parse

/ˈpɑːrs//pɑːz/

معنی: تجزیه کردن، تجزیه شدن، جمله را تجزیه کردن
معانی دیگر: (دستور زبان) تجزیه کردن، (جمله یا عبارت یا واژه را از نظر دستوری) فراکافت کردن، تقطیع کردن، اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: parses, parsing, parsed
(1) تعریف: in grammar, to separate (a sentence) into its parts and to describe the form and function of each.

(2) تعریف: in grammar, to describe (a word or group of words) by explaining the part of speech, inflection, function, and the like.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: parsable (adj.), parser (n.)
• : تعریف: to be capable of being parsed.

- That sentence doesn't parse.
[ترجمه گوگل] آن جمله تجزیه نمی شود
[ترجمه ترگمان] این جمله تجزیه نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. As the parse progresses down the input the incorrect hypotheses should fail; thereby reducing the search space to be explored.
[ترجمه گوگل]همانطور که تجزیه به سمت پایین پیش می رود، فرضیه های نادرست باید شکست بخورند در نتیجه فضای جستجوی مورد بررسی را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]با پیشرفت تجزیه فرضیات نادرست، فرضیات نادرست شکست خورد و در نتیجه فضای جستجو را کاهش داد تا بررسی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It is necessary to give the parser instructions on how to search for the correct parse.
[ترجمه سینا] لازم است که برای تجزیه کننده دستور العمل هایی برای اینکه چگونه برای تجزیه ی درست جستجو کند بدهیم
|
[ترجمه گوگل]لازم است به تجزیه کننده دستورالعمل نحوه جستجوی تجزیه صحیح داده شود
[ترجمه ترگمان]لازم است که به دستور parser در نحوه جستجو برای تجزیه صحیح تجزیه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Any partial parse that is rejected will be removed - thereby removing any parse that would have contained this component.
[ترجمه گوگل]هر تجزیه جزئی که رد شود حذف خواهد شد - بنابراین هر تجزیه ای که حاوی این مؤلفه باشد حذف می شود
[ترجمه ترگمان]هر تجزیه جزیی که رد می شود حذف خواهد شد - در نتیجه هر یک از تجزیه و تجزیه تجزیه می شود که حاوی این جز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He will not piece or parse.
[ترجمه گوگل]او قطعه یا تجزیه نمی کند
[ترجمه ترگمان]خرد و تجزیه نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The probability of each parse was then calculated and the most probable parse selected.
[ترجمه گوگل]سپس احتمال هر تجزیه محاسبه شد و محتمل ترین تجزیه انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]سپس احتمال هر تجزیه محاسبه شد و the تجزیه انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A parser is a program which takes as input a sentence and a grammar, and which constructs such a parse tree.
[ترجمه گوگل]تجزیه کننده برنامه ای است که یک جمله و یک دستور زبان را به عنوان ورودی می گیرد و چنین درخت تجزیه ای را می سازد
[ترجمه ترگمان]یک تجزیه گر یک برنامه است که یک جمله و یک دستور زبان را وارد می کند و این یک درخت تجزیه را می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For our parse, we can choose the largest which satisfies this condition.
[ترجمه گوگل]برای تجزیه ما، می توانیم بزرگترین را انتخاب کنیم که این شرط را برآورده می کند
[ترجمه ترگمان]برای تجزیه ما، ما می توانیم بزرگ ترین را انتخاب کنیم که این شرایط را ارضا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Here it is necessary to parse Helms's own published thoughts.
[ترجمه گوگل]در اینجا لازم است افکار منتشر شده خود هلمز را تجزیه و تحلیل کنیم
[ترجمه ترگمان]در اینجا لازم است اندیشه های منتشر شده Helms را تجزیه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. InfoQ: With the ParseTree gem, one can access the parse tree of a class or method.
[ترجمه گوگل]InfoQ: با جم ParseTree می توان به درخت تجزیه یک کلاس یا متد دسترسی داشت
[ترجمه ترگمان]InfoQ: با گوهر ParseTree، کسی می تواند به درخت تجزیه یک کلاس یا روش دسترسی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But when I try to parse, it gives me an invalid page fault.
[ترجمه گوگل]اما وقتی سعی می کنم تجزیه کنم، خطای صفحه نامعتبر به من می دهد
[ترجمه ترگمان]اما وقتی سعی می کنم تجزیه کنم، یک خطای صفحه باطل به من می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A compiler, of course, needs a way to parse the input language, and so the XRuby team created their own Ruby parser using the popular ANTLR parser generator.
[ترجمه گوگل]البته یک کامپایلر به راهی برای تجزیه زبان ورودی نیاز دارد و بنابراین تیم XRuby تجزیه کننده Ruby خود را با استفاده از مولد تجزیه کننده محبوب ANTLR ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]البته یک کامپایلر به یک روش برای تجزیه زبان ورودی نیاز دارد، و بنابراین تیم XRuby یک تجزیه گر Ruby خود را با استفاده از مولد parser popular ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Parse Error - Current element not compatible with next element'{ 0 } '.
[ترجمه گوگل]خطای تجزیه - عنصر فعلی با عنصر بعدی"{ 0 }" سازگار نیست
[ترجمه ترگمان]خطای Parse - آلمان فعلی با عنصر بعدی { ۰ } سازگار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It causes the parser to parse an NP.
[ترجمه گوگل]باعث می شود تجزیه کننده یک NP را تجزیه کند
[ترجمه ترگمان]این کار باعث می شود که تجزیه گر یک NP را تجزیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Still, they admit it's tough to parse fully why better-looking professors rate higher.
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها اذعان می کنند که تجزیه کامل اینکه چرا اساتید با ظاهر بهتر رتبه بالاتری دارند، دشوار است
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها تصدیق می کنند که تجزیه و تحلیل کامل این که چرا استادان بهتر به نظر می رسند، دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Given the parse tree, you apply the algorithm in Listing 3 to compute the transition function.
[ترجمه گوگل]با توجه به درخت تجزیه، الگوریتم فهرست 3 را برای محاسبه تابع انتقال اعمال می‌کنید
[ترجمه ترگمان]با توجه به درخت تجزیه، شما الگوریتم را در لیست ۳ اعمال می کنید تا تابع گذار را محاسبه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجزیه کردن (فعل)
liberate, abstract, decompose, break down, parse, analyze, dismember, anatomize, comminute, dialyze, disembody, prescind, sequestrate

