تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

این اصطلاح کاربردهای زیادی در مکالمات روزمره داره. معادلهایی که در فارسی براش داریم: یالا ! زود باش! بجنب! عجله کن! دست بجنبون! تکون بخورید! تکونی به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

قسمتی از بروزر که محتوای وبسایت رو داخلش میتونیم مشاهده میکنیم. viewport با صفحه نمایش فرق داره. مثلا در صفحه نمایش، نوار Bookmark هست، نوار taskba ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. Look out پاییدن، مراقب بودن Look out! There's a car coming. مراقب باش! یه ماشین داره میاد بپا ! یه ماشین داره میاد 2. Look up - جست و جوی اطلا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. Look out پاییدن، مراقب بودن Look out! There's a car coming. مراقب باش! یه ماشین داره میاد بپا ! یه ماشین داره میاد 2. Look up - جست و جوی اطلا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. Look out پاییدن، مراقب بودن Look out! There's a car coming. مراقب باش! یه ماشین داره میاد بپا ! یه ماشین داره میاد 2. Look up - جست و جوی اطلا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اوراق بهادار منفرد یا تکی. اوراق بهادار تکی یا منفرد به یک سهام، اوراق قرضه یا سایر دارایی های مالی خاص گفته میشه که توسط سرمایه گذار نگهداری میشه. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

10 تا افعال دو کلمه ای یا همون phrasal verb برای فعل come : 1. Come across I came across an old photo album while cleaning out the room. موقع تمی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به کسی میگند که معتقد به این جمله است: ز گهواره تا گور دانش بجوی یا اُطلبوا العِلم مِن المَهد اِلی اللَحد یعنی خود را ملزم و متعهد به علم آموزی میدان ...

پیشنهاد
١

عبارت هایی که میتونیم در انگلیسی برای آلوده شدن به دنیا بیاریم: being consumed by greed این عبارت برای کسی به کار میره که دغدغه اش توی زندگی، ثروت ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

به کمک عبارت partial to something میتونید علاقه شدیدتون نسبت به چیزی رو بیان کنید. مثال: I am partial to bananas

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مدل موی فرق از بغل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بعد از تمام رسیدگی به پرونده در دادگاه از این عبارت استفاده میشه و نشون میده قاضی حکم رو صادر کرده و حکم قاضی قطعی و لازم الاجرا است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روایت های انضباطی روایت انضباطی یه گزارش مکتوب از یه رویداد یا رفتاری هست که آیین نامه های یه شرکت یا سازمان رو نقض میکنه. سه تا مثال پرکاربرد میزنم: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روایت انضباطی روایت انضباطی یه گزارش مکتوب از یه رویداد یا رفتاری هست که آیین نامه های یه شرکت یا سازمان رو نقض میکنه. سه تا مثال پرکاربرد میزنم: 1 ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی لغوی: داشتن دستان چسبناک معنی اصطلاحی: پاکدست نبودن، دست چسبناک بودن، دزد بودن برای کسی که اهل دزدی هست به کار میره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مفت خور، مرده خور، لاشخور. کسی که از بخشندگی و سخاوت دیگران سو استفاده میکنه، بدون اینکه جبران کنه. مثل کسی که دوستش چند بار مهمونش میکنه، ولی خودش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

وقتی مطلب یا حرفی که موی لای درزش نره، rock solid هستش. متقن و موثق، تردید ناپذیر، قابل اعتماد a rock solid argument یک استدلال متقن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بینابین حد وسط متوسط معمولی عادی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

I want to feature my brother on my channel میخوام برادرم رو توی کانالم معرفی کنم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

دقیق، جامع و کامل، موشکافانه a painstaking analysis یک تحلیل جامع و کامل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

she intends to wean herself off her father's pocket او قصد داره وابستگیش به جیب پدرش را بذاره کنار ( قصد داره از نظر مالی از باباش مستقل بشه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

side effects عوارض جانبی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

عقب نشینی از مواضع، اظهارات، نظرات، عقاید و . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

منحرف کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

محاصره کردن میشه besiege، نه besige

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

زمین سوخته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

at the height of the storm در اوج طوفان at the height of fame در اوج شهرت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

sheer brazenness وقاحت محض بی شرفی محض

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

job openings فرصت های شغلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی از انواع مقاله ( ذکر نظر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

how do you combat misinformation before taking hold چطور با این اطلاعات غلط مقابله میکنید، قبل از اینکه تاثیر بگذارند؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Los Angeles police says that If you don't want to get mugged, don't wear high - end car and don't wear flashy jewelry پلیس لس آنجلس میگه اگه میخواید ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Biden sneaked off to Israel بایدن یواشکی به اسرائیل رفت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

tear those absurd flyers off the wall اون تراکت های تبلیغاتی مزخرف رو از دیوار بکن ( از دیوار جدا کن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

the fire department is taking on water آب داره آتش نشانی را میگیره یا آتش نشانی داره از آب پر میشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

surging waves امواج خروشان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

نامردی کردن، خیانت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیروز شدن، بردن، دست یافتن همون معنی win را میده، با این تفاوت که win رسمیه، ولی walk away with غیررسمیه و بیشتر در مکالمات روزمره استفاده میشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Two cities are captured by the enemy, but we managed to hold on to key cities دشمن دو شهر را تصاحب کرده، ولی ما موفق شدیم شهرهای کلیدی را حفظ کنیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرکت بازیکن در والیبال نشسته به معنی جستن سریع

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

وقتی گزارشگر در برنامه زنده تلویزیونی گزارش خودش را ارائه داد، وقتی صحبت هاش تموم میشه خطاب به مجری اخبار میگه: back to you یعنی حرفای من تموم شد، حا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

are we going to see president Biden in the Ukrain? I rule it out آیا بایدن را در اوکراین می بینیم؟ ( بایدن قراره بره اوکراین؟ ) من اینو رد میکنم ( ق ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

قابل حصول، قابل دستیابی در دسترس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

دست نیافتن، نائل نشدن، کم آمدن، ناکام ماندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

این فعل گذرا هستش ( transitive ) ترجمه صحیح: مجددا تنظیم کردن، مجددا طبق استاندارد درآوردن، مجددا استانداردسازی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

flak jacket جلیقه ضد گلوله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

جمع آوری اطلاعات یا وسایل یا پول و غیره از جاهای مختلف و انتقال آنها به یک نقطه یا منطقه ( متمرکزسازی ) we managed to funnel funds and materials f ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

حیرت همراه با ترس و وحشت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

آسیب دیده، خسارت دیده، hard hit people مردم آسیب دیده here's the hardest hit area by that dire storm اینجا، خسارت دیده ترین منطقه در اثر آن طوفان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تحت تعقیب قرار دادن مورد پیگرد قرار دادن

