rife

/ˈraɪf//raɪf/

معنی: معمولی، پر، متداول، عمومی، عادی، زیاد، شایع، مملو
معانی دیگر: فراگستر، پراکنده، پررواج، فراوان، سرشار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: rifely (adv.), rifeness (n.)
(1) تعریف: common or frequent; widespread.
مترادف: prevalent, widespread
مشابه: common, epidemic, rampant, universal

- Cheating is rife in that school.
[ترجمه گوگل] تقلب در آن مدرسه زیاد است
[ترجمه ترگمان] تقلب در آن مدرسه شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: plentiful or abundant.
مترادف: abundant, bountiful, copious, plenteous, plentiful, profuse
متضاد: scarce
مشابه: affluent, omnipresent, opulent, prevalent, rampant, ubiquitous

(3) تعریف: full of; pervaded with.
مترادف: full, permeated, pervaded
متضاد: devoid
مشابه: abundant, affluent, instinct, swarming, thick

- The office is rife with rumors.
[ترجمه گوگل] دفتر مملو از شایعات است
[ترجمه ترگمان] دفتر پر از شایعه ست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. rife with error
پراز غلط

2. corruption was rife in many ministries
در بسیاری از وزارت خانه ها فساد رواج داشت.

3. to be rife
شایع بودن،فراگستر بودن

4. Corruption was rife before the election.
[ترجمه گوگل]فساد قبل از انتخابات بسیار زیاد بود
[ترجمه ترگمان]پیش از انتخابات فساد شایع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Violent crime is rife in our inner cities.
[ترجمه صبا سلگی] جنایات خشونت بار در شهر های داخلی ما شایع است
|
[ترجمه گوگل]جنایات خشونت آمیز در شهرهای داخلی ما شایع است
[ترجمه ترگمان]جنایت خشونت باری در شهرهای داخلی ما شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Speculation is rife that he will be sacked.
[ترجمه گوگل]گمانه زنی ها مبنی بر اخراج او زیاد است
[ترجمه ترگمان]احتکار شایع است که او اخراج خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Speculation was rife as to whom the prince might marry.
[ترجمه گوگل]گمانه زنی ها در مورد اینکه شاهزاده ممکن است با چه کسی ازدواج کند زیاد بود
[ترجمه ترگمان]Speculation با Speculation که شاهزاده ممکن بود با او ازدواج کند پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Dysentery and malaria are rife in the refugee camps.
[ترجمه گوگل]اسهال خونی و مالاریا در کمپ های پناهندگان شایع است
[ترجمه ترگمان]Dysentery و مالاریا در اردوگاه های پناهندگان شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Disease is rife in the area.
[ترجمه گوگل]بیماری در منطقه شیوع دارد
[ترجمه ترگمان]بیماری در منطقه شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hollywood soon became rife with rumors.
[ترجمه گوگل]هالیوود خیلی زود مملو از شایعات شد
[ترجمه ترگمان]هالیوود به زودی مملو از شایعات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The office was rife with rumours.
[ترجمه گوگل]دفتر مملو از شایعات بود
[ترجمه ترگمان]دفتر پر از شایعات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The crowded factories are rife with disease.
[ترجمه شان] در کارخانه های پر جمعیت، ( انواع ) بیماری شایع است.
|
[ترجمه گوگل]کارخانه های شلوغ مملو از بیماری است
[ترجمه ترگمان]کارخانه های شلوغ سرشار از بیماری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is a country where corruption is rife.
[ترجمه گوگل]این کشوری است که در آن فساد گسترده است
[ترجمه ترگمان]کشوری است که فساد در آن شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rumours are rife that he is going to resign.
[ترجمه گوگل]شایعاتی مبنی بر استعفای او به گوش می رسد
[ترجمه ترگمان]شایعات زیادی شایع است که او قصد استعفا دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The organization was rife with bribery and corruption.
[ترجمه گوگل]سازمان مملو از رشوه و فساد بود
[ترجمه ترگمان]این سازمان سرشار از رشوه خواری و فساد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Speculation about his future plans is rife.
[ترجمه گوگل]گمانه زنی ها در مورد برنامه های آینده او زیاد است
[ترجمه ترگمان]گمانه زنی درباره برنامه های آینده او مملو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معمولی (صفت)
accustomed, habitual, wonted, usual, ordinary, normal, common, commonplace, general, rife, banal, common-or-garden, run-of-the-mill

پر (صفت)
full, rounded, ample, loaded, laden, fraught, rife, flown, top-full, populous

متداول (صفت)
usual, ordinary, common, current, general, rife, popular, prevalent, fashionable, widespread

عمومی (صفت)
common, general, universal, rife, exoteric, popular, public, generic, prevailing, encyclical, overt

عادی (صفت)
habitual, wonted, usual, ordinary, normal, common, commonplace, plain, rife, regular, natural, customary, workaday, pompier, unremarkable

زیاد (صفت)
wide, great, numerous, liberal, manifold, high, thick, vast, rife, heavy, generous, intense, extortionate, copious, fulsome, populous, immane, immoderate, superabundant, supererogatory

شایع (صفت)
incident, current, rife, prevalent, rampant, widespread, publicized, regnant

مملو (صفت)
full, loaded, laden, fraught, rife

انگلیسی به انگلیسی

• widespread, prevalent; copious, plentiful, abundant
if something bad or unpleasant is rife, it is happening very frequently; a formal word.

پیشنهاد کاربران

دوری
شایع
Widespread
Discrimination against ehtic grious in that
. vountryy is so rife, insidious, and cruel
متداول
شایع
رواج داشتن، رایج بودن

بپرس