enormity

/əˈnɔːrməti//ɪˈnɔːmɪti/

معنی: شناعت، وقاحت، هنگفتی، شرارت زیاد، تجاوز فاحش
معانی دیگر: (در مورد چیزهای بد) شدت، حدت، زیادی، قباحت، قبح، نکوهیدگی، غیرعادی، عظمت، ستمگری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: enormities
(1) تعریف: the quality of surpassing moral limits; offensive or disgraceful character.
مترادف: atrocity
مشابه: barbarity, brutality, cruelty, evilness, inhumanity, monstrosity, offensiveness

- The enormity of the acts committed by the Nazis during World War II still shocks and sickens us.
[ترجمه بهروز مددی] ستمگری و جنایات صورت گرفته توسط نازی‎ها در خلال جنگ جهانی دوم هنوز هم ما را بهت زده کرده و باعث آزار ما می‎شود.
|
[ترجمه موسی] جنایت اعمالی که نازی ها در طول جنگ جهانی دوم مرتکب شده اند ، هنوز ما را شوکه و ناخوش احوال می کند.
|
[ترجمه گوگل] عظمت اعمالی که نازی‌ها در طول جنگ جهانی دوم مرتکب شدند، هنوز ما را شوکه کرده و بیمار می‌کند
[ترجمه ترگمان] عظمت اعمال انجام شده توسط نازی ها در طول جنگ جهانی دوم باعث شوک و ناراحتی ما می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a terrible crime or offense; outrage.
مترادف: outrage
مشابه: atrocity, barbarity, brutality, crime, cruelty, harm, inhumanity, malignity, monstrosity, offense, scandal, transgression, villainy, wrong

(3) تعریف: the quality or state of being overwhelmingly large or momentous.

جمله های نمونه

1. the enormity of his crimes
قباحت جنایات او

2. the enormity of our losses
زیادی تلفات ما

3. It's difficult to grasp the sheer enormity of the tragedy.
[ترجمه موسی] درک بزرگی فاجعه این تراژدی دشوار است.
|
[ترجمه گوگل]درک عظمت محض این تراژدی دشوار است
[ترجمه ترگمان]درک عظمت محض این تراژدی دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was numbed by the enormity of the responsibility.
[ترجمه موسی] من از شدت این مسئولیت بی حس شده بودم.
|
[ترجمه گوگل]من از شدت مسئولیت بی حس شده بودم
[ترجمه ترگمان]از عظمت این مسئولیت کرخ شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nobody fully understands the enormity and complexity of the task of reviving the country's economy.
[ترجمه موسی] هیچ کس به طور کامل عظمت و پیچیدگی وظیفه احیای اقتصاد کشور را درک نمی کند.
|
[ترجمه گوگل]هیچ کس به طور کامل عظمت و پیچیدگی کار احیای اقتصاد کشور را درک نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس به طور کامل عظمت و پیچیدگی کار احیای اقتصاد کشور را درک نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her words brought home the enormity of what was happening.
[ترجمه گوگل]سخنان او عظمت اتفاقی را که در حال رخ دادن بود به خانه آورد
[ترجمه ترگمان]سخنانش عظمت آنچه را که در شرف وقوع بود به خانه آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It makes no sense to belittle the enormity of the disaster which has occurred.
[ترجمه موسی] کوچک شمردن بزرگی فاجعه ای که رخ داده منطقی نیست.
|
[ترجمه گوگل]بی معنی است که عظمت فاجعه ای را که رخ داده است، کوچک شمرد
[ترجمه ترگمان]کوچک کردن عظمت فاجعه که رخ داده است هیچ مفهومی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. People are still coming to terms with the enormity of the disaster.
[ترجمه موسی] مردم هنوز هم با عمق فاجعه کنار می آیند.
|
[ترجمه گوگل]مردم هنوز با عظمت فاجعه کنار می آیند
[ترجمه ترگمان]مردم هنوز با عظمت فاجعه مواجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I was speechless, still trying to assimilate the enormity of what he'd told me.
[ترجمه موسی] من لال شده بودم و هنوز سعی می کردم بزرگی آنچه را که او به من گفته بود هضم کنم.
|
[ترجمه گوگل]من لال بودم و هنوز سعی می کردم عظمت آنچه را که به من گفته بود جذب کنم
[ترجمه ترگمان]من ساکت بودم، هنوز سعی می کردم بزرگی آنچه را که به من گفته بود جذب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Undaunted by the enormity of the task, they began rebuilding the village.
[ترجمه گوگل]بدون ترس از این کار عظیم، شروع به بازسازی روستا کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به شدت از شدت این کار دست پاچه شده بودند و شروع به بازسازی این روستا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The full enormity of the crime has not yet been revealed.
[ترجمه گوگل]هنوز حجم کامل جنایت فاش نشده است
[ترجمه ترگمان]عظمت کامل جنایت هنوز برملا نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was not long before I realised the enormity of my faux pas.
[ترجمه گوگل]طولی نکشید که به عظمت پاس مصنوعی خود پی بردم
[ترجمه ترگمان]خیلی طول نکشید که عظمت faux را فهمیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The enormity of our country's economic problems is overwhelming.
[ترجمه گوگل]عظمت مشکلات اقتصادی کشور ما طاقت فرسا است
[ترجمه ترگمان]عظمت مشکلات اقتصادی کشور ما بسیار شدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The enormity of what she had seen was now topped by the further enormity of involving the police.
[ترجمه گوگل]عظمت آنچه که او دیده بود اکنون با عظمت بیشتر درگیر کردن پلیس بیشتر شده بود
[ترجمه ترگمان]هیبت چیزی که دیده بود در مقابل عظمت گذشته پلیس قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شناعت (اسم)
bawdiness, enormity, flagrance, flagrancy

وقاحت (اسم)
obscenity, bawdry, bawdiness, enormity, flagrance, flagrancy

هنگفتی (اسم)
enormity

شرارت زیاد (اسم)
enormity

تجاوز فاحش (اسم)
enormity

انگلیسی به انگلیسی

• atrociousness, offensiveness; something terrible or atrocious; immensity, hugeness
the enormity of a problem or difficulty is its great size and seriousness.
an enormity is an action that is considered to be totally unacceptable.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : enormity
✅️ صفت ( adjective ) : enormous
✅️ قید ( adverb ) : enormously
شدت وقاحت تجاوز
شدت دشواری یک موقعیت
enormity ( noun ) = شدت، بزرگی، حدت، عظمت، شرارات زیاد، جنایت، تجاوز فاحش، گزافی، شناعت ( قبح، ناپسندی، نکوهیدگی ) ، هنگفتی، عمق ( فاجعه )
( این کلمه بیشتر در مورد گذشتن از مرزهای اخلاقی، اعمال مجرمانه، . . . بکار می‎رود. )
عظمت ( فاجعه، جنایت، مصیبت، . . . )
عمق فاجعه، جنایت
وخامت
وقیح
Extremely morally wrong, evil, big

بپرس