پیشنهاد
٠

نفربر زرهی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

whipping rain باران شلاقی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

چراغی که روی سر نصب میشه surgical headlight چراغ سر جراحی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

life saving aid کمک های حیاتی بسته های غذایی حیاتی مخصوص مواقعی که حوادثی مثل سیل و زلزله رخ میده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

خبر یا مسئله ای را مورد واشکافی و تجزیه و تحلیل قرار دادن

پیشنهاد
١

چی توی سرته ؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در اوج خداحافظی کنید. مثل بازیکنان فوتبال که وقتی اسمشون همچنان سر زبونهاست، از میادین بازی خداحافظی میکنند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

طرفدار دو آتیشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کیف سفر یه کیف کوچیک که به اندازه یه سفر یک روزه جا داره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

معادل: on me, on my tab

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

مثلا میری فروشگاه، به اندازه 1 میلیون و 25 هزار تومن خرید میکنی. بهت میگه keep the change یعنی نمیخواد 25 هزار تومنش را پرداخت کنی، نگه دار برای خودت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

غذای پرچرب و پرکالری مثل بریان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

I will poke your eyes out if you cheat on me اگه بهم خیانت کردی چشماتو از حدقه درمیارم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

If I'm not mistaken, they're done اگه اشتباه نکنم اونا از هم جدا شدند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

از نظر من in my opinion in my view

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

My grandmother's doctor will visit her the next two weeks. Meanwhile, I am living with her. دکتر مادربزرگم دو هفته آینده مادربزرگم را ویزیت میکنه. د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

see if I care اصلا برام اهمیتی نداره، اصلا برام مهم نیست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

وقتی کسی بابت موضوعی ناراحته، گریه میکنه، یا عصبانی و هیجان زده شده، میگیم احساساتت را کنترل کن، به اعصابت مسلط باش، و عبارت هایی از این دست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به خودت بیا دست از حماقت و گیجی و نفهمی بردار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

can you keep your mouth shut ؟ میتونی دهنتو قفل نگه داری؟ نخود توی دهنت می خیسه؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

داش مشتی، پایه، بامعرفت، با مرام، باجنبه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اوضاع و احوالت چطوره؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گوتره ای، کیلویی مثال: your analysis was so sketchy تحلیلت گوتره ای بود. تحلیلت کیلویی بود منظور اینه که بدون تفکر و بررسی دقیق، و صرفا معیوب و ناقص ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

یعنی آماده شو get ready

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

واژه شیک یک واژه فرانسوی دخیل در فارسی هست به معنی مد روز، خوش لباس و از اینجور معادل ها such a chic boy چه پسر خوش لباسی! توی فارسی کلمه ای که مع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

hijabi girls دختران محجبه دختران باحجاب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شلوار لی چاک دار در قسمت های مختلف به ویژه در قسمت زانو و بالای زانو یعنی قسمت thigh . این جور شلوارها سه چهار ساله که مد شده و معمولا روشنفکرها از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

شما میخوای بری یه کسب و کاری برای خودت بزنی. می بینی توی به حوزه کامپیوتر علاقه داری. به ذهنت میرسه که یه فروشگاه تجهیزات و قطعات جانبی رایانه بزنی. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبان غیررسمی، go هم به معنی گفتن هستش که بیشتر در نقل قول به کار میره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در نقش اسم، به آدم خنگ و احمق میگند در نقش صفت، یعنی خیلی عالی، توپ، ناب، معرکه چه در نقش اسم و چه در نقش صفت، به صورت informal هستند مثال: you shou ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

هم سطح کردن، یکنواخت کردن از نظر ارتفاع

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جمع شده، منقبض شده، کوچیک شده، آب رفته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

batter = خمیر قنادی dough = خمیر نانوایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

I forgot to coat the pan with oil so the cake is pretty stuck to the pan فراموش کردم تابه را روغن مالی کنم، به همین خاطر کیک کاملا به تابه چسبیده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی میخوایم کیک تابه ای ( pancake ) درست کنیم، کف تابه را روغن مالی میکنیم و کمی گرد آرد می پاشیم تا کیک به کف تابه نچسبه و به راحتی جدا بشه [slide ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

dust در نقش فعل، دو تا معنی داره: 1 - گردگیری کردن 2 - گردپاشی مختصر مثلا وقتی میخواید پن کیک ( کیک تابه ای یا pancake ) بپزید، برای اینکه کیک به تا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

غیرمسئولانه، سهل انگارانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

thank you so much for tuning in to my channel از اینکه از کانال من دیدن کردید، خیلی ممنونم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در متون مرتبط با آشپزی، اگه مثلا سیب زمینی یا پیاز رو به صورت قطعات درشت و نامنظم و بدون الگوی خاصی خرد کنیم و اونها رو ریز ریز نکنیم، از عبارت rough ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

disobey

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

I'm gonna hit the sack میرم بکپم ( میرم کپه کنم )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار تبلیغ، فعالیت تبلیغی، تبلیغ ( مذهبی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

after lunch, I am gonna make my way to the school بعد از ناهار، راه میفتم سمت مدرسه. بعد از ناهار، میزنم میرم مدرسه بعد از ناهار، میفتم توی راه مدرس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

مذاکرات صلح آمیز اشتباهه. اساسا مذاکره غیرصلح آمیز نداریم که مذاکرات صلح آمیز داشته باشیم. ترجمه درستش، مذاکرات صلح هستش. یعنی مذاکره میکنند برای ر ...

پیشنهاد
١

as soon as you can

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

معادل غیر رسمی give my regards to

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

معادل cheap یعنی ارزان. با این تفاوت که cheap غیررسمی ولی economical رسمی هستش.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مفهوم کلی معنای کلی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

it's on me به حساب منه it's on the house به حساب میزبانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

come apart = break

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی از معانیش جست و جو کردن میشه. I am looking around for a job = I am searching for a job دنبال کار میگردم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

قطع رابطه کردن when that girl converted to Islam, some friends of hers broke off the relationship with her وقتی اون دختر مسلمان شد، برخی از دوستاش با ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

she is fed up with her job او از کارش خسته شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترادف با play up

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

یعنی حمله کردن attack

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

1 - زیر گرفتن 2 - توضیح مختصر دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

افتخارآمیزترین غرورانگیزترین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

timeless principles اصول ماندگار ( اصولی که در هر زمانی میتوان به آن ها تکیه کرد و مختص زمان خاصی نیست )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در تکمیل نظر سمن زنجانی: - نفر اول: الان توی این هوای گرم تابستانی یه لیوان آب انار ملس خنک خیلی می چسبه! - نفر دوم: آخ گفتی ( =کاملا با نظرت موا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

morning person آدمی که صبح ها بیشتر انرژی داره و صبح ها را بیشتر دوس داره night person آدمی که شبها بیشترین انرژی را داره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترادف for better or worse

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

kill that criminal, one way or the other هر طور که شده اون مجرم را بکش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مترادف I don't care تا حدودی مترادف I am easy هم هست که یعنی برام فرقی نداره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مترادف no way

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

where are your manners ؟ ادبت کو؟ ادبت کجا رفته؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

تحت هر شرایطی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

behave yourself مودب باش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

تقریبا با as you wish هم معنیه یعنی هرطور میلته، هرطور راحتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

I've got a favor to ask you. can you help me with doing the dishes? by all means یه خواهشی ازت دارم. میتونی توی شستن ظرفها بهم کمک کنی؟ با کمال میل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

این کلمه به معنی خلاصه کردن نیست. به معنی بازنویسی یا بازگویی کردن به بیان دیگر هستش. بازگویی به بیان دیگر ( پارافریز ) یعنی مثلا یه داستان بخونی، ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

front page صفحه اول روزنامه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

یکی از Idiom های انگلیسی به معنی : به جا زدن let's hit the road بیا بزنیم به جاده ( بیا بریم مسافرت )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

معادل واژه job هستش. با این تفاوت که Job حالت غیررسمی داره، ولی vacancy حالت رسمی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی از کاربردهای no problem اینه که در جواب thank you میاد thank you for being here no problem ممنونم از اینکه اینجایید خواهش میکنم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی از گزینه های مربوط به فیلتر Noise در فتوشاپ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

برگشتن: my kid turned away and said good - bye to me بچه ام برگشت و بهم گفت خداحافظ برگرداندن، راه ندادن: we were on bus stop, standing in line to e ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

If you don't have money, your lover don't give a crap about you اگه پول نداشته باشی، معشوقت پشیزی بهت اهمیت نمیده. . . به عبارت دیگه: همونقدر ارزشی ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مترادف survive we survived the fire we rode out the fire از آتش سوزی جان سالم به در بردیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١

unforeseen درسته، نه unforseen دیگران را به اشتباه نندازید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦١

in control را با under control اشتباه نگیرید you are in control شما صاحب اختیار هستید ( کنترل امور به دست شماست ) you are under control شما تحت کنتر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بیخودی، بی جهت، بیهوده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

درست کار نکردن، خراب بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

دور اندیش، آینده نگر، با بصیرت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

مترادف none of your business یعنی به تو مربوط نیست، به تو ربطی نداره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

محرمانه و حساس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

way جزو قیدهای تشدیدکننده محسوب میشه مترادف با a lot مثال: far better = way better = much better معنا: خیلی بهتر نکته: way better غیررسمی است ولی Mu ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

hear me out کامل به حرفام گوش بده ( منظور اینه که مثلا وسط حرفم نپر، یا مثلا وسط حرفم ول نکن برو و . . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در حال حاضر یا از حالا به بعد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

we can't live up to your ideals ما نمیتونیم ایده آل های شما را برآورده کنیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

don't inflict your suffering on others درد و رنجت را بر دیگران تحمیل نکن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

برای رسیدن به. . . مثال: he tried hard in pursuit of success برای رسیدن به موفقیت بشدت تلاش کرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

it's a matter of time دیر و زود داره، سوخت و سوز نداره it's about time وقتش رسیده دو اصطلاح بالا را با همدیگه اشتباه نگیرید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

وقتی یه جایی یه لطفی در حق کسی انجام میدی، اون فرد یه جای دیگه یه لطفی در حقت انجام میده، و بهت میگه بی حساب شدیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

fire suppression اطفای حریق

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تمام عیار، واقعی he was a true blue hero

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

don't spit in my face and tell me it's raining معنی لغوی: آب دهان به صورتم ننداز و بگو داره بارون میاد معنی اصطلاحی : فکر کردی خر گیر آوردی؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

surrogate father ناپدری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

from nowhere ناگهانی، یهویی، بی خبر و غیرمنتظره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

cold - blooded killer قاتلی که موقع انجام قتل، خونسرد باشه! همون قاتل بی رحم، قاتل سنگدل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کاری که موفقیت آمیز باشه، کاری که با موفقیت به انجام برسه، کار موفق و خیلی خوب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

آدم منافق، آدم دو رو، آدم هزار رنگ، آدم حقه باز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

do you mind if I hang on to your book میشه کتابت دستم باشه؟ میشه کتابت پیشم باشه؟ میشه کتابتو نگه دارم؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

عبارت غیر رسمی به معنی سخت نگرفتن به کسی مثال: you've been studying since this morning continuously . don't cut yourself some slack از صبح تاحالا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

the road out of this dead end is paved with trying different ideas راه خروج از این بن بست با امتحان کردن ایده های مختلف هموار میشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مستقیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در زبان عامیانه به معنی شیطون و دردسرساز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مترادف عبارت none of your concern مثال: how old are you? that's none of your business چند سالته؟ به تو مربوط نیست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

we're on the clock, hurry up وقت نداریم، زود باش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

عقل کل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دستبند زدن هم معنی میده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

در مکالمات روزمره و غیررسمی به معنی بیرون کردن the boss booted that girl out of the company, that's why she is unemployed now رئیس اون دختره را از ش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

تیر چوبی هم معنی میده first they tied him to stakes. then lit the fire and burn him آنها ابتدا او را به تیر چوبی بستند. بعدش آتش را روشن کردند و او ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

toodle - oo خداحافظ، عزت زیاد، فعلا در خداحافظی دوستانه به کار میره. I have to go now, see you later, toodle - oo

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

در امان، بخشیده شده، مورد عفو و بخشش قرار گرفته، مستثنی، معاف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

پیچک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

عصبانی کردن، از کوره به در کردن، کفری کردن your confidence is pissing me off اعتماد به نفست داره منو کفری میکنه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

my father gave me his old car for nothing پدرم ماشین قدیمی اش را مجانی داد به من

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

the criminal killed him in cold blood مجرم اورا با کمال خونسردی به قتل رساند ( با نهایت بی رحمی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خودم هستم، خودمم اینجا حی و حاضر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

be careful not to wage war مراقب باش جنگ به پا نکنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مردم از خنده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاهش بافت عضلانی که قحطی و گرسنگی کشیدن طولانی مدت، یکی از دلایلشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

انگلیسی زبانها در مکالمات روزمره و خودمونی، بعضا به چیزهای ناخوشایند میگند bitch opiates are a bitch, destroy human مواد مخدر چیزای خیلی بدی هستند، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

when the criminal came for me, my wife put herself between bullets and me without even blinking وقتی مجرم اومد سراغم، همسرم بی درنگ خودشو بین گلوله ه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

این عبارت کنایی موقعی استفاده میشه که فکر میکنی یک ایده یا راهکار یا اقدام یا صحبت، فایده و ارزش نداره یا اون طور که فکر میکردی فایده داره، نداره. م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به معنی مواد مخدر هم به کار میره مثال: help me survived this illness and I will give your fix کمکم کنه از این وضعیت نجات پیدا کنم من هم بهت مواد میر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ترجمه درست اینه: چه کاره ای؟ برنامت چیه؟ مثلا میخوایم امشب بریم استخر، زنگ می زنیم به دوستمون تا ببینیم اونم سرش خلوته که باهامون امشب بیاد استخر: ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بعدش یک عمر با خوبی و خوشی زندگی کنیم. بعدش تا ابد با خوبی و خوشی زندگی کنیم. بعدش برای همیشه با خوبی و خوشی زندگی کنیم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

it's safe to say you're screwed با اطمینان میشه گفت کارت ساخته ست ( بدون شک به فنا رفتی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

talk into یعنی ترغیب کردن و مجاب کردن = persuade talk out یعنی منصرف کردن ( با حرف اضافه of میاد ) = dissuade مثال: I wanted to go abroad to contin ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

انقراض تدریجی، نابودی تدریجی کامل انقراض حیوانات، گیاهان یا انسان در یک دوره زمانی The veterans of World War II are now old and gradually dying off ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هم به معنای استفاده کردن ( بهره برداری ) و هم به معنای سوء استفاده کردن ( بهره کشی و استثمار ) . بستگی به متن داره که کدوم معنا ازش استنباط بشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

I have lost track of how many favor I owe you حساب لطف هایی که بهت بدهکارم، از دستم رفته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دیگه بسمه، صبرم تموم شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

شروع کن ببینم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

شانس، فرصت، احتمال we can give everyone a shot at survival میتونیم به همه فرصتی برای بقا بدیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نمایندگی از، از طرف، تحت اختیار مثال: I am acting on the authority of the boss من تحت اختیار رئیس کار میکنم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی از معانی: تبعید کردن مترادف send away

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

توی سریال the 100 بخشهایی از سریال که زندگی در فضا را نشون میده، افرادی که محکوم به مرگ میشن، از ایستگاه فضایی میندازند بیرون که باعث مرگشون میشه. go ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در تنگنا قرار دادن، در تنگنا گیر انداختن، راه را سد کردن و مانع پیشروی شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

اعمال شدن، به اجرا گذاشته شدن، انجام شدن، عملی شدن، پیاده سازی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

گپ زدن we have a lot of time to catch up when we get back home وقتی برگشتیم خونه، فرصت زیادی برای گپ زدن داریم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

how do you remember your Email password ؟ not well چطور رمز ایمیلت یادت میمونه ؟ به سختی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

I don't give a damn about you پشیزی برات ارزش قائل نیستم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

یه اصطلاح عامیانه به معنی: دارمش، حواسم بهش هست، از پسش برمیام

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بیحال کردن، آرام کردن، بیهوش کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

a day will come that the Palestinian people retake their land from the Zionist regime روزی میرسه که مردم فلسطین سرزمینشان را از دست رژیم صهیونیستی پس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در بحث مخابرات و امواج رادیویی، یعنی پارازیت انداختن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

ماندن در جایی، بعد از اینکه دیگران آنجا را ترک کردند. I stayed behind after class to ask the teacher to help me with my problem بعد از ( رفتن بچه ه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ماده آتش زا مثل باروت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

یک اصطلاح کنایی هستش you and those donkeys should compare notes ترجمه تحت اللفظی: تو باید با اون الاغها تبادل نظر کنی مفهوم کنایی: تو با اون الاغها ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

today you're totally bombed امروز کلا قاطی کردی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در نقش اسم: چرت و پرت، مزخرف، هذیان did you believe this crap that he said چرت و پرتی که اون گفت را باور کردی؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

watch out for mother for me بخاطر من مراقب مادر باش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

get off of me یعنی دست از سرم بردار، ولم کن تقریبا با let me go هم معنیه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

special treatment معنی تحت اللفظی: رفتار خاص و ویژه مفهوم: پارتی بازی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

wishful thinking تفکر رویاپردازانه، تفکر توهم آمیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کنار کشیدن، جا زدن، میدون را خالی کردن ( میدون جنگ، مبارزه، مسابقه و . . . ) ، جیم شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در مکالمات روزمره و فیلم و سریال ممکنه با IDed یا I. D زیر مواجه بشید. ID یا I. D مخفف identify هستش که دو حرف اول اون را به صورت خلاصه در مکالمات غ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

be careful ! she might slip you some poisonous food مراقب باش! ممکنه غذای سمی بهت بده در اینجا، slip معنای give میده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

موشک پَسران یا موشکی که باعث کاهش سرعت فضاپیما میشه. نقطه ی مقابل موشک پیشران. کاربرد موشک پس ران: وقتی فضاپیما میخواد در موقعیت مورد نظر به ارامی ف ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

صرفا به معنای بستن کمربند ایمنی نیست. بلکه به معنای بستن بندهای چتر نجات هم هست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

The sensors are designed to work as long as their batteries hold out سنسورها جوری طراحی شدند که تا وقتی که باتری دارند، کار کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

حادثه ای که موجب خسارت و ویرانی عظیم بشه و فاجعه بزرگی به بار بیاره، جوری که زندگی غیرممکن بشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

برداشتن، کندن، جدا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

دوستان توجه کنید که try out به معنی امتحان کردن هستش، ولی tryout یعنی مسابقه انتخابی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جای تودرتو که ممکنه توش گم بشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

security perimeter محدوده امنیتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

چرند، مضحک، مزخرف، چرت، مسخره مثال: what do you think the government should spend more money on ? in my opinion, the goverment should spend more mo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

چهار چرخ محرک. معمولا از مخفف اون هم استفاده میشه: 4WD یا 4x4 یا 4by4 I need to rent a 4WD car باید یه ماشین چهار چرخ محرک اجاره کنم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مردی که فکر میکنه از نظر دخترها جذابه و با آدمهای مختلف رابطه جنسی داره و رمانتیک و عاشق پیشه هست. مرد دخترباز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨٧

بین کسی که میگه I don't have a job و کسی که میگه i am between jobs تفاوت وجود داره. این نکته ریز در مصاحبه های شغلی کاربرد داره. اگه بخوام تفاوت دو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

با کمال احترام

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

در انتهای پایان نامه، یا انتهای ایمیل یا نامه استفاده میشه به معنی با آرزوی بهترینها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

I didn't make the meeting because my car broke down به جلسه نرسیدم، چون ماشینم خراب شد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

salon یعنی سالن زیبایی ولی saloon یعنی میخانه یا شراب فروشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سانس we can see the late show of The Lord of the Rings میتونیم سانس آخر فیلم ارباب حلقه ها را ببینیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کسی خونه هست؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

لباس رسمی، لباسی که افراد در جاهای رسمی مثلا در محل کار در اداره یا شرکت در یک کنفرانس می پوشند که معمولا کت و شلواره. در کشورهای خارجی، بعضا لباس ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

توی زبان انگلیسی سه دسته واژگان داریم که زشت و نامطلوب و غیرقابل قبول محسوب میشه: 1 - واژگان مرتبط با توالت ( مثل گوه و غیره ) 2 - واژگانی که فحش م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

