پیشنهاد‌های مرجان میری لواسانی (٥٣٤)

بازدید
٢,٢٦١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تمام وکمال همه جانبه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

groundlessness

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موسمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سکون بی اشتیاقی ملالت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پدر اقاجون بابا اقابابا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دریافتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یستشیر : نام دعایی است در کتب ادعیه در ستایش پروردگار که شامل اصفات اوست. . . به معنای مشورت کردن ( از فعل استشار ) وَلَا خَلْقٍ مِنْ عِبادِهِ یَ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برطرف کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

با دقت بررسی کردن در مورد چیزی اندیشیدن مورد ملاحظه قرار دادن مداقه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

: It works نتیجه بخش بودن به کارآمدن اثرداشتن/اثربخش بودن عملی بودن موفقیت آمیز بودن موثربودن/موثرواقع شدن چاره ساز بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نتیجه بخش بودن به کارآمدن اثرداشتن/اثربخش بودن عملی بودن موفقیت آمیز بودن موثربودن/موثرواقع شدن چاره ساز بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

I'm gonna go powder my nose دارم می رم توالت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

I am about to burst دارم می ترکم ( از جیش )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چشممان به چیزی افتادن My father spotted a spider in his bed پدرم در رختخوابش جشمش به یک عنکبوت افتاد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فس فس نکن وقت تلف نکن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یه کلکی تو کاره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اگه حافظه ام یاری کنه اگه درست به یاد داشته باشم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی را دست کم گرفتن . Don't sell yourself short خودت را دست کم نگیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چغلی کسی را کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

غیرقابل قبول غیرمعمول شوکه کننده زننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نظر شخصی منه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عامیانه: خفه خون بگیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جذاب و خوش قیافه بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مفتخور ( کسی که کار نمی کنه و برای امرار معاشش آویزون به دیگرانه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

جوان بودن . I'm no spring chicken من جوون نیستم.

پیشنهاد
١

خونسرد بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سریع لباس عوض کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی سروصدا از جایی خارج شدن

پیشنهاد
١

چه دیدار خوشایندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خصوصی صحبت کردن ?Can we talk in private می تونیم خصوصی صحبت کنیم؟ ( نه توی جمع )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

صادقانه نظرت را بگو. در زبان محاوره: حرف دلت رو بزن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حرف زدن چه آسان! در محاوره: به حرف آسونه!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در محاوره: چرا لال شدی؟ چرا لالمونی گرفتی؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

قبضه کردن ( به دست گرفتن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به طور قابل ملاحظه ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

منتقل شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ساخته و پرداخته ی خود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اتفاق افتادن ( بر سر کسی ) چیزی بر کسی گذشتن By meditation practice you learn to know what is happening with you با تمرین مدیتیشن یاد می گیرید متوج ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

از جا پریدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

می توان نامید می توان اسمش را گذاشت می توان گفت می شود گفت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

هیچ اقدامی نکردن سر جای خود بودن ( ماندن ) مسلط بودن به خود واکنش نشان ندادن دست به هیچ کاری نزدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

نادان / غافل / جاهل / مستور / بی بصیرت / ناخوانا / بی در و پنجره / بی روزنه / بدون گل / بی پروا / بی حزم و احتیاط / بی احتیاط / بن بست ( از یک سو بس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

در این حیث و بیث در این حیص و بیص ( هر دو نوشتار طبق لغت نامه ی دهخدا صحیح است )

پیشنهاد
٢

شور چیزی را درآوردن در انجام کاری افراط کردن، زیاده روی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

چیزی یا کاری را دوست داشتن علاقمند به چیزی بودن I'm into football من خیلی فوتبال دوست دارم برای تاکید بیشتر که عاشق یه کاری یا چیزی هستم: I'm really ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

من خیلی . . . را دوست دارم ( یه کاری ) I'm into football من خیلی فوتبال دوست دارم برای تاکید بیشتر : I'm really into reading books من عاشق کتاب خوند ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نمی تونم . . . ( یه کاری را انجام ندم ! ) : Can't help verb ing form I can't help laughing نمی تونم نخندم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

به طور مثال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به عنوان یک مثال بارز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

از چه نظر؟ از کدام منظر؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

بله البته بله معلومه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به کسی نگو بین خودمون باشه پیش خودت باشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

له ام از خستگی خیلی خسته ام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درکم کن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کسی نگو بین خودمون باشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

I feel like

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دوزوکلک فریبکاری نیرنگ خدعه حقه شگرد عامیانه : جانگولک بازی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

پایدار و مصمم ماندن مقاومت کردن تسلیم نشدن دست برنداشتن جا نزدن شانه خالی نکردن

پیشنهاد
٢

مانع چیزی یا کسی شدن جلوی چیزی یا کسی را گرفتن از چیزی ممانعت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مانع چیزی شدن جلوی چیزی را گرفتن از چیزی ممانعت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به بیداری رسیدن به روشن بینی رسیدن از خواب بیدار شدن ( خواب غفلت ) به خود آمدن به چیزی پی بردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فکر بِکر فکری عالی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مدام کاری را انجام دادن ( استمرار در انجام کاری از قبل تا کنون ) I have been studying books for a long time. مدتی طولانی است که من مدام کتاب می خوا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

از ابتدا همواره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

چشم کسی به چیزی یا کسی افتادن به طور اتفاقی با چیزی یا کسی مواجه شدن به طور اتفاقی به چیزی یا کسی برخوردن به طور اتفاقی کسی یا چیزی را دیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

مترصد چیزی یا کاری بودن درصدد چیزی یا کاری بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مترصد انجام کاری بودن درصدد انجام کاری بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

در اصل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سپاسگزاری کردن تحسین کردن قدر و منزلت چیزی را دانستن قدرشناسی کردن برای کاری یا چیزی ارزش قائل شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

سپاسگزاری تحسین قدردانی، قدرشناسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

لُب کلام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به خود بالیدن فخرکردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

گستردگی گشودگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

زایل شدن از میان رفتن/ از میان برداشتن پراکندن پخش کردن/ پخش شدن پراکنش یافتن دست برداشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