تجزیه شدن (فعل)
parse, disintegrate, dialyze, hydrolyze

جمله را تجزیه کردن (فعل)
parse

تخصصی

[کامپیوتر] تجزیه کردن

انگلیسی به انگلیسی

• break a word into parts, analyze the grammatical structure of a sentence
division of input into small sections that are easy for a program to process (computers)
in grammar, if you parse a sentence, you examine each word and clause in order to work out what grammatical type each one is.

پیشنهاد کاربران

( دستور زبان )
جمله ای را تجزیه کردن. مثلاً، در یک جمله فعل، فاعل، قید و صفت را مشخص کنیم. مشخص کردن عناصر و اجزاء جمله.
نِپارِست کردن.
نپارهش کردن.
نپارهیدن.
نِپارستن = ن ( پیشوند نشان دهنده یِ زیر ) پارهیدن ( پاره کردن )
در حوزه علوم رایانه به معنی نوع یا شکلی از داده یه شکلی دیگر است تقریباً معادل convert
۱ - مورد مداقه قرار دادن
- موشکافانه تجزیه تحلیل کردن
- به دقت بررسی/ آنالیز کردن کردن
- زیر ذره بین قرار دادن
To consider something in detail to find out its real meaning
• Her online posts are impossible to parse or understand
...
[مشاهده متن کامل]


۲ - تجزیه یک جمله به اجزای گرامری آن و توضیح ارتباط دستوری بین آنها
To break down/divide a sentence into its grammatical parts and to explain the relationship between the words

تجزیه
تحلیل
تجزیه و تحلیل
تحلیل کردن
البته در مکالمه بصورت کنایه بکار می رود. برای مثال شخصی از حرف دیگری ناراحت می شود و آنرا نمی پسندد و در جواب
خواهد گفت، این جمله ی تو نیاز به تحلیل داره.

بپرس