titillation

/ˌtɪtəˈleɪʃn̩//ˌtɪtɪˈleɪʃn̩/

معنی: هیجان، لذت، کیف، غلغلک، غلغلک اوری
معانی دیگر: غلغلک، غلغلک اوری، لذت، کیف، هیجان

جمله های نمونه

1. Mundin is nonplussed at our lack of proper titillation.
[ترجمه گوگل]موندین از عدم تیتراژ مناسب ما ناراحت است
[ترجمه ترگمان] Mundin \"به خاطر کمبود\" titillation \"غافلگیر شده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But lately some women have fought to transcend titillation by rebranding it as fitness.
[ترجمه گوگل]اما اخیراً برخی از زنان با تغییر نام تجاری آن به عنوان تناسب اندام برای فراتر رفتن از تیلت مبارزه کرده اند
[ترجمه ترگمان]اما اخیرا برخی از زنان با علامت تجاری و علامت دادن آن به عنوان تناسب، با آن ها مبارزه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That TV show is nothing but titillation . It's got no substance.
[ترجمه گوگل]آن برنامه تلویزیونی چیزی جز تیتراژ نیست هیچ ماده ای نداره
[ترجمه ترگمان] اون سریال تلویزیونی چیزی جز \"titillation\" نیست هیچ ماده ای نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I hope you're lying for the sake of titillation .
[ترجمه گوگل]امیدوارم بخاطر تیتراژ دروغ بگی
[ترجمه ترگمان]امیدوارم به خاطر titillation دروغ بگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The reputations of others who may not have been so willing to be identified are sacrificed in the quest for titillation.
[ترجمه گوگل]شهرت دیگرانی که ممکن است چندان تمایلی به شناسایی نداشته باشند در تلاش برای کسب عنوان قربانی می شود
[ترجمه ترگمان]شهرت افراد دیگر که ممکن است اینقدر مایل به شناسایی نباشند، در تلاش برای titillation قربانی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is one where the clear purpose of extensive coverage was titillation.
[ترجمه گوگل]جایی است که هدف روشن از پوشش گسترده، تیتراژ بود
[ترجمه ترگمان]مکانی است که هدف روشن پوشش گسترده آن titillation است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These intrepid sexplorers test-drive techniques and toys to rate their titillation.
[ترجمه گوگل]این جستجوگران جنسی بی‌باک، تکنیک‌ها و اسباب‌بازی‌ها را آزمایش می‌کنند تا به تیتراژ خود امتیاز دهند
[ترجمه ترگمان]این sexplorers متهور، تکنیک ها و اسباب بازی ها را برای سرعت بخشیدن به titillation خود استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Arriving in Britain in the 1960s, he invented the modern tabloid newspaper—a stew of sexual titillation, moral outrage and political aggression.
[ترجمه گوگل]او با ورود به بریتانیا در دهه 1960، روزنامه مدرن تبلوید را اختراع کرد - خورشی از تیزهوشی جنسی، خشم اخلاقی و تهاجم سیاسی
[ترجمه ترگمان]او که در دهه ۱۹۶۰ به بریتانیا رسید، روزنامه tabloid مدرن را اختراع کرد - یک خورش جنسی، خشم اخلاقی و تهاجم سیاسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Color yellow or olivine, sticks thick or assumes the foaming state, has the stink, mostly for vagina inflammation result, is most common by the infusorium vaginitis, has the vulva titillation.
[ترجمه گوگل]رنگ زرد یا الیوین، ضخیم می‌چسبد یا حالت کف را به خود می‌گیرد، بوی بد دارد، بیشتر در نتیجه التهاب واژن است، بیشتر توسط واژینیت انفوزوریوم شایع است، دارای تیلتاسیون فرج است
[ترجمه ترگمان]رنگ زرد رنگی یا olivine، که ضخیم است و یا حالت کف آلود را فرض می کند، بوی بد می دهد، بیشتر به خاطر التهاب مهبل، بیشتر توسط the vaginitis رایج است، the vulva دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They became regular fare at many drive-ins and small theaters catering especially to young audiences looking for thrills and titillation .
[ترجمه گوگل]آنها در بسیاری از سالن‌های درایو و تئاترهای کوچک که مخصوصاً برای مخاطبان جوانی که به دنبال هیجان و هیجان بودند، به کرایه‌های عادی تبدیل شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در بسیاری از کافه ها و تئاترهای کوچک غذا درست می کردند، به ویژه برای تماشاچیان جوان که به دنبال thrills و titillation می گشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many for mycotic vaginitis's typical phenomenon, often is accompanied by the serious vulva titillation.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پدیده های معمولی واژینیت قارچی، اغلب با تیلتاژ جدی فرج همراه است
[ترجمه ترگمان]بسیاری برای پدیده معمول mycotic vaginitis اغلب با the titillation جدی همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This book was trading not only on self improvement through vocabulary, but on the titillation of scandal through the recent impeachment of Warren Hastings the Governor General of Bengal.
[ترجمه گوگل]این کتاب نه تنها در مورد بهبود خود از طریق واژگان، بلکه در مورد رسوایی از طریق استیضاح اخیر وارن هستینگز، فرماندار کل بنگال بود
[ترجمه ترگمان]این کتاب نه تنها بر پیشرفت خود از طریق دایره لغات بلکه بر روی titillation رسوایی از طریق استیضاح اخیر وارن هیستینگز، فرماندار کل بنگال، مبادله شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Price said the story had been driven entirely by Mosley's family name and the paper's pursuit of "sexual titillation".
[ترجمه گوگل]پرایس گفت که این داستان کاملاً بر اساس نام خانوادگی موزلی و دنبال کردن روزنامه برای "تیتراژ جنسی" بوده است
[ترجمه ترگمان]Price گفت که این داستان به طور کامل با نام خانواده s و پی گیری \"titillation جنسی\" نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The cultural damage wrought by this may be more profound than temporary titillation.
[ترجمه گوگل]آسیب فرهنگی ناشی از این ممکن است عمیق تر از کشت موقت باشد
[ترجمه ترگمان]آسیب فرهنگی ایجاد شده توسط این ممکن است بسیار عمیق از titillation موقت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هیجان (اسم)
fit, fret, boil, excitation, agitation, excitement, thrill, frenzy, dither, titillation, fission, ignition, tornado, fever, tempest, lather, hysterics, unco, snit, stour

لذت (اسم)
amusement, pleasure, delight, joy, enjoyment, gratification, titillation, frill, delectation, gusto

کیف (اسم)
pleasure, bag, briefcase, valise, titillation, revel, intoxication, kef, jollity

غلغلک (اسم)
titillation, tickle

غلغلک اوری (اسم)
titillation

انگلیسی به انگلیسی

• pleasurable excitement, arousal, stimulation, tickling

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : titillate
✅️ اسم ( noun ) : titillation
✅️ صفت ( adjective ) : titillating
✅️ قید ( adverb ) : titillatingly
برانگیختگی
the act of intentionally making someone slightly excited, usually with sexual images or descriptions
تحریک کسی، معمولاً باتصاویر یا توضیحات جنسی
تحریک جنسی
تحریک آمیز
محرک
لذت آور

بپرس