bring out

/ˈbrɪŋˈaʊt//brɪŋaʊt/

معنی: زاییدن، خارج کردن، از اختفا بیرون اوردن، خیط و پیت کردن
معانی دیگر: (خودمانی) انجام دادن (با موفقیت)، تولید و عرضه کردن، ایجاد کردن، به ظهور رساندن

جمله های نمونه

1. I want to bring out the secrets of nature and apply them for the happiness of man. I don't know of any better service to offer for the short time we are in the world.
[ترجمه شان] من با آشکار کردن اسرار طبیعت، می خواهم از آن ها برای شادی انسان استفاده کنم ، چون در زمان کوتاهی که در این دنیا هستیم، هیچ خدمتی را از آن بهترنمیدانم.
|
[ترجمه گوگل]من می خواهم اسرار طبیعت را بیرون بیاورم و آنها را برای خوشبختی انسان به کار ببرم من برای مدت کوتاهی که در دنیا هستیم خدمات بهتری نمی شناسم
[ترجمه ترگمان]من می خواهم اسرار طبیعت را بیرون بیاورم و از آن ها برای خوشبختی انسان استفاده کنم من برای این مدت کوتاهی که در این دنیا هستیم هیچ خدمتی بهتر از این بلد نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was so shocked that he could hardly bring out a word.
[ترجمه ش.] چنان شوکه شده بود که حتی نمی توانست کلامی به زبان آورد.
|
[ترجمه گوگل]او چنان شوکه شده بود که به سختی می توانست کلمه ای را بیان کند
[ترجمه ترگمان]چنان یکه خورده بود که به زحمت می توانست کلمه ای بر زبان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Add a little salt to bring out the flavour of the herbs.
[ترجمه Mona] کمی نمک به آن اضافه کنید تا عطر و طعم سبزی ها مشخص شود. ( شناسایی شدن عطر و طعم سبزی با ریختن نمک )
|
[ترجمه کتایون نوشاد] کمی نمک اصافه کنین تا اسانس گیاهان بیرون بیاد. ( عطرشو پس بده )
|
[ترجمه گوگل]کمی نمک به آن اضافه کنید تا عطر و طعم سبزی ها مشخص شود
[ترجمه ترگمان] یه مقدار نمک اضافه کن که طعم گیاهان رو از بین ببره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The painter brushed over the canvas to bring out a more vivid effect.
[ترجمه گوگل]نقاش بوم را با قلم مو کشید تا جلوه واضح تری به نمایش بگذارد
[ترجمه ترگمان]نقاش از روی بوم خم شد تا اثر واضحی از آن بیرون بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. to bring out the worst in sb.
[ترجمه گوگل]برای بیرون آوردن بدترین ها در sb
[ترجمه ترگمان] که بدترین وضعیت \"sb\" رو از بین ببره …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The spices really bring out the flavour of the meat.
[ترجمه ش.] این ادویه حسابی به گوشت طعم می ده.
|
[ترجمه گوگل]ادویه ها واقعا طعم گوشت را بیشتر می کنند
[ترجمه ترگمان]ادویه واقعا بوی گوشت را می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A crisis can bring out the best and the worst in people.
[ترجمه Dina] بحران توانایی به ارمغان آوردن بهترین و بدترین شرایط برای افراد را دارد
|
[ترجمه شان] بحران ، می تواند بهترین و بدترین ( خصوصیات ) مردم را به طهور برساند.
|
[ترجمه گوگل]یک بحران می تواند بهترین و بدترین ها را در افراد نشان دهد
[ترجمه ترگمان]یک بحران می تواند بهترین و بدترین شرایط را برای مردم به ارمغان بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's warm enough to bring out the garden chairs.
[ترجمه گوگل]آنقدر گرم است که صندلی های باغ را بیرون بیاورد
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی گرم است که صندلی های باغ را بیرون بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They rolled their drums to bring out the villagers.
[ترجمه گوگل]طبل های خود را می چرخانند تا روستاییان را بیرون بیاورند
[ترجمه ترگمان]آن ها drums را لوله کردند تا روستاییان را بیرون بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pressure can bring out the worst in people.
[ترجمه گوگل]فشار می تواند بدترین چیزها را در افراد ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]فشار می تواند بدترین شرایط را برای مردم به ارمغان بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's only a matter of time before they bring out their own version of the software.
[ترجمه گوگل]این فقط یک مسئله زمان است که آنها نسخه خود را از نرم افزار ارائه دهند
[ترجمه ترگمان]فقط یک مساله طول می کشد تا آن ها نسخه خودشان از نرم افزار را بیرون بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was so shocked that she could hardly bring out a word.
[ترجمه گوگل]او چنان شوکه شده بود که به سختی می توانست کلمه ای را بیان کند
[ترجمه ترگمان]چنان یکه خورده بود که به زحمت می توانست کلمه ای بر زبان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Newborn babies bring out the woman in her.
[ترجمه گوگل]نوزادان تازه متولد شده زن درون او را بیرون می آورند
[ترجمه ترگمان]نوزاد تازه متولد شده، زن را در او زنده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has the ability to bring out the best in others.
[ترجمه عباس] اون این توانایی را دارد که در میان دیگران بهترین ها را به نمایش بگذارد
|
[ترجمه گوگل]او این توانایی را دارد که بهترین ها را در دیگران به نمایش بگذارد
[ترجمه ترگمان]او این توانایی را دارد که بهترین ها را در دیگران به نمایش بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زاییدن (فعل)
breed, bear, teem, litter, generate, calve, produce, bring out, farrow

خارج کردن (فعل)
discharge, dismiss, expel, bring out, send out, drive out, evict, emit

از اختفا بیرون اوردن (فعل)
bring out

خیط و پیت کردن (فعل)
founder, flush, bring out, muff, rouge, goof, spin, snow under

انگلیسی به انگلیسی

• express; present, display; publicize, advertise

پیشنهاد کاربران

باعث شدن : cause
A friend is someone who brings out the best in you
به معنی گفتن هم هست
To make something easy to see, notice,

Highlight
برجسته کردن
Generate
Cause
باعث شدن cause and create
خارج کردن
از اختفا بیرون آوردن
تولید و عرضه کردن
To show or introduce ( to the public
رونمایی کردن , عرضه کردن
عرضه کردن
تولید و عرضه کردن، ایجاد کردن، به ظهور رساندن، آشکار کردن، روشن کردن، برهنه کردن، بروز دادن، ادامه دادن.
شکوفا کردن ( مثلا درمورد پتانسیل و قابلیتهای افراد )
به چیزی آمدن
گفته شدن
مطرح شدن
می تواند به معنای �رشد دادن�و �توسعه دادن� هم باشد
Bring sb out
رویِ کسی ( فردی خجاالتی ) را باز کردن
generate
look at a part of Joker'2019
https://www. youtube. com/watch?v=zAGVQLHvwOY
مشخص کردن
ظاهر شدن / نمایان شدن
منتشر کردن، انتشار دادن
ارمغان آوردن
دلیل. موجب شدن. به خاطر
به ارمغان آوردن
برجسته کردن
به چشم آمدن
آشکار کردن
صفات چیزی یا کسی را آشکار کردن
مطرح کردن
موجب شدن
آشکار کردن
نشات گرفتن
بوجود آوردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس