dishonesty

/ˌdɪˈsɑːnəsti//dɪsˈɒnɪsti/

معنی: نا درستی، عدم امانت
معانی دیگر: بی امانتی، ناامینی، نادرستکاری، دغلی، نابکاری، دغلکاری، بی شرفی، تقلب، (جمع) دروغ پردازی، دوز و کلک، حقه بازی، خیانت

جمله های نمونه

1. his dishonesty justified my previous suspicions
نادرستی او سوظن های قبلی مرا توجیه کرد.

2. they accused him of dishonesty
او را به نادرستی متهم کردند.

3. i remonstrated with him concerning his dishonesty
او را به خاطر عدم صداقت سرزنش کردم.

4. He has acquired a reputation for dishonesty.
[ترجمه گوگل]او به دلیل بی صداقتی شهرت پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]او به دلیل عدم صداقت شهرتی به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has learned that dishonesty does not pay.
[ترجمه گوگل]او آموخته است که بی صداقتی هزینه ای ندارد
[ترجمه ترگمان]او دریافته است که عدم صداقت پول را پرداخت نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Political dishonesty ought to be plucked up by the roots.
[ترجمه گوگل]بی صداقتی سیاسی را باید ریشه کن کرد
[ترجمه ترگمان]عدم صداقت سیاسی باید از ریشه کنده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is a case of stupidity, not dishonesty.
[ترجمه گوگل]این یک مورد حماقت است، نه بی صداقتی
[ترجمه ترگمان]این یه پرونده احمقانه ست نه dishonesty
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I parted with him for his dishonesty.
[ترجمه گوگل]من به خاطر عدم صداقتش از او جدا شدم
[ترجمه ترگمان]من به خاطر dishonesty از او جدا شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They openly accused her of dishonesty.
[ترجمه گوگل]آنها آشکارا او را به عدم صداقت متهم کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها آشکارا او را به نادرستی متهم می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You're laying yourself wide open to accusations of dishonesty.
[ترجمه گوگل]شما خود را کاملاً در معرض اتهامات نادرستی قرار می دهید
[ترجمه ترگمان]تو خودت را در معرض اتهامات عدم صداقت قرار می دهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most people enjoy reading about deceit and dishonesty in high places.
[ترجمه گوگل]اکثر مردم از خواندن در مورد فریب و بی صداقتی در مکان های بلند لذت می برند
[ترجمه ترگمان]اکثر مردم از خواندن در مورد فریب و عدم صداقت در مکان های بالا لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If he suspected an employee of dishonesty, he was not above wire-tapping.
[ترجمه گوگل]اگر او به یک کارمند مشکوک به عدم صداقت بود، بالاتر از استراق سمع نبود
[ترجمه ترگمان]اگر او به یک کارمند of مشکوک بود، از شنود مکالمات تلفنی بالاتر نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The enquiry cleared him of any taint of suspicion/dishonesty.
[ترجمه گوگل]تحقیق او را از هرگونه ظن و نادرستی پاک کرد
[ترجمه ترگمان]پرس و جو او را از هرگونه سو ظن و نادرستی پاک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She teed off on him for his dishonesty.
[ترجمه گوگل]او را به خاطر عدم صداقتش مورد آزار و اذیت قرار داد
[ترجمه ترگمان]اون به خاطر dishonesty به این موضوع فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نا درستی (اسم)
cross, fault, improbity, dishonesty, inaccuracy, incompetence, incompetency, indecorum, inequity

عدم امانت (اسم)
dishonesty

انگلیسی به انگلیسی

• fraudulence, deceit, falsity
dishonesty is dishonest behaviour.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : dishonesty
✅️ صفت ( adjective ) : dishonest
✅️ قید ( adverb ) : dishonestly
خیانت، فریبکاری
تزویر، ریاکاری
بی صداقتی

بپرس