inspiration
/ˌɪnspəˈreɪʃən//ˌɪnspəˈreɪʃən/
معنی: تشویق، الهام، استنشاق، شهیق، گرایش، القاء، وحی، نفس عمیق
معانی دیگر: الهام بخشی، فرتابی، درون انگیزی، درانگیزه، در دمیدن، دردمش (رجوع شود به: inhale)، القا، نیوشاندن

بررسی کلمه
اسم ( noun )
• (1) تعریف: an action, thought, person, or other influence that inspires.
• مترادف: afflatus, motivation, stimulus
• مشابه: encouragement, fillip, impulse, incentive, influence, motive, spur
• مترادف: afflatus, motivation, stimulus
• مشابه: encouragement, fillip, impulse, incentive, influence, motive, spur
• (2) تعریف: something that is inspired or inspiring, such as an idea.
• مترادف: afflatus, fancy, flash, idea, insight, revelation
• مشابه: boost, enlightenment, illumination, intuition, light, motive
• مترادف: afflatus, fancy, flash, idea, insight, revelation
• مشابه: boost, enlightenment, illumination, intuition, light, motive
• (3) تعریف: the act of breathing in; inhaling.
• مترادف: draft, inhalation
• مشابه: breathing, respiration
• مترادف: draft, inhalation
• مشابه: breathing, respiration
جمله های نمونه
1. divine inspiration
الهام خداوند
2. through god's inspiration
با الهام الهی
3. an artist whose inspiration came from several sources
هنرمندی که از چندین منبع الهام می گرفت
4. his words are an inspiration to all of us
حرف های او برای همه ی ما الهام انگیز است.
5. love lent wings to her inspiration
عشق به الهام او رفعت بخشید.
6. the perpetual source of my inspiration
منبع همیشگی الهام من
7. dehkhoda, the patriarch of iranian lexicographers and my inspiration
دهخدا پیش کسوت فرهنگ نویسان ایران و الهام بخش من
8. The Malvern Hills have provided inspiration for many artists and musicians over the decades.
[ترجمه گوگل]تپههای مالورن الهامبخش بسیاری از هنرمندان و نوازندگان در طول دههها بوده است
[ترجمه ترگمان]\"Malvern هیلز\" برای بسیاری از هنرمندان و نوازندگان در طول چند دهه الهام بخش بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]\"Malvern هیلز\" برای بسیاری از هنرمندان و نوازندگان در طول چند دهه الهام بخش بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Only love influence, and can realize born inspiration.
[ترجمه گوگل]فقط عشق را تحت تأثیر قرار می دهد و می تواند الهامات متولد شده را درک کند
[ترجمه ترگمان]تنها عشق را دوست دارند و می توانند منبع الهام را تشخیص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تنها عشق را دوست دارند و می توانند منبع الهام را تشخیص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Dreams can be a rich source of inspiration for an artist.
[ترجمه گوگل]رویاها می توانند منبع غنی الهام برای یک هنرمند باشند
[ترجمه ترگمان]رویاها می توانند منبع غنی الهام برای یک هنرمند باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]رویاها می توانند منبع غنی الهام برای یک هنرمند باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. His wife was the direct inspiration for the main character in the book.
[ترجمه گوگل]همسر او الهامبخش مستقیم شخصیت اصلی کتاب بود
[ترجمه ترگمان]همسرش منبع الهام مستقیمی برای شخصیت اصلی این کتاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همسرش منبع الهام مستقیمی برای شخصیت اصلی این کتاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The team now seems bereft of inspiration.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد تیم اکنون از الهام گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]این تیم در حال حاضر فاقد الهام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این تیم در حال حاضر فاقد الهام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Both poets drew their inspiration from the countryside.
[ترجمه گوگل]هر دو شاعر از روستاها الهام گرفتند
[ترجمه ترگمان]هر دو شاعر الهامات خود را از ییلاقات بیرون کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هر دو شاعر الهامات خود را از ییلاقات بیرون کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Do not quench your inspiration and your imagination. Do not become the slave of your model.
[ترجمه گوگل]الهام و تخیل خود را خاموش نکنید برده الگوی خودت نشو
[ترجمه ترگمان]الهام خود و تخیل خود را خاموش نکنید تبدیل به برده ای مدل خود نشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]الهام خود و تخیل خود را خاموش نکنید تبدیل به برده ای مدل خود نشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Looking for inspiration for a new dessert? Try this recipe.
[ترجمه گوگل]به دنبال الهام برای یک دسر جدید هستید؟ این دستور غذا را امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]در جستجوی یک دسر جدید هستید؟ این دستورالعمل را امتحان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در جستجوی یک دسر جدید هستید؟ این دستورالعمل را امتحان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. These events provided the inspiration for his first novel.
[ترجمه گوگل]این اتفاقات الهام بخش اولین رمان او شد
[ترجمه ترگمان]این وقایع برای نخستین رمان او الهام بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این وقایع برای نخستین رمان او الهام بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Poets and artists often draw their inspiration from nature.
