دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٦,٦١٥
رتبه
رتبه در دیکشنری
٥٥٤
لایک
لایک
٦٨٢
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١٠٢

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
١ سال پیش
دیدگاه
١

[نقل از هزاره] Now you have gone and done it! ( عامیانه ) بالاخره کار خودت رو کردی!

تاریخ
١ سال پیش
دیدگاه
١٥

[نقل از هزاره] go on to sth / to do sth به چیزی پرداختن، به کاری پرداختن، سر چیزی رفتن، سر کاری رفتن go on to the next item سر مسئله بعدی رفتن، به مس ...

تاریخ
١ سال پیش
دیدگاه
٢

[نقل از هزاره] go on to sth / to do sth به چیزی پرداختن، به کاری پرداختن، سر چیزی رفتن، سر کاری رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
٢

palaeontology = paleontology: دیرین شناسی ( مطالعه حیات در گذشته زمین شناختی بر پایه فسیل ها، رده بندی آن ها، رابطه آن ها با جانوران و گیاهان امروزی ...

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
١

palaeontology = paleontology: دیرین شناسی ( مطالعه حیات در گذشته زمین شناختی بر پایه فسیل ها، رده بندی آن ها، رابطه آن ها با جانوران و گیاهان امروزی ...

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
The spices really bring out the flavour of the meat.
دیدگاه
٠

این ادویه حسابی به گوشت طعم می ده.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
He was so shocked that he could hardly bring out a word.
دیدگاه
٠

چنان شوکه شده بود که حتی نمی توانست کلامی به زبان آورد.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
You cannot question the truth of his alibi.
دیدگاه
٠

مو لای درز داستان من در آوردیش نمی ره.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
He had a perfect alibi and the police let him go.
دیدگاه
٠

بهانه قابل قبولی در آستین داشت که باعث شد پلیس او را به حال خود رها کرد.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
She alibied her brother to protect him.
دیدگاه
٠

او برای نجات برادرش، عذروبهانه ای سر هم کرد.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.