راه چاره پیدا کردن ( برای یک مشکل یا مسئله ) رو به راه کردن ( اوضاع ) راست و ریس کردن ( اوضاع ) , If someone or something saves the day in a s ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دست برداشتن ( از انجام کاری ) دست کشیدن ( از انجام کاری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مملو از انرژی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

واجدالشرایط شدن دارای شرایط خاصی شدن به اندازه کافی ( خوب ) بودن، به ( خوبی ) کسی یا چیز ی دیگر بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

رمزوراز ابهامات چیزهای مبهم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

محتمل دانستن محتمل شمردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مثل این که انگار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مثل این که انگار که

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

از اتومبیل های بین راه سواری مجانی درخواست کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

= ( derived from ( from free dictionary = ( based on ( from free dictionary ناشی شدن از مبتنی بودن بر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

دستورکار برنامه ( معمولاً ازپیش تعیین شده )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

موجودیت پیدا کردن هست شدن هستی یافتن پدیدار شدن به وجود آمدن پا به عرصه ی وجود گذاشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را اشتباه قلمداد کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشتباه قلمداد کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پی در پی، دائما ، مدام کاری را انجام دادن: He keep eating snacks. او مدام هل و هوله می خوره.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خلوت نشینی / عزلت جویی / عزلت نشینی flight=گریز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

دستخوش چیزی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جالب اینه که جالب اینجاست که جالبه که جالب توجه این است که

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

عجیب اینه که عجیب اینجاست که عجیبه که

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

خصوصیت یا وضعیتِ بودن ِ کسی در لحظه ی حال خصوصیت یا وضعیت اتفاق افتادن چیزی در لحظه ی حال خصوصیت یا وضعیت تعلق داشتنِ یک اتفاق به لحظه ی حال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

سخت جون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

بی سروصدا جمع و جور انجام کاری بدون توی بوق و کرنا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

هر طور که شده به هر طریق ممکن هر جور که شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

محق دانستن / حق دادن به . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

باعث دستپاچگی دستپاچه کننده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دستپاچه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بدون سوگیری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

جزء elements: اجزا / جزئیات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ول کن بابا بی خیال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

get over it= put it out your mind ول کن بابا بی خیال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

چاره ای ندارم جز . . . بهتره که . . . همون بهتر که . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به هر قیمتی شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Depart : جایی را ترک کردن ( هتل ) دورشدن از چیزی منحرف شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پایداری استواری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

as an adjective: پایدار استوار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

معطوف شدن به گذشته مشمول اتفاقی که در گذشته رخ داده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

معمولاً/ غالباً وقتی فاعل جمله شخص نیست معنی تمایل داشتن نمی دهد و به معنی معمولاً و غالباً است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخت گیرانه / خشونت آمیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

چیزی را از درون ( از دل ) چیزی بیرون کشیدن / چیزی را از درون چیزی درآوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

قدم اول / گام اول اولین قدم/ اولین گام

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

درصددِ چیزی بودن مستعدِ چیزی بودن درخورِ چیزی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دستورالعمل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پای بند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

از پیش تعیین شده رسمی رسماً

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

sway : تحت تأثیر قرار گرفتن تحت تأثیر قرار دادن . Don't be swayed by external circumstances تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار نگیرید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تحت تأثیر قرار گرفتن تحت تأثیر قرار دادن . Don't be swayed by external circumstances تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار نگیرید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

قرابت داشتن با کسی نسبت فامیلی با کسی داشتن رابطه ی نزدیک با کسی داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودتحقیری خودزنی سیاه نماییِ خود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به فکر فرورفتن غرق در فکرشدن مستغرق شدن در افکار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

train in : فراگیری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

work with : به کار گرفتن به کار بستن پرداختن به . . . روبرو شدن با . . . سروکار داشتن با کسی یا چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اتفاق افتادن پدیدار شدن رخ دادن/ روی دادن پیش آمدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

لامکان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

in the same spirit : به همین شکل به همین صورت به همین نحو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به همین شکل به همین صورت به همین نحو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

get all worked up : خیلی عصبانی شدن از چیزی تحریک شدن ناراحت شدن پریشان شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

get all worked up : خیلی عصبانی شدن از چیزی تحریک شدن ناراحت شدن پریشان شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی عصبانی شدن از چیزی تحریک شدن ناراحت شدن پریشان شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

عبارت تأکیدی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

دستورالعمل نظم و انضباط

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

محض / تمام و کمال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

To be to : قرار بر چیزی بودن . . . If we are to : اگر قرار است ما

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

قرار بر چیزی بودن . . . If we are to : اگر قرار است ما

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکرارشوندگی/ مکرر / تکرر/

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

علاوه براین / بعلاوه ی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

. work at sth : همه ی سعی خود را کردن ( برای بدست آوردن چیزی یا اثبات چیزی ) سعی و تلاش فراوان کردن ( برای بدست آوردن چیزی یا اثبات چیزی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

همه ی سعی خود را کردن ( برای بدست آوردن چیزی یا اثبات چیزی ) سعی و تلاش فراوان کردن ( برای بدست آوردن چیزی یا اثبات چیزی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

هرچه که برای شما آبرو و اعتبار کسب کند. ( مدرک تحصیلی، آبا و اجداد، ثروت، مقام و . . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

سرانجام / عاقبت / بالاخره بعد از مدتی/ کمی بعد / بعد از مدت زمانی/ زمانی بعضی مواقع / بعضی اوقات یک وقتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

افراط گونه به طور افراطی با میلی شدید با دل مشغولی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

= private : شخصی / خصوصی / اختصاصی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

وابستگی گیردادن ِ وسواس گونه به چیزی یا کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در هر دو صورت / در هر دو مورد / در هر دو حالت / در هر صورت / در هر دو حال / در هر حال / به هر حال هم در این حالت هم در آن حالت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

dwell on/upon something : مدام در مورد چیزی فکرکردن یا صحبت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مدام در مورد چیزی فکر کردن یا صحبت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

روزی / یک وقتی / یک زمانی / چندصباحی / دیر یا زود/ یکی از همین روزها / وقتی زمانش برسد / سرانجام / بالاخره / بعدها /

