ravine

/rəˈviːn//rəˈviːn/

معنی: ابکند، سره، دره تنگ و عمیق، مسیل، دارای دره تنگ کردن
معانی دیگر: (تنگ و عمیق) آبکند، فرکند، دهار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a deep, steep-sided cut in the land, esp. one carved by the flow of water.
مترادف: canyon
مشابه: chasm, gorge

جمله های نمونه

1. A ravine delimited the property on the south.
[ترجمه گوگل]دره ای ملک را در جنوب محدود می کرد
[ترجمه ترگمان]یک دره در جنوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The soldiers shot down into the ravine.
[ترجمه گوگل]سربازان به داخل دره شلیک کردند
[ترجمه ترگمان]سربازان به سوی دره سرازیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Heave the rocks into the ravine.
[ترجمه گوگل]سنگ ها را به دره فرو کنید
[ترجمه ترگمان]صخره ها را بالا بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The straight flow of the brook formed a ravine.
[ترجمه گوگل]جریان مستقیم نهر یک دره را تشکیل می داد
[ترجمه ترگمان]جریان مستقیم جویبار، دره را تشکیل می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And we were travelling again, through ravine, under totem.
[ترجمه گوگل]و ما دوباره در حال سفر بودیم، از طریق دره، زیر توتم
[ترجمه ترگمان]و ما دوباره به راه افتادیم و از وسط دره عبور کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A bus plunged 250 feet into a ravine, killing thirty people.
[ترجمه گوگل]یک اتوبوس به ارتفاع 250 فوتی در دره سقوط کرد و 30 نفر را کشت
[ترجمه ترگمان]یک اتوبوس ۲۵۰ فوت در یک دره سقوط کرد و سی نفر را کشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At the Gynn, the ravine was bridged and an elaborate tramway layout constructed, facilitating cars reversing in both directions.
[ترجمه گوگل]در Gynn، دره پل زده شد و یک طرح تراموا استادانه ساخته شد، که اتومبیل ها را در هر دو جهت به عقب برگرداند
[ترجمه ترگمان]در the، این دره پل از میان رفته بود و طرحی پیچیده و استادانه ساخته شده بود و اتومبیل ها را در هر دو طرف تسهیل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ravine was covered on both sides, though not yet filled.
[ترجمه گوگل]دره از دو طرف پوشیده بود، هرچند هنوز پر نشده بود
[ترجمه ترگمان]دره از هر دو طرف پوشیده شده بود، هر چند که هنوز پر نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On one side we looked into a vast ravine.
[ترجمه گوگل]از یک طرف به دره ای وسیع نگاه کردیم
[ترجمه ترگمان]از یک طرف به یک دره عمیق نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The ravine made him think of a painting, but not a painting that he himself could have conceived of or completed.
[ترجمه گوگل]دره او را به فکر نقاشی انداخت، اما نه نقاشی که خودش بتواند آن را تصور یا تکمیل کند
[ترجمه ترگمان]آبکند او را به فکر نقاشی تبدیل کرده بود، اما یک نقاشی نبود که خود او بتواند تصورش را بکند یا تکمیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He contemptuously hurled the notice-board into a ravine.
[ترجمه گوگل]او با تحقیر تابلوی اعلانات را به داخل دره پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]او با تحقیر به داخل یک دره عمیق برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One section drops into a ravine filled with live oak and bay.
[ترجمه گوگل]یک بخش به دره ای پر از بلوط زنده و خلیج می ریزد
[ترجمه ترگمان]یک قسمت از دره ای که پر از چوب بلوط و خلیج است فرو می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The track continued along the bottom of the ravine but was barely distinguishable among the tumbled ruins of winter.
[ترجمه گوگل]مسیر در امتداد پایین دره ادامه داشت، اما به سختی در میان خرابه های زمستانی قابل تشخیص بود
[ترجمه ترگمان]جاده در ته دره ادامه پیدا کرد، اما به سختی در میان ویرانه های سوخته زمستان به سختی قابل تشخیص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In some cases the ravine could well be shown as virtually bottomless.
[ترجمه گوگل]در برخی موارد، دره را می‌توان تقریباً بدون ته نشان داد
[ترجمه ترگمان]در برخی موارد این دره به خوبی می تواند به صورت مجازی نشان داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The sixth tanker still lay in the ravine, waiting for a crew to pull it out of the ditch.
[ترجمه گوگل]تانکر ششم هنوز در دره دراز کشیده بود و منتظر خدمه بود تا آن را از خندق بیرون بکشند
[ترجمه ترگمان]تانکر ششم هنوز در دره دراز کشیده بود و منتظر بود تا خدمه آن را از گودال بیرون بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابکند (اسم)
arroyo, gully, ravine, gorge, kloof

سره (اسم)
ravine

دره تنگ و عمیق (اسم)
ravine

مسیل (اسم)
stream, ravine, watercourse

دارای دره تنگ کردن (فعل)
ravine

تخصصی

[عمران و معماری] آبکند - مسیل - فرکند
[زمین شناسی] آبکند، دره تنگ و عمیق، دارای دره تنگ کردن
[] فَرکند
[آب و خاک] آبکند بزرگ عمیق

انگلیسی به انگلیسی

• steep narrow valley carved by running water, gorge
a ravine is a very deep, narrow valley with steep sides.

پیشنهاد کاربران

ravine ( جغرافیا )
واژه مصوب: تنگ دره
تعریف: درۀ کوچک و باریک با دو بَر پرشیب
شکاف
a deep narrow valley with steep sides SYN gorge
مسیل
دره تنگ و عمیق

بپرس