[ترجمه گوگل]شاعران و هنرمندان اغلب از طبیعت الهام می گیرند
[ترجمه ترگمان]شاعران و هنرمندان اغلب از طبیعت اله ام می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شاعران و هنرمندان اغلب از طبیعت اله ام می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
تشویق (اسم)
abetment, encouragement, persuasion, exhortation, inspiration, eulogy, cheer-up
الهام (اسم)
inspiration, enthusiasm, vision, afflatus, revelation, apocalypse, ecstasy, suggestion, rage, prescience
استنشاق (اسم)
inspiration, imbibition, air, inhalation, aspiration
شهیق (اسم)
inspiration, air, inhalation, aspiration, snuff
گرایش (اسم)
inspiration, orientation, tendency, trend, propensity, attitude, tropism, gravitation, ism
القاء (اسم)
induction, inspiration, infusion, excitation, suggestion, implantation, intinction
وحی (اسم)
inspiration, vision, revelation, oracle
نفس عمیق (اسم)
inspiration
به انگلیسی
• something which stimulates or animates, stimulus, motivation; something inspired, revelation, insight, idea; divine influence upon the human mind (theology); breathing in, inhaling
inspiration is a feeling of excitement and enthusiasm gained from new ideas.
the inspiration for something such as a piece of work or a theory is the thing that provides the basic idea or example for it.
if you get inspiration, you suddenly think of a good idea.
inspiration is a feeling of excitement and enthusiasm gained from new ideas.
the inspiration for something such as a piece of work or a theory is the thing that provides the basic idea or example for it.
if you get inspiration, you suddenly think of a good idea.
پیشنهاد کاربران
ایده گرفتن
الهام بخش
بازدم
فکر خوب
دمی، عمل دم در تنفس
فکر ناب ، فکر بکر
یه ایده خوب ناگهانی
وحی
الهام بخش باعث خرسندی
خلاقیت
ایده
ایده
الهام گرفتن
الهام گیری
الهام گیری
منبع الهام
ایده پردازی
تشویق کردن
ایده گرفتن - ایده پردازی
انگیزه داشتن ٫ اشتیاق داشتن
تشویق، گرایش، القاء
مشوق، انگیزه، ایده
الهام:
۱ )
• روند تحریک ذهنی برای انجام یا احساس کاری، به ویژه برای انجام کاری خلاقانه.
• شخص یا چیزی که الهام بخش است.
• ایده ی ناگهانی درخشان، خلاق و یا به موقع
• نفوذ الهی که منجر به نگارش کتاب مقدس [کتب ادیان الهی] شده است.
۲ )
• استنشاق یا نفس کشیدن
۱ )
• روند تحریک ذهنی برای انجام یا احساس کاری، به ویژه برای انجام کاری خلاقانه.
• شخص یا چیزی که الهام بخش است.
• ایده ی ناگهانی درخشان، خلاق و یا به موقع
• نفوذ الهی که منجر به نگارش کتاب مقدس [کتب ادیان الهی] شده است.
۲ )
• استنشاق یا نفس کشیدن
جرقه ی انجام کاری
الهام بخشیدن
شاید بشه برابرهای پارسی سره ی inspiration رو اینها گفت : ۱ - فرتاب ، وخش ۲ - نو اندیشه ۳ - دیدگاه تازه
به نقل از هزاره:
1. الهام
2. منبع الهام، الهامبخش
3. ( محاوره ) فکر خوب، فکر بکر
4. ( مذهب ) وحی
5. دم، شهیق
1. الهام
2. منبع الهام، الهامبخش
3. ( محاوره ) فکر خوب، فکر بکر
4. ( مذهب ) وحی
5. دم، شهیق
الهام، منبع الهام ، الهام بخشی، القا
چیزی که الهام بخش ما برای دست به کار شدن برای انجام کاری است
به معنی ، استعداد خداوندی ، چیزی ک در درونت الهام شده و برای داشتنش تلاشی نکردی مخالف کلمهperspiration ک به معنای سخت کوشی و کارست و عرق ریختن هس
Inhalation
عمل دم
عمل دم
کمک کننده
ترجمه این کلمه بستگی به متن داره:
در اصل به معنی الهام گرفتن یا الهام بخشی هست اما میتونه معنی ایده ناب یا بکر هم بده.
در اصل به معنی الهام گرفتن یا الهام بخشی هست اما میتونه معنی ایده ناب یا بکر هم بده.
Inspo : الهام بخش
My mother has been an inspiration to me on many occasions.
الهام ، الهام بخش
الهام ، الهام بخش
الگو
You've been my inspiration since i was a kid
شما از زمان بچگی الگوی من بودین
You've been my inspiration since i was a kid
شما از زمان بچگی الگوی من بودین
فکر بِکر
فکری عالی
فکری عالی
فرخشیدن = مصدر نوساخته به معنی �درخشیدن فر� = جرقه ذهنی گرفتن = دریافت کردن ادراکی نوین که منشاء آن نامعلوم است.
مصدر: فرخشیدن
بن ماضی: فرخشید
بن مضارع: فرخش
اسم مصدر: فرخشش
اسم مصدر: فرخشه
اسم فاعل: فرخشنده
اسم مفعول: فرخشیده
مصدر: فرخشیدن
بن ماضی: فرخشید
بن مضارع: فرخش
اسم مصدر: فرخشش
اسم مصدر: فرخشه
اسم فاعل: فرخشنده
اسم مفعول: فرخشیده