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای بهبود اوضاع و شرایط سخت تلاش کردن برای پیشرفت در کاری بسیار تلاش کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فارغ از . . . بی اعتنا به . . . بی توجه به . . . صرف نظر از . . . بدون درنظر گرفتن ِ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مهم / قابل توجه / بااهمیت / خطیر / پراهمیت / برخوردار از اهمیت / اثرگذار important / significant /consequential /of consequence / momentous

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

churn out چیزی را سریع و زیاد تولید کردن churn تلاطم داشتن churning متلاطم churning thoughts افکار متلاطم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

چیزی را سریع و زیاد تولید کردن churn تلاطم داشتن churning متلاطم churning thoughts افکار متلاطم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

dawn on/ dawn up/ dawn upon معلوم شدن ِ چیزی برای کسی آشکار شدن چیزی برای کسی فهمیدن چیزی متوجه چیزی شدن Around noon it dawned upon/ on me that I h ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

معلوم شدن ِ چیزی برای کسی آشکار شدن چیزی برای کسی فهمیدن چیزی متوجه چیزی شدن Around noon it dawned on me that I had never eaten breakfast

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

معلوم شدن ِ چیزی برای کسی آشکار شدن چیزی برای کسی فهمیدن چیزی متوجه چیزی شدن Around noon it dawned upon me that I had never eaten breakfast

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

dwell upon تأکید و پافشاری بر چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

تأکید و پافشاری بر چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

keep up with sb/sth پابه پای کسی یا چیزی رفتن ( در صحنه ی رقابت ) به پای کسی یا چیزی رسیدن ( در صحنه ی رقابت )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

پابه پای کسی رفتن ( در صحنه ی رقابت ) به پای کسی رسیدن ( در صحنه ی رقابت )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

I feel funny حالم خوب نیست، احساس می کنم مریضم = I feel ill

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

I feel funny حالم خوب نیست، احساس می کنم مریضم = I feel ill

پیشنهاد
٠

concern yourself with/about something formal to become involved in something because you are interested in it or because it worries you سروکارپیدا کر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مفید قابل کارکرد قابل استفاده به دردخور صورت پذیر میسر ممکن کارآمد انجام پذیر عملی قابل اِعمال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

توانایی خبرگی کارایی قابلیت مهارت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

گِلِه کردن ناله کردن بهانه جویی کردن عیب گرفتن از عیب جویی کردن از شکوه کردن نالیدن با آه و ناله گفتن ژکیدن اعتراض کردن غرغرکردن خرده گیری کردن بهان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

turn off = leave دست کشیدن از / دست برداشتن از Turn off theses thoughts : از این افکار دست بکش / دست بردار از این افکار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در اختیار گرفتن / تحت اختیار داشتن . تحت سلطه درآوردن به کاربستن / به کارزدن بهره بردن / بهره برداری کردن از

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در اختیار گرفتن / نحن اختیار قراردادن بهره بردن بهره برداری کردن از به کار بستن / به کار زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

to be anchored پابرجا بودن / استوار بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پابرجا بودن / استوار بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

استقرارپیداکردن / ماندن : Rest in the experiencing of breathing. ( اصطلاحی است در مراقبه به این معنی که بر تجربه ی نَفَس خود استقرار پیدا کنید. بر ت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

walk away : بی خیال شدن دورشدن از جایی ( ترک کردن جایی ) رفتن از جایی پی کار خود رفتن فرار کردن گذاشتن رفتن ( بگذارید بروید ) راه افتادن و رفتن از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی خیال شدن دورشدن از جایی ( ترک کردن جایی ) رفتن از جایی پی کار خود رفتن فرار کردن گذاشتن رفتن ( بگذارید بروید ) راه افتادن و رفتن از جایی به چاک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Do the trick کار را راه انداختن کار را به فرجام رساندن کاری را تمام کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

کار را راه انداختن کار را به فرجام رساندن کاری را تمام کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از توان ( کسی ) خارج بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

push someone to the limit نهایت سعی و تلاش خود را کردن

پیشنهاد
١

نهایت سعی و تلاش خود را کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تک افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پی بردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهم ( بودن ) : I'm sorry but your personal wishes are not relevant ( = important ) in this case ( from Cambridge dictionary )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

مهم ( بودن ) : I'm sorry but your personal wishes are not relevant ( = important ) in this case ( from Cambridge dictionary )

پیشنهاد
٢

خیال کسی از چیزی راحت بودن دل کسی از چیزی قرص بودن اعتماد و اطمینان داشتن به چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

To be heart touching دلچسب بودن تأثیرگذاشتن تحت تأثیرقراردادن تأثیرگذاربودن به ( بر ) دل نشستن چیزی یا رفتاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

قضیه ماجرا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بهتر you are better off : برایت بهتر است که . . . محاوره : ( برات بهتره که . . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

برایت بهتر است که . . . محاوره : ( برات بهتره که . . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

I can't help it دست خودم نیست. نمی تونم کاریش بکنم. نمی تونم جلوش را بگیرم. ( جلوی کاری یا چیزی ) نمی تونم نکنم. همینه که هست.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

I can't help it دست خودم نیست. نمی تونم کاریش بکنم. نمی تونم جلوش را بگیرم. ( جلوی کاری یا چیزی ) نمی تونم نکنم. همینه که هست.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

سروکار داشتن با کسی یا چیزی ارتباط برقرارکردن ( با کسی یا چیزی ) در ارتباط ( با کسی یا چیزی ) قرارگرفتن با کسی یا چیزی مرتبط شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مشهود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

growing up : بچه که بودم . . . Growing up we were rich بچه که بودم پولدار بودیم ( محاوره )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

بچه که بودم . . . Growing up we were rich بچه که بودم پولدار بودیم ( محاوره )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

what if : اومدیم اُ What if you couldn't pay my money back اومدیم ُ نتونستی پولم را پس بدی!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

اومدیم اُ What if you couldn't pay my money back اومدیم ُ نتونستی پولم را پس بدی!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Keep your nose clean سرت به کار خودت باشه ( تو کار کسی فضولی نکن! ) سرت تو کار خودت باشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Keep your nose clean سرت به کار خودت باشه ( تو کار کسی فضولی نکن! ) سرت تو کار خودت باشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Keep your nose clean سرت به کار خودت باشه ( تو کار کسی فضولی نکن! ) سرت تو کار خودت باشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

