hypothetical

/ˌhaɪpəˈθetəkl̩//ˌhaɪpəˈθetɪkl̩/

معنی: فرضی، برانگاشتی، نهشتی
معانی دیگر: علاقمند به گمانه های علمی، ابداع کننده ی بر انگاشت، وابسته به فرضیه، گمانی، پنداری (hypothetic هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: hypothetic (adj.), hypothetically (adv.)
(1) تعریف: based on a premise rather than having substance in reality; supposed.
مترادف: supposed, supposititious
متضاد: actual
مشابه: academic, moot, presumed, theoretical

- In medical school, we were often quizzed about hypothetical patients and how we would treat them.
[ترجمه گوگل] در دانشکده پزشکی، اغلب در مورد بیماران فرضی و نحوه رفتار با آنها سؤال می شد
[ترجمه ترگمان] در مدرسه پزشکی، ما اغلب در مورد بیماران فرضی و اینکه چگونه آن ها را درمان می کردیم مورد سوال قرار گرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of, pertaining to, or characterized by a hypothesis.
مترادف: theoretical
مشابه: academic, speculative

- a hypothetical construction of thought
[ترجمه رضا] ساختار ذهنی فزضی
|
[ترجمه گوگل] ساخت فرضی اندیشه
[ترجمه ترگمان] یک فکر ساخت فرضی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: poorly supported by evidence; conjectural.
مترادف: conjectural
مشابه: speculative

- Not long ago, global warming was considered purely hypothetical.
[ترجمه گوگل] چندی پیش، گرمایش زمین کاملاً فرضی تلقی می شد
[ترجمه ترگمان] خیلی وقت پیش گرم شدن جهانی هوای کره زمین کاملا فرضی محسوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in logic, conditional upon a hypothesis; contingent.
مترادف: conditional, contingent

جمله های نمونه

1. a hypothetical question
پرسش فرضی

2. he has a hypothetical mind
او فکرش برای گمانه کردن خوب کار می کند.

3. Brennan brought up a hypothetical case to make his point.
[ترجمه گوگل]برنان برای بیان نظر خود یک مورد فرضی را مطرح کرد
[ترجمه ترگمان]برنن \"یه پرونده فرضی رو مطرح کرده که\" به هدفش برسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let's look at a hypothetical situation in which Carol, a recovering cocaine addict, gets invited to a party.
[ترجمه گوگل]بیایید به یک موقعیت فرضی نگاه کنیم که در آن کارول، یک معتاد به کوکائین در حال بهبودی، به یک مهمانی دعوت می شود
[ترجمه ترگمان]بیایید به یک وضعیت فرضی نگاه کنیم که در آن کارول، معتاد به کوکائین، به مهمانی دعوت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Let us take the hypothetical case of Sheila, a mother of two . . .
[ترجمه گوگل]اجازه دهید مورد فرضی شیلا، مادر دو فرزند را در نظر بگیریم
[ترجمه ترگمان] بذار پرونده فرضی \"شیلا\" رو برداریم … یه مادر دو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is a purely hypothetical situation.
[ترجمه گوگل]این یک وضعیت کاملاً فرضی است
[ترجمه ترگمان]این یک موقعیت کاملا فرضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is all very hypothetical but supposing Jackie got the job, how would that affect you?
[ترجمه گوگل]همه اینها بسیار فرضی است، اما فرض کنید جکی این کار را به دست آورد، چه تاثیری روی شما خواهد داشت؟
[ترجمه ترگمان]اگه جکی این شغل رو داشته باشه چه تاثیری روی تو داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Figure 3 is a decision tree for a hypothetical development project to develop and market a new product.
[ترجمه گوگل]شکل 3 یک درخت تصمیم برای یک پروژه توسعه فرضی برای توسعه و بازاریابی یک محصول جدید است
[ترجمه ترگمان]شکل ۳ یک درخت تصمیم گیری برای یک پروژه توسعه فرضی برای توسعه و بازاریابی یک محصول جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Profits and expanding industries A few hypothetical examples will explain more concretely how the market system determines what is to be produced.
[ترجمه گوگل]سود و صنایع در حال گسترش چند مثال فرضی به طور ملموس تر توضیح می دهد که چگونه سیستم بازار چه چیزی را تولید می کند تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]Profits و توسعه صنایع چند مثال فرضی بیشتر توضیح خواهند داد که چگونه سیستم بازار تعیین می کند چه چیزی تولید خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The car insurance for a hypothetical family with two cars and three drivers would be $200 a year.
[ترجمه گوگل]بیمه ماشین برای یک خانواده فرضی با دو ماشین و سه راننده 200 دلار در سال خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بیمه اتومبیل برای یک خانواده فرضی با دو خودرو و سه راننده ۲۰۰ دلار در سال خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The data are hypothetical and the axes are logarithmically transformed to produce straight lines instead of curves.
[ترجمه گوگل]داده ها فرضی هستند و محورها به صورت لگاریتمی تبدیل می شوند تا خطوط مستقیم به جای منحنی ها تولید شوند
[ترجمه ترگمان]داده ها فرضی هستند و محورها به جای منحنی ها به خطوط مستقیم تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Asking hypothetical or speculative questions is one way of investigating perceptions and feelings about certain issues.
[ترجمه گوگل]پرسیدن سؤالات فرضی یا فرضی یکی از راه های بررسی ادراکات و احساسات در مورد مسائل خاص است
[ترجمه ترگمان]پرسش از سوالات فرضی یا فرضی یک روش تحقیق در مورد ادراکات و احساسات در مورد مسائل خاص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Moreover, the hypothetical situation presented by the court is really one of mistake of fact.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، وضعیت فرضی ارائه شده توسط دادگاه واقعاً یک اشتباه واقعی است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، وضعیت فرضی ارایه شده توسط دادگاه واقعا یک اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We confronted our respondents with two hypothetical situations.
[ترجمه گوگل]ما پاسخ دهندگان خود را با دو موقعیت فرضی مواجه کردیم
[ترجمه ترگمان]ما با پاسخ دهندگان خود با دو موقعیت فرضی روبرو شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You can always use hypothetical situations.
[ترجمه گوگل]همیشه می توانید از موقعیت های فرضی استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]همیشه می توانید از موقعیت های فرضی استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرضی (صفت)
assumptive, hypothetical, presumptive, reckoning

برانگاشتی (صفت)
hypothetical

نهشتی (صفت)
hypothetical

تخصصی

[برق و الکترونیک] فرضی
[حقوق] فرضی، احتمالی، تصوری
[ریاضیات] فرضی، پنداشتی، شرطی، احتمالی

انگلیسی به انگلیسی

• assumed, supposed; of or pertaining to a hypothesis, theoretical
something that is hypothetical is based on possible situations rather than actual ones; a formal word.

پیشنهاد کاربران

فرضی. پنداری
مثال:
Use if past to talk about an imaginary or hypothetical future situation.
از �if� به علاوه ی {زمان} گذشته برای صبحت کردن درباره یک موقعیت در آینده خیالی و فرضی استفاده کنید.
hypothetical = imagined or suggested but not necessarily real or true
چیزی که بر اساس فرضیه باشد یا فرضی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : hypothesize
✅️ اسم ( noun ) : hypothesis
✅️ صفت ( adjective ) : hypothetical
✅️ قید ( adverb ) : hypothetically
دستوری ، ساختگی ، فرضی
نظری
فرضی
حدسی
1 - فرضی
فرضی
Let's take a hypothetical character and we'll call him "john smith" yup
فرضی
ساختگی
مثال:
During the interview, he asked me this hypothetical question: What would you
?change about our company if you were in charge

بپرس