد
[ترجمه ترگمان] آنقدر مست بود که از کوره دررفت و در را به زمین کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: deranged or crazy.
مشابه: amok, crazy, deranged, maniac, maniacal, wild

- If I were held captive in a place like that I would go berserk.
[ترجمه گوگل] اگر در چنین جایی اسیر می شدم از کوره در می رفتم
[ترجمه ترگمان] اگر من در چنین مکانی اسیر می شدم، از کوره در می رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to go berserk
عنان اختیار از دست دادن،از جا دررفتن،شوریده شدن،دیوانه شدن،کالفتن

2. suddenly he went berserk and started throwing stones
ناگهان به سرش زد و شروع به سنگ پرانی کرد.

3. My husband will go berserk if he finds you here.
[ترجمه گوگل]شوهرم اگر تو را اینجا پیدا کند از کوره در می رود
[ترجمه ترگمان]شوهرم اگر شما را اینجا پیدا کند از کوره در خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When I saw him I went berserk.
[ترجمه گوگل]وقتی او را دیدم دیوانه شدم
[ترجمه ترگمان]وقتی او را دیدم از کوره در رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He went berserk when he found out where I'd been.
[ترجمه گوگل]وقتی فهمید من کجا بودم عصبانی شد
[ترجمه ترگمان]وقتی فهمید من کجا بوده ام، از کوره در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dad went berserk when he found out.
[ترجمه گوگل]بابا وقتی فهمید عصبانی شد
[ترجمه ترگمان]بابا وقتی فهمید از کوره در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Turn down your radio. Don't send berserk me.
[ترجمه گوگل]رادیو خود را کم کنید برای من عصبانی نفرست
[ترجمه ترگمان] radio رو خاموش کن منو دیوونه نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The dog went berserk when a wasp stung him.
[ترجمه گوگل]وقتی زنبوری او را نیش زد، سگ از کوره در رفت
[ترجمه ترگمان]وقتی زنبوری او را نیش زد، سگ از کوره دررفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Toos threw unending series of berserk punches, ignoring incoming rounds as if they were raindrops on a pleasant spring day.
[ترجمه گوگل]توس مجموعه‌ای از مشت‌های بی‌پایان را پرتاب می‌کرد و دورهای ورودی را نادیده می‌گرفت که گویی قطرات باران در یک روز دلپذیر بهاری هستند
[ترجمه ترگمان]به بیت یک سری مشت مشتی به هم زد و بی آن که به دور خود نگاه کند، انگار قطرات باران روی یک روز بهاری خوشایند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is capable of cold-blooded or berserk courage in desperate moments yet is constantly afraid of being cowardly.
[ترجمه گوگل]او قادر به شجاعت خونسرد یا دیوانه در لحظات ناامید است اما دائماً از ترسو بودن می ترسد
[ترجمه ترگمان]او قادر به انجام دادن شجاعت خونسرد و شجاع در لحظات ناامیدی است، اما با این حال همیشه از بزدلی و بزدلی می ترسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The man went berserk, smashed a side window and climbed on to the roof of the moving vehicle, police said.
[ترجمه گوگل]پلیس گفت که این مرد از کوره در رفت، شیشه کناری را شکست و به سقف خودروی در حال حرکت رفت
[ترجمه ترگمان]مرد از کوره دررفت و پنجره کناری را خرد کرد و به سمت پشت بوم حرکت کرد و پلیس گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He wasn't proud of the ability to go berserk because it meant loss of control.
[ترجمه گوگل]او به توانایی دیوانه شدن افتخار نمی کرد زیرا به معنای از دست دادن کنترل بود
[ترجمه ترگمان]او به این توانایی که از کوره دررفته بود، به این دلیل که به معنای از دست دادن کنترل بود، احساس غرور نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Converse was commencing another glide when Smitty went berserk.
[ترجمه Edris nozari] وقتی سمیتی از کوره در درفت گفتگو شروع به لغزشی دوباره کرد
|
[ترجمه گوگل]کانورس داشت سر خوردن دیگری را آغاز می کرد که اسمیتی از کوره در رفت
[ترجمه ترگمان]وقتی که \"اسمیتی\" از کوره در رفت یه پرواز دیگه شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His great dragon Nightfang went berserk and slaughtered many Dark Elves and their slave troops.
[ترجمه گوگل]اژدهای بزرگ او نایت فانگ از کوره در رفت و بسیاری از الف های تاریک و سربازان برده آنها را سلاخی کرد
[ترجمه ترگمان]اژدهای بزرگ اژدها از کوره در رفت و بسیاری از الف ها و سربازانش را قتل عام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیوانه (اسم)
loco, bedlam, madcap, berserker, berserk

از جا در رفته (صفت)
mad, berserk, frenzied, short-tempered

شوریده (صفت)
crazy, berserk, frenzied, distraught, frenetic, phrenetic, horn-mad

اشفته (صفت)
upset, disturbed, disordered, berserk, messy, disheveled, frenzied, frenetic, phrenetic, turbulent, garbled, frantic, vexatious, tumultuary

انگلیسی به انگلیسی

• frenzied, insane, enraged, raging, uncontrollable
if someone goes berserk, they lose control of themselves and become very violent.

پیشنهاد کاربران

( در مورد اسب و استر ) رم کردن
دیوانه از خشم ( اشاره به مانگا BERSERK )
adjective
: crazy and violent especially because of anger
berserk behavior
◀️go berserk
1 : to become very angry, crazy, and violent
◀️A worker went berserk and killed his boss
2 : to become very excited
...
[مشاهده متن کامل]

◀️[The crowd was going berserk. [=going wild
۱. شوریده - حالت جهنمی و وحشیانه پیدا کرده - کسیکه زنجیر پاره کرده
۲. بسیار هیجان زده - از خود بی خود
🔴 "very angry" or "out of control"

از ریشه ی برزخ ( برزخ شدن ) در فارسی. به معنی به هم ریختن، از کوره در رفتن
در مسابقات آنلاین lichess به معنای اینه که زمان نصف میشه و یک امتیاز به امتیاز برد اضافه میشه.
عصبانی، دیوانه و پرخاشگر از شدت خشم
out of one's mind
hysterical
manic
wild
raging
out of control
Amok

to go berserk = قاطی کردن، از کوره در رفتن
to go wild, to lose control
مثال:
. When I told him that we had lost all of our money, he went berserk
شوریده
مجنون

بپرس