سرت به کار خودت باشه ( تو کار کسی فضولی نکن! سرت تو کار خودت باشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

دم ِ دست / کنار ِ دست در دسترس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

باعث ِ چیزی شدن It ensures that battery doesn't run down. آن ( کار ) باعث می شود باطری تمام نشود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

موفق به اداره کردن، کنترل کردن و یا مهار کردن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مورد توجه قرار دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

مکث/ توقف/ وقفه/ درنگ گوشه نشانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

مکث/ توقف/ وقفه گوشه نشاندن/ گوشه نشانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

improve : بهبود بخشیدن بهترکردن بیشترکردن افزایش دادن That's how you train your attention muscle به این گونه، توانایی ِ توجه کردنت را می توانی بهبو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

Tune into someone or something : برنامه ی خاصی را از تلویزیون تماشا کردن و یا از رادیو گوش دادن : I tuned into the baseball game last night به کسی ...

پیشنهاد
١٤

Tune into someone or something : برنامه ی خاصی را از تلویزیون تماشا کردن و یا از رادیو گوش دادن : I tuned into the baseball game last night به کسی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

Tune into someone or something : برنامه ی خاصی را از تلویزیون تماشا کردن و یا از رادیو گوش دادن : I tuned into the baseball game last night به کسی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

حوصله به خرج دادن/ حوصله کردن وقت صرف کردن ( برای کاری ) تامل کردن / با تامل کاری را انجام دادن از وقتت استفاده کردن وقت گذاشتن ( برای کاری ) فرصت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

فقط چون تو می گی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

سر به سر ( کسی ) گذاشتن دارم سر به سرت می ذارم : I just mess with you

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

انگولک خروش ناآرامی دل آشوبگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیاده کردن برنامه/اجراکردن برنامه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

پیاده کردن برنامه / اجراکردن برنامه set up a programm

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پیش امدن /پیشامد کردن پدیدار شدن A wish ( or solution ) comes up

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به منصه ی ظهورر رسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به منصه ی ظهور رسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

walk over : مغلوب کردن/ پیروز شدن/بردن/ شکست دادن عرض چیزی را طی کردن جهیدن قدم زدن / به طرف چیزی رفتن به چیزی نزدیک شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

مغلوب کردن/ پیروز شدن/بردن/ شکست دادن عرض چیزی را طی کردن جهیدن قدم زدن / به طرف چیزی رفتن به چیزی نزدیک شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

I'm speechless : زبانم قاصره.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

زبانم قاصره .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

فوق العاده a special friend : Regarded with particular affection and admiration اضافی a special holiday flight: Additional; extra

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

to have influence on something بر چیزی ( اوضاع، رفتار، تفکر ) تغییر ایجاد کردن: 1 - . To have an influence on ( something ) ; change: a news report ...

پیشنهاد
٢

بر چیزی ( اوضاع، رفتار، تفکر ) تغییر ایجاد کردن: . To have an influence on ( something ) ; change: a news report that influenced the outcome of the ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در وضعیتی نامعلوم بودن پادرهوا بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

از چیزی پرده برداشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به هیجان آوردن / هیجان زده کردن تحریک کردن برآشفتن برانگیختن تهییج کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نمی دونم آیا . . . ببینم . . . آیا . . . مونده ام که . . . معلوم نیست که . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

به چیزی پرداختن به کاری پرداختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

مونده ( ام ) : I wonder if she might like to come این سوال ( برام ) پیش می آد در عجب ( م ) / در شگفت ( م ) جای تعجب داره . . . کنجکاو ( م ) . . . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

تأمل ژرف اندیشی تعمق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی فکر بی احتیاط عجول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در آستانه ی ( چیزی ) نزدیک به ( چیزی یا وقوع کاری ) در آستانه ی ( چیزی ) در معرض ( چیزی )

پیشنهاد
٢

در آستانه ی چیزی بودن نزدیک به چیزی ( یا کاری ) بودن در آستانه ی چیزی بودن در معرض چیزی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

شکستن : . Her leg had not been severed but did have ten stitches پاش نشکسته بود ولی ده تا بخیه خورده بود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

رودست خورده ! I felt manipulate بازیچه شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

work on = پرداختن به کاری یا چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

با چیزی ( مشکلی ) کنار آمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

شکننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

ظاهر شدن / نمایان شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

با دقت نگاه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

اشاعه دادن گسترش دادن کشاندن / بردن موجب شدن/ ارائه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

محل حبس محل بازداشت قید و بند بند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

مراقب و مواظب Adj: She is caring ( او مواظب و مراقب است )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

push oneself to the limit : نهایت سعی و تلاش خود را کردن

پیشنهاد
١٥

نهایت سعی و تلاش خود را کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

That's that :همین!والسلام! نه یعنی نه ! والسلام : No is no! That's that

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

همین! والسلام! نه یعنی نه ! والسلام : No is no! That's that

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

به رغم علیرغم علیرغم میل باطنیم بهت کمک کردم . Against my better judgment I helped you

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

میل against someone's better judgment : علیرغم میل باطنی ِ کسی علیرغم میل باطنیم بهت کمک کردم. Against my better judgement I helped you

پیشنهاد
٥

علیرغم میل باطنیِ کسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

مطلق powerful calm : آرامش مطلق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

auspicious coincidence : حسن تصادف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

حسن تصادف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١٠

به احتمال زیاد حتما بدون شک / بی شک باید مجبور بودن/ مکلف بودن I am bound to say باید بگم She was bound to marry him مجبور بود ( مکلف بود ) با او از ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١٠

به احتمال زیاد حتما بدون شک / بی شک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

tune in to نسبت به کسی یا چیزی هشیاری داشتن نسبت به کسی یا چیزی هشیار بودن : Tune in to your breath نسبت به تنفس هشیار بودن - سراغ چیزی یا کسی رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

بسیار بسیار بد مزخرف ناگوار عامیانه : جِر زن He is so horrible. خیلی جِر می زنه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

در این راه چنین به این وسیله بله/ چرا / آره به این ترتیب/ بدین ترتیب در این روش/ به این روش/ بدین روش در این صورت/ به این صورت/ بدین صورت از این طریق ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