معادل Last Judgment و Judgment Day روز قیامت، روز جزا، روز قضاوت، روز رستاخیز، داوری نهایی، روز حساب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

the day of resurrection روز قیامت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

remember Allah in times of ease, and Allah will remember you in times of difficulties در زمان آسایش و راحتی خدا را یاد کن، تا خدا در زمان مشکلات تو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مرتکب گناه و خطا و اشتباه شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

anytime you feel alone, remind yourself that first and foremost allah is with you هر وقت احساس تنهای کردی، به خودت یادآوری کن که قبل از هر چیز ( در د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

there is no way to escape the police. we are done راهی برای فرار از دست پلیس وجود نداره! کارمون تمومه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Hassan and Husaisn are the chiefs of the youth of Paradise امام حسن و امام حسین، سید جوانان اهل بهشت هستند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

طبقه همکف یا ground floor که به اختصار با حرف G در برخی جاها ( مثل آسانسور ) نشونش میدند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

if you feel the call of nature, toilet is over there اگه دست به آب داشتی، توالت اونجاست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به کسی میگند که در استفاده از ابزارالات مرتبط با تعمیر چیزها، توانایی خوبی داره. آدم فنی، نیروی فنی، نیروی دست به آچار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

you must renew your driver’s license no later than the expiry date showing on the card شما باید گواهینامه رانندگی تان را حداکثر تا تاریخ انقضا که روی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

نزدیک از نظر مکانی یا زمانی Ramadan is around the corner ماه رمضان نزدیک است If you're not okay, I know a good doctor that his office is around the ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

خبر خوش، نوید، مژده مثال : give glad tidings to the patients بَشِّرِ الصَّابرِین به صابرین بشارت بده ( به صابرین مژده بده )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

my very own driver راننده اختصاصی، راننده شخصی. راننده ای که فقط و فقط فرد خاصی را جابجا میکنه. کسایی که پولدار هستند، ممکنه راننده شخصی داشته باشن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

این اصطلاح معمولا در پایان و نتیجه ی یه کاری که به شکل مطلوب انجام گرفته، گفته میشه. مثلا وقتی توی مسابقه فوتبال تیم ملی یکی از بازیکنان گل میزنه، گ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

would you like to commission a portrait ؟ دوس داری سفارش پورتره بدی؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

رام، دستی، اهلی، دست آموز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

روستاها مردم روستا هم معنی میده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

don't you dare go out without me غلط میکنی بدون من بیرون بری نکته: don't you dare = you, don't dare

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

خانم مریم فتحی جمله ای را قرار دادند که معنی فارسیش را اشتباه نوشتند. what on earth are you doing? جمله انگلیسی بالا یعنی : آخه داری چیکار میکنی یا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

how on the earth have you come this long way on foot ؟ معنی:آخه این مسیر طولانی را چطور با پای پیاده اومدی؟!! ( از روی تعجب ) why on the earth did ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

با آرامش و آهسته قدم زدن را میگند stroll

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

عامل، دست اندرکار مثلا theater practitioners یعنی عوامل تئاتر یا دست اندرکاران تئاتر ( بازیگر، طراح صحنه، تهیه کننده، کارگردان و غیره )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

عوامل، دست اندرکاران مثلا theater practitioners یعنی عوامل تئاتر یا دست اندرکاران تئاتر ( بازیگر، طراح صحنه، تهیه کننده، کارگردان و غیره )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

تحت تملک، تحت مالکیت، تحت اختیار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

یعنی پوپولیستی بودن. یعنی طبق حرف مردم عادی، رفتار کردن یا حرف زدن. مثلا خیلی از مردم عادی معتقدند زمان محمدرضا شاه اوضاع اقتصادی خوب بود و گرونی نب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

deep state دولت در سایه، دولت مخفی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

در حالت فعلی و به زبان عامیانه یا همون slang، به معنی انجام رابطه جنسی است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

به اندازه مثال: nothing is powerful as a changed mind هیچ چیز به اندازه یک ذهن تغییریافته، قدرتمند نیست.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

طبق تجربه شما

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

باغچه جعبه ای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

لحاظ کردن، مد نظر قرار دادن، به حساب آوردن، دخالت دادن، دخیل دانستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

زمینی که روی آن ساختمان ساخته می شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

ماده درزگیری ( بتونه درزگیری، ماستیک )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

جلسه هیئت رئیسه ( که غیر علنی برگزار می شود )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تند و تیز، شدید، پر آب و تاب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بدون فوت وقت، عاجلا، بلافاصله

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اولا، اول اینکه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

بازه زمانی، محدوده زمانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

در واقع به مفهوم دفترچه راهنمای تیم فروش هستش. یعنی شیوه نامه اجرایی مخصوص تیم فروش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شکست خوردن، باختن، فرصت را از دست دادن، محروم شدن، بی بهره ماندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

محقق کردن، تحقق بخشیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

در دنیایی ایده ال یا در دنیایی بی نقص

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

در برخی متون میشه از واژه قبلی به عنوان معادل استفاده کرد مثال: historical data یعنی داده های قبلی توجه: historic با historical فرق میکنه. اشتباه نگی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

به تصویر کشیدن، نشان دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

sales professionals کارشناسان فروش ( کارشناسان تیم فروش )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

وارد میدان شدن، پا به عرصه گذاشتن

پیشنهاد
٢٠

تسهیل کردن، میسر کردن، امکان دادن، زمینه سازی کردن، مقدمه سازی کردن، بسترسازی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مجزا، منفک، غیرمتحد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

قاطع، محکم، جدی و تاثیرگذار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

وسط آوردن، به میدان آوردن bring your money and expertise to the table پول و تخصصت را بیار میدون ( پول و تخصصت را بیار وسط )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

در متون اقتصادی و بازاریابی، معنی فروش هم میده: contribution margin یعنی حاشیه فروش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

کیفیت یابی، کیفیت سنجی، سنجش کیفیت، کیفیت را تعیین کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

تک تک، یک به یک، همه روزها مثلا each and every day یعنی تک تک روزها، همه روزها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

شخصی سازی شده،

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

قابل قبول، کافی، مناسب، شایسته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Image of brand محبوبیت برند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

طفره رفتن، خودداری کردن،

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

برای شروع، در بدو امر، در شروع، در ابتدا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

برپایی، برپا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اعلی حضرت، عالیجناب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

یکی از معانی اون مربوط به وبسایتی میشه که وقتی واردش میشید، فهرستی از وبسایت های دیگه در اون قرار داره. مثلا اگه وارد وبسایت رسمی امارت دبی بشید، فهر ...

