hygiene

/ˈhaɪˌdʒin//ˈhaɪdʒiːn/

معنی: بهداشت، حفظ الصحه، علم بهداشت
معانی دیگر: پاکیزگی، نظافت، بهداشت شناسی (علم سلامتی و حفظ آن و پیشگیری)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the science concerned with promoting health and preventing illness.

(2) تعریف: practices and conditions, such as cleanliness, that tend to promote health and prevent illness.

جمله های نمونه

1. personal hygiene
پاکیزگی شخصی،پاکیزگی بدنی

2. personal hygiene
بهداشت فردی

3. oral hygiene
بهداشت دهان

4. for the sake of hygiene
به خاطر حفظ سلامتی

5. infant mortality was high because of poor hygiene
مرگ و میر کودکان بخاطر بهداشت بد زیاد بود.

6. in this hospital they follow high standards of hygiene
در این بیمارستان از معیارهای بهداشتی سطح بالا پیروی می شود.

7. Wash regularly to ensure personal hygiene.
[ترجمه گوگل]برای اطمینان از بهداشت شخصی، به طور منظم بشویید
[ترجمه ترگمان]مرتب بشویید تا بهداشت فردی را تضمین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This handbook is a neat epitome of everyday hygiene.
[ترجمه گوگل]این کتاب راهنما تجسمی منظم از بهداشت روزمره است
[ترجمه ترگمان]این کتابچه راهنمای تمیز و تمیز از بهداشت روزمره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You must be scrupulous about hygiene when you're preparing a baby's feed.
[ترجمه گوگل]هنگام تهیه غذای کودک باید در مورد بهداشت دقیق باشید
[ترجمه ترگمان]وقتی مشغول آماده کردن غذای بچه هستی باید به بهداشت وسواس داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Poor hygiene led to high mortality among children.
[ترجمه گوگل]بهداشت ضعیف منجر به مرگ و میر بالای کودکان شد
[ترجمه ترگمان]بهداشت ضعیف منجر به مرگ و میر بالای کودکان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the interests of hygiene, please do not smoke in this shop.
[ترجمه گوگل]برای رعایت بهداشت لطفا در این فروشگاه سیگار نکشید
[ترجمه ترگمان]در مورد بهداشت، لطفا در این فروشگاه سیگار نکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His job title is Chief Hygiene Operative.
[ترجمه گوگل]عنوان شغلی او مدیر عامل بهداشت است
[ترجمه ترگمان]عنوان شغل او Operative بهداشتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She wasn't very fastidious about personal hygiene.
[ترجمه گوگل]او در مورد بهداشت شخصی خیلی سختگیر نبود
[ترجمه ترگمان]او در مورد بهداشت شخصی خیلی سختگیر نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Good hygiene helps to minimize the risk of infection.
[ترجمه گوگل]بهداشت خوب به کاهش خطر عفونت کمک می کند
[ترجمه ترگمان]بهداشت خوب به کاهش خطر عفونت کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. For reasons of hygiene, we had to cut our fingernails really short.
[ترجمه گوگل]به دلایل بهداشتی مجبور شدیم ناخن هایمان را خیلی کوتاه کنیم
[ترجمه ترگمان]به خاطر بهداشت، مجبور بودیم ناخن هامون رو کوتاه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Their course of study includes elementary hygiene and medical theory.
[ترجمه گوگل]دوره تحصیلی آنها شامل بهداشت ابتدایی و نظریه پزشکی است
[ترجمه ترگمان]دوره تحصیلی آن ها شامل بهداشت اولیه و تئوری پزشکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهداشت (اسم)
hygiene, hygienics

حفظ الصحه (اسم)
hygiene

علم بهداشت (اسم)
hygiene, hygienics

تخصصی

[بهداشت] بهداشت - علم بهداشت

انگلیسی به انگلیسی

• branch of science which promotes the preservation of health and the prevention of illness; practices which promote health and cleanliness
hygiene is the practice of keeping yourself and your surroundings clean, especially to avoid illness or the spread of diseases.

پیشنهاد کاربران

بهداشت ( اسم ) : رویه ها و اصولی که برای تمیز نگه داشتن اشیا و سالم نگه داشتن شرایط طراحی شده اند
hygiene ( علوم سلامت )
واژه مصوب: بهداشت
تعریف: اصول و قوانین ناظر بر حفظ سلامت و رعایت آنها
بهداشت___
مثال: poor hygiene : بهداشت سطح پایین
بهروز جان feminine hygiene یعنی بهداشت زنان که شامل کاپ قاعدگی ( menstrual cup ) تامپون ( Tampon ) و نواربهداشتی ( female gasket ) میشه. 🐣
Feminine hygiene
= نوار بهداشتی
پاکیزگی و بهداشت و نظافت

بپرس