زندگی را سپری کردن زندگی را گذراندن زندگی کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٠

منشا . . . برگرفته از . . . سرچشمه ی . . . ناشی از . . . نشات گرفته از . . . ریشه گرفتن از . . . از چیزی برآمدن از روی چیزی . . . از . . . است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١٦

منشا . . . برگرفته از . . . سرچشمه ی . . . ناشی از . . . نشات گرفته از . . . ریشه گرفتن از . . . از چیزی برآمدن از روی چیزی . . . از . . . است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

روزی روزگاری یه زمانی زمانی یه وقتی روزگاری یه بار آنچه گذشت یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

keep to oneself : تنها به خودی خود به تنهایی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

تنها به خودی خود به تنهایی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

همین لحظه همین جا همین نقطه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

نقطه زمان لحظه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

نسبت به کسی یا چیزی هشیاری داشتن نسبت به کسی یا چیزی هشیار بودن : Tune in to your breath نسبت به تنفس هشیار بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اشتغال ذهنی ذهن مشغولی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

اشتغال ذهنی داشتن ( نسبت به کسی یا چیزی یا موضوعی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

علاقمندی پیدا کردن وابسته بودن ( به کسی یا چیزی ) وصل بودن وصل کردن ( الصاق ) در اصطلاح عامیانه : گیردادن ( به کسی یا چیزی ) قفلی زدن ( به کسی ی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

بی شمار بسیار زیاد بی نهایت کثیر فراوان بی پایان بی انتها

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( آن چیز ، آن موضوع ) راجع به چه است؟ درباره ی چه است ؟ ( آن چیز ، آن موضوع ) چیست؟ ( آن چیز ، آن موضوع ) چه ارزشی دارد؟ ( آن چیز ، آن موضوع ) چه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

بیخیال ِ چیزی شدن گذر کردن ( از موضوعی ) رها کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

ژرف شدید : میلی شدید deep seated wish

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

لگد زدن ضربه زدن عمل کردن خطور کردن ( به ذهن ) اثر کردن ( دارو )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

حوصله به خرج بده / حوصله کن وقت صرف کن ( برای کاری ) تامل کن / با تامل این کار را انجام بده از وقتت استفاده کن وقت بگذار ( برای کاری ) فرصت بده به ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢٨

حوصله به خرج دادن وقت صرف کردن برای کاری / وقت گذاشتن برای کاری تامل کردن / با تامل کاری را انجام دادن از وقت استفاده کردن حوصله به خرج دادن/ حوصله ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

حیث و بیث حیص و بیص ( هر دو نوشتار صحیح است منبع : لغت نامه ی دهخدا ! )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

منجمله از جمله شامل ِ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اَخم و تَخم کردن بداخلاقی کردن ترشرویی بدخلقی کردن / کج خلقی کردن از دنده ی چپ بلند شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کار را راه انداختن . A homemade nicely decorated box can do the trick جعبه ی دست ساز ی که به زیبایی تزیین شده باشد کار را راه می اندازد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کلک کار را کندن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

نباید دلیلی ندارد نیازی نیست لازم نیست احتیاجی نیست لزومی ندارد ضرورتی ندارد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

نباید دلیلی ندارد نیازی نیست لازم نیست احتیاجی نیست لزومی ندارد ضرورتی ندارد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

به نتیجه رسیدن به واقعیت پی بردن / به واقعیت رسیدن به حقیقت نایل شدن متوجه شدن فهمیدن پی بردن دریافتن درک کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

با گذشت زمان در طی زمان / طی ِ / طی گذشت زمان به مرور / به مرور زمان / با مرور زمان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

رواداشتن ( as a verb ) باشه؟ ?Let me show you. okay فهمیدی ؟ ?Smoking is forbidden here! Okay خیلی خب / خب / بسیار خب / باشه : . Okay ! Stop it pl ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

رواداشتن ( as a verb ) باشه؟ ?Let me show you. OK فهمیدی ؟ ?Smoking is forbidden here! OK خیلی خب / خب / بسیار خب / باشه : . OK ! Stop it please خ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٣

دست و پنجه نرم کردن با چیزی رسیدگی کردن ( به کاری یا به مشکلی ) توافق کردن به توافق رسیدن معامله کردن : . You can make a deal with him می توانی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

نامردی . I feel betrayed احساس می کنم درحقم نامردی شده.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

مهم این است که نکته این جاست که / نکته اش این است که شگرد ( ترفند ) این است که راهش این است که

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

وقتی پای . . . به میان می آید،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

بادا . . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

show express ابراز کردن بیان کردن اظهار کردن اظهار داشتن بروز دادن . He registered his dissatisfaction with the chef

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

از خود بیخود شدن . It is possible to get completely carried away by both pleasant and unpleasant feelings این احتمال وجود دارد هم با احساسات خوشایند ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

در موردطوفان : به پا شدن ( طوفانی که به پا شده )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

اوضاع و احوال حس و حال

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

ریشه دواندن استقرار یافتن آرام و قرار پیدا کردن قرار یافتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ریشه دواندن استقرار یافتن آرام و قرار پیدا کردن قرار یافتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

اتفاق افتادن پیش آمدن سربرآوردن پدیدار شدن از راه رسیدن نمایان شدن پیشامد کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

بیش از همه ی این ها به خصوص بیش از هر چیز فراتر از همه بیشتر از همه مهم تر این که با وجود تمام ِ . . . مخصوصاً

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

: it comes to در میان بودنِ چیزی قضیه سر چیزی بودن حرف از چیزی بودن پای چیزی وسط بودن Firmness and flexibility combined are effective when it come ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

در میان بودنِ چیزی قضیه سر چیزی بودن حرف از چیزی بودن پای چیزی وسط بودن Firmness and flexibility combined are effective when it comes to setting l ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤٦

گذشته از این ها بعد از همه ی این ها درنهایت به هر حال هر چه باشد عامیانه : بالاخره هر چی باشه ناسلامتی آخه ها : It is our anniversary after all ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یاوه گویی چرت و پرت وراجی سخن نامفهوم سخن جویده جویده عامیانه : وِر وِر ، زِر زِر ، وَنگ وَنگ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