پیشنهاد
٤

گواهی عدم مخالفت هم میشه معنا کرد

پیشنهاد
٧

گواهی عدم اعتراض

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

برای لاگین کردن ( log in ) و ورود به حساب کاربری در وبسایتها، به نام کاربری و کلمه عبور میگند credentials که معادل همون چیزی هست که آقای حسین نجم نوش ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شرکت مثال: the name of branch office opened in the UAE must be identical to the name of mother facility abroad نام شعبه ای که در امارات تاسیس میشود، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

Ministry یعنی وزارتخانه، ولی department یعنی اداره.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

1 - مخفف not applicable یعنی نامربوط، نامناسب، غیرکاربردی: مثلا قسمت وضعیت نظام وظیفه در فرم استخدامی، برای زنان NA محسوب میشه. 2 - مخفف not availab ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

معنوی، فکری intellectual property مالکیت معنوی ( مالکیت فکری )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

اصلاح کردن، تنظیم کردن، بهینه سازی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در حال کار، در حال اجرا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

وام وثیقه دار، وام با وثیقه، وام تضمینی، وام تضمین شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

عرضه عمومی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

در بریتیش به اساسنامه میگند articles of association و در آمریکا میگند charter البته charter بیشتر برای سازمان های غیرشرکتی به کار میره مثلا برای دان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

به جز، به غیر از، علاوه بر، مازاد بر، you need approval from government bodies other than social security authority lisence شماعلاوه بر مجوز سازمان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

در متون رسمی به معنی در مثال: new employees need to register with social security authority کارمندان جدید باید در سازمان تامین اجتماعی ثبت نام کنند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

memorandum of association را میشه قرارداد مشارکت یا قرارداد شرکت هم معنا کرد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

memorandum of association با articles of association فرق میکنه. ولی متاسفانه در برخی سایتهای دیکشنری و حتی در وبسایت آبادیس، هر دو را یکسان معنا کرده ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

this job doesn't fit my personality این شغل با شخصیت من جور در نمیاد ( برازنده شخصیت من نیست ) this shirt fits me very well این پیراهن خیلی خوب بهم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دو منظوره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

Establishment card کارت مهاجرت ( دبی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

تحدید حدود ملک ( مشخص کردن حدود چهارگانه شمال، جنوب، شرق و غرب مربوط به ملک )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای اعداد ترتیبی هم به کار میره: مثلا 25# یعنی بیست و پنجمین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣٢

از لحظه لحظه زندگی لذت ببر، از تک تک لحظات زندگی لذت ببر، از تمام ثانیه های زندگی لذت ببر. چون در این اصطلاح، از full استفاده میشه، منظور لذت بردن ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرکت آماده ( shelf company )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

تصدیق و تایید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

دفتر روزنامه شرکت که در آن کلیه معاملات و تراکنش ها و رویدادهای مالی شرکت به صورت روزانه با ذکر تاریخ، ثبت میشه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

فرم اظهارنامه شرکت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

ارائه دادن، ارائه کردن، صادر کردن this license is subjected for renewal annually این مجوز هر ساله از نو صادر میشود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

با مفهوم هویت ( هویت سازمانی ) هم به کار میره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

انحلال و تصفیه ( شرکت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

واحد تجاری ( مثل شعبه شرکت یا دفتر نمایندگی شرکت )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

انحلال ( شرکت )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

ثبت کردن، وارد کردن ( مثلا وارد کردن شروط به قرارداد )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اداره، کنترل و نظارت کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

ثبت شرکت جدید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢١

trending صفت است، به مفهوم پرمخاطب، پربحث، باب، شایع، رایج، داغ. ولی در مجموع، هیچکدام از این معانی، معادل دقیقی برای trending نیست، صرفا نزدیک ترین ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصول، مبانی chemistry basics مبانی شیمی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

افزایش مقیاس ( افزایش حجم تولید ) مثال ساده: اگه یه شرکت تولید پنیر قبلا برای شهرهای استان تهران پنیر تولید میکرده، اگه بر اساس مدل کسب و کارش بخواد ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

معادل watch your head یعنی سرتو بپا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

in a while هم معنی after a while هستش. هر دو به معنی چند لحظه دیگه، چند لحظه بعد I am going to go out in a while قصد دارم چند لحظه دیگه برم بیرون ( چ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

در متون غیرتخصصی، مترادف با tone، به معنی لحن، طرز بیان. End your negotiations on a good note مذاکرات خود را با لحن مناسبی به پایان برسانید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

پرتوقع، مستلزم تلاش، مهارت و صبر زیاد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خوشایند، بچسب در مقابل ناخوشایند و نچسب such a unwelcome person you are چه آدم نچسبی هستی! such a welcome place چه جای بچسبی ( چه جای خوشایندی، چه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

در این صورت بدین صورت بدین ترتیب بدین نحو این شکلی این جوری این مدلی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در متون تجاری و اقتصادی، به معنی بستن معامله و قرارداد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

در متون سیاسی: از موضع قدرت حرف زدن یا عمل کردن ( در مقابل: از موضع انفعال حرف زدن یا عمل کردن، منفعلانه رفتار کردن )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

1 - وقتی در شرایطی باشی که ادامه دادن در اون شرایط برات سخت باشه، یا برات سودی نداشته باشه، اگه خودتو از این شرایط بیاری بیرون، از عبارت walk away اس ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

سبز زیتونی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٥

دو دلی، شک و تردید، گمانه زنی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بالا بردن، افزایش دادن، تحریک کردن، انگیزاندن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کسی که شغلش مبله کردن و طبق مد روز کردن خانه هایی است که قرار است به فروش بروند. این کارها برای این منظور انجام میشه که خانه جذابیت داشته باشد و موقع ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

تفاوت curtain با drapery اینه که curtain به پرده هایی میگند که نازکه و تار و پودش فشرده نیست، به طوری که نور ازش عبور میکنه، در حالی که drapery به پر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

تیره، پررنگ. Heavy tea چای پررنگ، چای تیره

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

put/push/send/drive someone over the edge وقتی کسی یا چیزی یا شرایطی باعث بشه شما تحملت تموم بشه، به تنگنا برسی و کنترلت را از دست بدی، از این عبارات ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

سنگ کابینت آشپزخانه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨١

1 - سفره دل را باز کردن، درد دل کردن I've never opened up to anyone like I do to you. اونجور که سفره دلم رو برای تو باز کردم، هیچوقت برای کسی دیگه ب ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

ساز و کار ویژه مالی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

نقطه تحول، نقطه دگرگونی، در آستانه مثال: She is on the cusp of being super star او در آستانه سوپر استار شدن است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

زور زدن، سعی و تلاش کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در متون بازاریابی، به معنی �عشق به برند� یا �طرفداری متعصبانه از برند�

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

سختی، سفتی، یکدندگی، سماجت، کله شقی، انعطاف ناپذیری، پافشاری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

راه اندازی کردن، تاسیس کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ترتیب اثر دادن، اجرا کردن، پیاده کردن، انجام دادن، به اجرا در آوردن، عملی کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥٥

به معنای بهترین! یعنی اگه یه جا go to دیدید ( در نقش صفت ) ، برای راحتی ترجمه، best را به جاش بذارید و ترجمه کنید البته در برخی جاها، نه همه متون. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