محدود کردن چیزی متوقف کردن چیزی دورکردن چیزی نگهداشتن چیزی معطل کردن چیزی جلوی چیزی را گرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

keep ing verb : مدام، دایما: He keep eating snacks. او مدام هل و هوله می خورد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دور هیچ بهیچ وجه نَه فاصله

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

کنترل از دست دادن شیفته شدن / هاله و واله شدن حمل کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

بی هیچ قید و شرطی داوطلبانه راحت مجانی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢٤

جا گذاشتن پشت سرگذاشتن رها کردن کنارگذاشتن ترک کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦١

مفید، مؤثر، کاری، کارگر ( effective and potent ( from the free dictionary

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

_ درمورد کاری یا احساسی، چیزی تدبیر به کار بردن ( تدبیر به کار بستن ) _ تغییر ایجاد کردن ( متناسب با اهداف شخصی ) انگولک کردن چیزی / ماهرانه دستکا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

به وجودآوردن ایجادکردن مهیا ساختن برآورده کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

موضوع و یا کسی را درک کردن و پذیرفتن با موضوع و یا کسی کنار آمدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

متوجه چیزی شدن ( make notice of )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

سرمشق/ الگو / نمونه Set the right example : سرمشق و الگوی خوبی بودن ( برای کسی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

الگو و سرمشق خوبی بودن ( برای کسی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

آشفته شدن برآشفتن برانگیخته شدن تهییج شدن تحریک شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

سر و کله ی چیزی پیدا شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

موجود بدردبخور حاضر و آماده قابل حصول دراختیار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

دیگر دیگه ( محاوره ) - اگر فعل جمله زمان حال کامل باشه به معنی : قبلاً : I have already seen that film. من آن فیلم را قبلاً دیده ام. - اگر فع ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

بهتر است که . . . این ( کار ، موضوع ) کمک می کند که . . . خوب است که . . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٦

هر از گاهی گاه به گاه گهگاه هر چند وقت یک بار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١٥

تخصیص دادن اطلاق کردن درخواست کردن مشغول کردن مناسب بودن به کارگرفتن/ به کاربردن/ به کار زدن/ به کار گماشتن بهره برداری کردن برروی چیزی مالیدن ( پ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

جاافتادن ( The book helps consolidate the mindfulness practice )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مستقر شدن استقرر یافتن . By meditation practice children will be firmly rooted in the here and now

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

در جمع سرجمع مجموعاً کلاً روی هم در مجموع تمامیِ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

رفع نیاز کرددن کفاف نیاز کردن جواب نیاز را دادن پاسخ به نیاز دادن برآورده کردن نیاز مواجه شدن با نیاز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
-١٧

برنامه برنامه ی رادیویی و یا تلویزیونی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

آگاهی اطلاع دانش بصیرت شعور ذهن ( Parents also like to have a way to free themselves from their relentless stream of consciousness )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

البته اما با این که ولی درحالی که

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چرخیدن The crazy thoughts that were churning around in his head churn تلاطم داشتن churning متلاطم churning thoughts افکار متلاطم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

مدوامت در انجام کاری مدام ( کاری را انجام دادن )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

لِه و لَوَرده ( عامیانه ) خُرد و خاکشیر ( عامیانه ) لِه و پِه ( عامیانه ) بیش از حد خسته خیلی خسته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
-١٨

مدت ها پیش از آن خیلی قبل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

افزوده افزودنی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اشاره ( as noun )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

همان طور که ذکر شد همان طور که اشاره شد چنان چه قبلا گفته شد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

با در نظر گرفتن این موضوع با نظر داشتن این موضوع به همین خاطر به همین منظور با این ذهنیت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧١

باهوش خلاق دوراندیش بصیر آگاه روشن ضمیر الهام بخش زیرک فهمیده روشن بین

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

رفتار اجتماعی ِ خوب و پسندیده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

رسیدن به حد ِ مطلوب چیزی یا کاری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

رو به رشد رو به فزونی افزاینده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٤

مشغولیت ذهنی داشتن ( بخصوص در موردی خاص ) در بند ِ چیزی بودن کاملاً در فکر چیزی بودن دل مشغول چیزی بودن حواس پرت ِ چیزی بودن بیش از حد به چیزی فک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

حسی از . . . یک جور . . . شامل ِ . . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

در اول جمله to say به معنی : بیان این مطلب که . . . گفتن ِ این که . . . به این معنی که . . . این یعنی . . . To say nothing of self - confidence

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

تحقیر و تضعیف کردن انحطاط پیداکردن مخدوش کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

دایمی ابدی لاینقطع

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

تغییر دیدگاه دگر اندیشی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢٨

به کار گرفتن به کار گرفته شدن به کار آمدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

جلوگیری کردن ( as verb )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

مطابق با . . . مطابقت داشتن با . . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

با این عقیده ( با این اعتقاد ) با اعتقاد بر این که . . . با این امید که . . . با این نیت که . . . به این منظور که . . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

کشانده شدن بُرده شدن : Nowadays the practice of mindfulness is being brought into schools. این روزها تمرین حضور داشتن به مدارس کشانده شده است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

طول زندگی گذر عمر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اعتنا دقت توجه ملاحظه لحاظ مواظبت پروا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

راهبردی هدایت شونده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

در همین حال در عین حال در هر حال با این حال معهذا بلکه در عین ِ . . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

همه چیز با . . . شروع می شود: . . . It all starts with همه ی ( ماجرا ) از این جا شروع شد ( past tense )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

خلاقانه ( as an adjective ) نوآورانه ( as an adjective )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٦

یقیناً مسلماً مطمیناً واقعاً به طور قطع صد در صد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

افزایش یافتن عمیق شدن بیشتر شدن افزایش یافتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

به کارگرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

زمانی که وقت آن برسد وقتی زمانش برسد وقتی به پاش بیفته ( عامیانه )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

به نظر به نظر می رسد به نظر می آید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی شمار وسیع ( به معنی بی حد و حصر )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

خواهان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

چه . . . چه مثال : both inwardly and outwardly : چه در ظاهر چه در باطن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

بهره بردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦١

از عهده ی چیزی یا کاری برآمدن از پس کاری یا چیزی برآمدن ردیف یا جور کردن ِ کاری رسیدگی کردن راس و ریس کردن ( عامیانه ) پرداختن به کاری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

شکنندگی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

که اینطور !

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

فی المجلس

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

نوزایی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

آشناپنداری حالت ِ پیش دیده ( حالت پیش دیده حالتی از ذهن است که در آن فرد پس از دیدن صحنه ای احساس می کند آن صحنه را قبلاً دیده است )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

به خرج ِ . . . به قیمت ِ . . . به بهای ِِ . . . به ازای ِِ . . . به حساب ِِ کسی گذاشتن ، به حساب ِِ کسی جا زدن از دیگران هزینه کردن به نیت خاصی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

To be alive زنده بودن ، جان داشتن، در قید حیات بودن Alive زنده، جاندار، در قید حیات * * * دقت کنیم : کلمه ی alive صفت هست و نمی شه به صورت مصدری آ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣٠

اوضاع را بررسی کردن اعلام حضور کردن بازرسی و بررسی کردن ( چک کردن ) جویای حال و احوال کسی ( یا کسانی ) شدن پذیرش کردن ( بخصوص در هتل یا مهمانخانه ) ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

از راه به در شدن افسارگسیختگی قانون شکنی در اصطلاح عامیانه : خلاف کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بر ضد کسی ( یا سازمانی یا گروهی ) توطیه کردن بر علیه کسی ( یا سازمانی یا گروهی ) دست به یکی کردن دسته جمعی به کسی حمله کردن و ریختن بر سر کسی ( یا به ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩١

تحت هیچ عنوانی به هیچ عنوان

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در این راستا به این معنا و مفهوم بدین صورت که . . . به این معنی که . . . از این نظر

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

از این لحاظ از این جهت در این راستا

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

سرکشیدن ِ نوشیدنی لاجرعه نوشیدن ِ نوشیدنی در زبان محاوره ی فارسی : یه ضرب بالا رفتن ِ نوشیدنی ( بخصوص نوشیدنی الکلی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

در زبان محاوره ی فارسی : یه ضرب بالا رفتنِ نوشیدنی بخصوص نوشیدنی الکلی ( لاجرعه سرکشیدن نوشیدنی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

صدای لوکوموتیو : چاگ چاگ ، ( در فارسی پِت پِت )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

خوار کردن ِ کسی حقیر کردن ِ کسی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

زشت بی قواره عجیب و غریب

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

دوستی کردن با کسی دوست شدن با کسی دوست و رفیق پیدا کردن با کسی روهم ریختن رابطه ی دوستی برقرار کردن ( با کسی ) رِل زدن ( عامیانه )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩٠

موجب ِ چیزی شدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

دچار ابهام شدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

بِکر دست نخورده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

گذرکردن عبورکردن طی کردن فائق شدن، فائق آمدن، فائق گشتن گذشتن از رد شدن از داخل چیزی عبورکردن / گذرکردن از میان چیزی تعالی یافتن برتری یافتن توفق ی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

در وضعیتی نامعلوم بودن پادرهوا بودن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

کنایه از : کاری بسیار دشوار که کسی از پس انجام آن برنمی آید/ کاری بسیار سخت، نامشخص و به نظر غیرممکن / ناحیه ای که به کسی تعلق ندارد و نمی توان هیچ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
-٢٢

حس و حال

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اصل ِ مطلب

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بسیار به شدّت

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

رابطه ی دوستی برقرار کردن ( با کسی ) رِل زدن ( عامیانه )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوستی کردن با کسی دوست شدن با کسی دوست و رفیق پیدا کردن با کسی روهم ریختن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ثمره

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

حایز شرایط

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

طلب ( در عرفان ) خواسته ی دل

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

از جان و دل

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

از صمیم قلب از ته دل

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

به کار گیری صرف پارامتر

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤١

صرف کردن به کار بستن دربر گرفتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٥

خدشه ناپذیر پابرجا ثابت قدم بی تردید تزلزل ناپذیر بی شک و تردید

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

بی گدار به آب زدن از بی فکری کاری را انجام دادن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

حاصل از ناشی از در نتیجه ی به واسطه ی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

منحصر به چیزی بودن منحصر به چیزی کردن در انحصار چیزی یا کسی قرار گرفتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

عامل کارگزار

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بی طرفی و بی غرضی تعادل ذهنی وارستگی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤١

شگفت آور شگفت انگیزنده اعجاب انگیز تعجب آور حیرت آور

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢٨

آب ِ گوشت یا مرغ ِ پخته شده با ( معمولا با سبزیجات مختلف ) که از صافی رد شده و معمولا غلیظ است و مصرف آشپزی دارد.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

با سلام و عرض ادب و احترام در ترجمه ی خانم لیلی در تاریخ 11/10 کلمه ی around در عبارت around the corner غلط نوشتاری دارد ! سپاس از زحمات شما مرجان ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

همین بغل همین نزدیکی ها همین جا همین گوشه کنارها به همین نزدیکی به همین زودی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥١

موجود ذی شعور آدم، آدمی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

از مخمصه نجات دادن ، رهانیدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

میخکوب شدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

شیوه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

کنار زدن به کنار راندن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

کنار آمدن با چیزی ، ساختن با چیزی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

بیداری ِ دل و جان آگاهی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

بی پیرایه گاگول ، دَنگُول

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

ربط داشتن به . . . منوط به کسی یا چیزی بودن : منوط است به . . . مربوط بودن به چیزی یا کسی به معنای/ به معنی / به طور مثال : . Meditation practice ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤١

فارغ از . . . علیرغم . . . صرف نظر از . . . با وجود . . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦٣

با آغوش باز پذیرفتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

دگر گزینش گزینشی دیگر

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

متکی به . . . اتکا داشتن به . . . اتکا کردن به . . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩١

انتخابی دیگر انتخابی متفاوت

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

راضی کردن دل مشغولی ایجاد کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

اعجاز معجزه خِرق عادت کاری خارقِ عادت، که دیگران از انجام آن عاجز باشند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

جدا شدن به کناری افتادن دور انداختن کم کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

دور انداختن واگذاردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

شور و شوق

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢٣

تحت تاثیر قراردادن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

نشانه قرار داده شدن مورد نشانه قرار گرفتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