اگه در نقش اسم به کار بره، معنی نابغه و نبوغ و استعداد میده، اگه در نقش صفت به کار بره، این معنی ها رو میده: هوشمندانه، مبتکرانه، ماهرانه، نابغه، نوآ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

شفاف، معین، مشخص، واضح و دقیق، مثلا well defined strategy یعنی استراتژی ای که تمام جوانبش بررسی شده باشه و بدون ابهام و ایراد باشه.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

رگه هایی که در روکش های چوب وجود داره: cherry veneer straight grains یعنی رگه های مستقیم روکش چوب گیلاس. همون خط های مستقیمی که روی روکش چوب دیده میش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

پرمتقاضی، پرطرفدار . مثل رشته های پزشکی و داروسازی و دندانپزشکی که رشته های پرمتقاضی و پرطرفداری هستند : )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

جلب توجه، ابراز هویت. همون style statement

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

سکوی نفت ( سازه بسیار بزرگی که دور از ساحل احداث میشه ) . مترادف با offshore platform و oil platform است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

در برخی متون، به عنوان قید برای تاکید به کار میره و معنی �هرگز� یا �هیچوقت� میده. after you, we just can't breathe بعد از تو، ما هرگز نمیتوانیم نفس ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

murum یا moorum واژه ای هستش که از زبان بومیان جنوب هند ( زبان تامیل ) گرفته شده. moorum با soil فرق داره. moorum یا murum یه نوع خاک هست که برای ساخ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

murum یا moorum واژه ای هستش که از زبان بومیان جنوب هند ( زبان تامیل ) گرفته شده. moorum با soil فرق داره. moorum یا murum یه نوع خاک هست که برای ساخ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

طرح باربرداری ( متون مهندسی عمران )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

طرح جانمایی ساختمان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

dumper : کمپرسی. excavator : بیل مکانیکی از ماشین آلات مربوط به گودبرداری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

تراز، سطح، دوربین تراز، ترازسنج، ترازیاب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

در ازای دریافت پول نقد، نقداً، نقدی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

درمورد وجه نقد: غیرتقلبی، اصل، معتبر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آکنده، پر ، انباشته، مملو، غرق در،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٣

به جز اینکه معنی طرفداران ( هواداران ) میده، حالت جمع Pro یا همون professional هستش به معنی حرفه ای.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مخفف عبارت tender loving care به معنای مراقبت همراه با عشق، مراقبت دلسوزانه، مراقبت از سر دلسوزی، مراقبت از سر عشق و محبت، مراقبت عاشقانه،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه اولی، کسی که اولین بار است خانه میخرد،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

احتمال دارد که، احتمال میرود که

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

شیفته کردن، مجذوب کردن، دلربایی کردن، دلفریبی کردن، احساساتی کردن، سر ذوق آوردن، احساسات را برانگیختن، به ذوق و شوق آوردن، مشتاق کردن.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

در متون مربوط به املاک و مستغلات، منظور از line حد و مرزهای چهارگانه املاک است. مترادف با boundary house lines یعنی حدود خانه ( حد شرق، حد غرب، حد شم ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

خطور کردن، تداعی شدن، مجسم شدن مثال: What words would you associate after seeing our logo؟ معنی: پس از دیدن لوگوی ما، چه واژگانی به ذهنتان خطور میکند ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ضوابط و شرایط

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیشنهاد بالاتر دادن، پیشنهاد بهتری دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢٣

بسیاری از دوستان این واژه را �بر علیه� یا �بر ضد� معنا کردند. در نگارش فارسی باید بگیم �علیه� یا �ضد�. در واقع استفاده از �بر� در عبارتهای �بر ضد� و ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

مورد اجتناب و خودداری واقع شده، متروک

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

دافع، دفع کننده، غیرجذاب، مشوش کننده، دستپاچه کننده، آزاردهنده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

در متون بازاریابی و فروش، به معنی بازار عمودی است. در بازار عمودی، به بخش خاصی از بازار خدمت رسانی میشه. یا اینکه محصولی تولید میکنیم که نیاز بخش خاص ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

طوفان فکری به راه انداختن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

دقیقا، صریحا، به طور قطع، عملا، در حقیقت، بدون شک، مطمئنا، به طور حتم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

خیلی خوب، به طور کامل every business need to know its target audiences inside and out هر کسب و کاری باید مخاطبان هدفش را به طور کامل بشناسد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به طور یکپارچه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

معنی تحت اللفظی: جیب عمیق معنی مفهومی و اصطلاحی: منبع مالی سرشار، سرمایه هنگفت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

چربیدن، بیشتر بودن مثال: its advantages outweight the challenges مزایای آن بر معایبش می چربد، مزایایش بیشتر از معایبش است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

آگهی بازرگانی که از تلویزیون پخش میشود ( مخفف television commercial )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
-١١

احیای زمین، بهسازی زمین، آبادسازی زمین. مترادف reclamation است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

خورندگی، تخریب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

شمع درجا ( = bored shaft )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در متون مهندسی عمران، به معنی بلندشدگی فونداسیون ساختمان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

غیر سمج، تغییرپذیر، قابل تغییر، کسی که سمج نباشه flexible هستش یعنی موقع مذاکره میشه نظرشو عوض کرد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در متون مهندسی عمران به معنی درجا یا ساخته شده در محل یا بدون تغییر محل یا ریختنی است. مثلا bored pile یعنی شمع درجا که یکی از فناوری های اجرای فوندا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

شمع پافیلی ( مهندسی عمران )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

افق خاک

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

محیط اطراف

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

امید الکی، امید واهی، نقشه خیالی، موهوم و دست نیافتنی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

افت و خیز، تنش، فراز و فرود، تب و تاب. مثلا موقع مذاکره برای خرید یه خونه، اگه طرف مقابل چیزی بگه و شما با ملایمت و نرمی و بدون ابزار مخالفت، حرفش ر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

از این بدتر وقتی است که، مشکل وقتی پیچیده میشود که. ( در ترجمه، از واژه تازه هم میشه استفاده کرد ) مثال: we won't be able to go for a trip this week ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

متر کردن با قدم ( قدم گرفتن ) مثال: this room is about 6 meters long. I just paced it off طول این اتاق 6 متره. همین الان قدم گرفتم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1 - تقریبا، حدودا 2 - بستن قرارداد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

به خود گرفتن ( رنجیده خاطر شدن ) ،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیز مهم، چیز با اهمیت

پیشنهاد
٩

معنی لغوی: باقی گذاشتن پول روی میز معنی اصطلاحی: فرصت پول درآوردن را از دست دادن، به پول یا درآمد کم بسنده کردن و راضی شدن، پولی که میتونی دربیاری را ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

چسباندن چیزی به دیوار ( بیشتر برای آگهی به کار میره ) - چسباندن آگهی به دیوار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