جمع آوری کردن تجمیع کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

فایق شدن بر چیزی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

قرار است که . . . نزدیک است که . . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

قرار است که . . . نزدیک است که . . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

دخالت پا درمیانی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تلاقی تقارن متقارن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مطابقت با . . . تلاقی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

گیرانداختن/ گیر افتادن مسدود کردن/ مسدود شدن متوقف کردن/ متوقف شدن محاصره کردن/ محاصره شدن محصور کردن/ محصور شدن ممانعت به عمل آوردن در گِل و شِل، لج ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آشفته کردن پراکندن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

به شدت تحت تاثیرقرار گرفته غرق شده مستغرق در چیزی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦١

مدّ ِ نظر قرار دادن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٥

امکان ِ . . . در اختیار کسی قراردادن/ امکان ِ . . . در اختیار کسی گذاشتن اجازه ی چیزی یا انجام ِ کاری را به کسی دادن شرایط انجام کاری را مهیا کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

به این معنا که . . . به این معنی که . . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

شاخص بارز

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

درنظر گرفتن دریابیدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

به یاد داشتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سپری کردن گذراندن گذشتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

در نظر گرفتن مَد نظرقرار دادن مورد نظر قرار دادن اختصاص دادن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شگفتی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

فروریختن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

از بیخ و بن فروریختن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

ته چیزی درآمدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

تماشا کردن/ نگریستن مراعات کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠١

نشان دادن/به نمایش گذاشتن/ نمایاندن ابراز کردن/ نشانه ای بروز دادن / نشانه ابراز کردن/

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤٩

توانستن اجازه داشتن آیا می توانم . . . ؟ الهی که . . . باشد که . . . خدا کند که . . . با این امید که . . . امید است که . . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

روشن بینی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

از برخی جهات از بعضی جهات

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

پندار

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

منوط به چیزی بودن ربط داشتن به چیزی مربوط بودن به چیزی بستگی به چیزی داشتن به معنای/ به معنی / به طور مثال : . Meditation practice is not a matter ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١٦

فارغ از . . . با وجود ِ . . . صرف نظر از . . . هر قدر هم . . . هر چقدر هم . . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

گرفتار ِ چیزی شدن به دام ِ چیزی یا کسی افتادن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤١

حق با کسی بودن : حق با اوست . He's right نه ؟ ?But you know the manager, right

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٦

پروراندن/ پرورانیدن / پرورش ِ . . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٤

منجر شدن به چیزی یا به اتفاقی منتهی شدن به چیزی یا به اتفاقی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

کُـلّ ِ . . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

مضمون

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

به کار بردن/ بهره گیری کردن/ استعمال کردن/ مصرف کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

در اختیار بودن در دست بودن در دسترس بودن قابل دستیابی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

بلند کردن چیزی از کسی یا از جایی ( به معنی دزدیدن )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

از پا درآوردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

مکث

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

فروپاشیدن/ فروپاچیدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

نرمی/ ملاطفت/ نجابت

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

پروراندن پرورانیدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

متعالی والا برین

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

نامطلوب/ ناخواستنی/ ناخوشایند/ ناخوانده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

هر چیز هر چیزی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

دیگر تاثیر ندارد/ اثری ندارد این راهش نیست به درد نمی خورد کارساز نیست پیش نمی رود بی فایده است/ فایده ندارد هیچ اتفاقی نمی افتد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

به کار گرفتن به کار بستن پرداختن به . . . روبرو شدن با . . . سروکار داشتن با کسی یا چیزی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کارآمدی کارآیی انجام پذیری

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

آرام و قرار گرفتن وانهادن ( به عنوان فعل ) وانهاده ( به عنوان صفت )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

بینش و بیداری نسبت به چیزی awake to the every moment of life بینش و بیداری نسبت به هر لحظه از زندگی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

منجمله

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

زور زدن اِعمال به زور کردن با زور کاری را پیش بردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٨

میل و اشتیاق

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

زودباور/ ببو/ صاف و ساده/ کودک وار/هالو

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ساده لوحانه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

به روشن بینی رسیده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

روشن بینی به بینش روشن رسیدن به روشنی رسیدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

چیزی به کسی به ارث رسیدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

استقرار داشتن آرام و قرار داشتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

پارسایی درستکاری

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

منصف

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

با صداقت

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

شریف

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

جلوگیری کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

خودداری کردن از انجام کاری جلوی خویشتن را گرفتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

عمومیت دادن تعمیم دادن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

به این صورت که . . . چندان !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

از شدت چیزی کم کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

گذر از چیزی فایق شدن بر چیزی طی کردن و گذشتن از میان چیزی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به طوری متناقض به طرز متناقضی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تسلط داشتن بر . . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

توانایی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

جالبه . . . جالب است

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩١

از قضا

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

لزومی ندارد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣١

ضروری است/ ضرورت دارد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦٩

به بار نشستن نتیجه دادن دنبال کردن روی دادن اتفاق افتادن بوجود آوردن/ بوجود آمدن موثرواقع شدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

عنان و مهار چیزی را به دست گرفتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ناپایداری/ سست پایی / نااستواری

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کنایه از : کاری بسیار دشوار که کسی از پس انجام آن برنمی آید/ کاری بسیار سخت، نامشخص و به نظر غیرممکن / ناحیه ای که به کسی تعلق ندارد و نمی توان هیچ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

one time به معنی یکبار on time به معنی سروقت/

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

پرداختن به کاری/ مشغول بودن به انجام کاری

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

مترصد ِ انجام کاری بودن/ قصد انجام کاری را داشتن/ مصمم به انجام کاری بودن/

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

هشیاری ! این کلمه در عرفان فقط به معنی هشیاری است. و هشیاری با آگاهی متفاوت است. این کلمه به معنی آگاهی نیست. دقت کنیم.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

با سلام این کلمه در عرفان به معنی آگاهی نیست! بلکه به معنی حضور یا ذهن آگاهی است !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

حضور ( بودن در لحظه ) توجه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

مداومت در . . . . / مداومت در کاری مداومت در الگوبرداری به روش های قدیمی Keep patterning in the same old way

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٤

بر سر ذوق آوردن / ذوق و شوق پیدا کردن