در متون مرتبط با املاک و مستغلات، واژه flip هم معنی resell هست یعنی فروش مجدد برای کسب سود. در واقع در زبان انگلیسی ( خصوصا در آمریکا ) وقتی کسی خانه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

در جملات غیر سوالی، معنی هر وقت، هر زمان، هر موقع یا �روزی� میدهد. مثال: if you ever want to build a new house, don't make these mistake اگر روزی ( ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

overlooked صفت هست به معنای چشم پوشی شده، نادیده گرفته شده، مغفول مانده، مورد غفلت واقع شده، مورد بی توجهی واقع شده. مثال: a few overlooked fault یع ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

برعکس از آب در آمدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

1 - همکاری، مشارکت، دخالت 2 - استنباط، استنتاج، مفهوم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

به دلیل، به خاطر، به پشتوانه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در متون مهندسی عمران: جداکننده، حایل، آب بند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

استراحتگاه حیوان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

چاه فاضلاب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

رشد و شکوفایی، توسعه، پیشرفت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

در ابتدا، در اصل ( برای اولین بار )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

در بازاریابی به مفهوم �سر زبانها افتادن� است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

همبستگی، مناسبات و روابط ( در متون تجاری و اقتصاد ) ، راهبندان ( ترافیک خیابان و جاده و . . . )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

پیاده کردن، اجرایی کردن، به مرحله اجرا رساندن، از روی کاغذ به صحنه اجرا آوردن. مثلا در متون مهندسی عمران، وقتی تحلیل سازه ( اطلاعات روی کاغذ ) انجام ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

معنی لغویش میشه اونجا، اوناهاش، اون طرف. در کل اشاره به دور هست، ولی دور داریم تا دور. به مثال اول توجه کنید: . why didn't you take a trip to Paris ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

پهنه آب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

در صورتی که با عبارت affiliate website برخورد کردید، اصطلاحا به معنای وبسایت تبلیغ کننده ( وبسایت معرف یا همکار فروش ) است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

بنگاه کاریابی، موسسه کاریابی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

1 - تغییر قاب عکس با و قاب گرفتن ( عکس همان عکس است، فقط قابش عوض شده ) 2 - تغییر در طرز بیان عقاید و افکار، برنامه ها، نقشه ها. نقشه و برنامه یا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

خط مقدم معنای لغوی هستش. در مباحث بازاریابی و فروش، به پرمسئولیت ترین پست شغلی ای که بیشتر از همه توی چشمه، front line گفته میشه.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

ترجمه لغوی: کسی که در خط مقدم حضور داره. مفهوم: در مبحث بازاریابی و فروش، به کارمندی گفته میشه که مستقیما با مشتری سر و کار داره یا مستقیما درگیر تول ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧٣

بیجا و غیرمعمول، غیرمتعارف، نامربوط، غیرطبیعی، بی ربط، غریب، نابجا، بدجا. اگه فرضا یک سلبریتی ( چهره های شاخص ) در مسائلی که به حوزه تخصصیش ارتباط ن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

هر چی شد، شد! هر چه بادا باد! هرچه پیش آید خوش است، هر چه پیش آید خوش آید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کش دار کردن، به درازا کشاندن، طول دادن، کش دادن، طولانی کردن، لفت دادن، طفره رفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

کاهش دادن، تضعیف کردن، به زمین زدن یا به زمین انداختن، پایین آوردن، ناامید کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

منفی نگری، منفی بافی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در متون بازاریابی و فروش، prospect به معنی مشتری احتمالی و prospecting به معنی مشتری یابی است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

گشادی، فراخی، باز بودن. در سازه های فولادی، استفاده از فولاداین امکان رو ایجاد میکنه که فضاهای داخلی بدون ستون و بزرگی ایجاد کنیم. در این زمینه، از ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

کنارهم چیدن واحدهای بنایی ( سنگ، آجر و غیره ) به صورت یک الگوی منظم برای افزایش مقاومت و بهبود ظاهر و نمای ساختمان. اگه از آجر استفاده بشه، bond معن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

بنایی با آجر، آجرکاری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

یکی از موارد کاربرد fade: وقتی نور خورشید به برخی وسایل و تجهیزات و اثاثیه می تابه و به مرور زمان باعث رنگ پریدگی و کاهش غلظت رنگ اونها میشه، از fade ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

به معنای محل فروشه، ولی دو مفهوم را میرسونه: 1 - محل عرضه کالا ( فروشگاه های خرده فروشی ) جهت فروش 2 - محل پرداخت هزینه کالا ( پایانه فروش یا پیش صند ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

you have yet to defeat me دو جور میشه معنا کرد: 1 - هنوز مونده منو شکست بدی. 2 - هنوز منو شکست ندادی بنابراین در ترجمه جملاتی که حاوی عبارت have yet ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

در برخی متون مثل متون اقتصادی به معنی خالص به کار میره. مثل رشد خالص

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در بحث املاک، میتونه به معنی فهرست ملک های در دست فروش یا خرید یا اجاره باشه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

غمی نیست، خیالی نیست، یادمم نیست، عب نداره. وقتی از این عبارت استفاده میشه که با یه نفر سر موضوعی بحث کردید، یا خواستید یه معامله ای بکنید، ولی با ه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

جذب مشتری معنای دقیقی برای این عبارت نیست، معنی ارائه فروش یا بازارگرمی فروش معادل بهتری است. جذب مشتری درواقع نتیجه ارائه فروش میتونه باشه. معادل s ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

عبارت take a gander at هم معنا با take a look at یا look at یا glance at هستش یعنی نگاه انداختن به take a gander at that black cat یعنی به آن گربه س ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

قانون سرانگشتی، حساب سرانگشتی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

اولویت اول، مهمتر از هر چیز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

عموم مردم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

همزادپنداری کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٩

اگر با حرف اضافه on یا upon یا across بیاد، معنی تصادفا پیدا کردن یاتصادفا ملاقات کردن یا برخورد اتفاقی میده. هم معنی با come across هستش. Workmen s ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

بر خلاف چیزی که برخی از دوستان در بالا اشاره کردند، اسم نیست، بلکه یک صفت دو کمله ای هستش به معنی خودانگیز، خودبرانگیزاننده، خودجوشاننده، خودتحریک کن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مثلا وقتی گفته میشه it is all about myself یعنی مهم خودمم. مثال دیگه: these days it's all about money and being rich معنی : این روزا پول و پولدار بو ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

دست خودته، با خودته، خودت مسئولش هستی، به خودت ربط داره، به خودت بستگی داره

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودمختار، خود تصمیم گیرنده ( یا خود تصمیم گیر ) ، خود تعیین کننده، خود معلوم کننده.

پیشنهاد
٢٥

لحظه عصبانیت و هیجان، لحظه ای که عقل انسان کار نمیکنه و کارهایی میکنه و حرفهایی میزنه که در اون لحظه به عواقبش فکر نمیکنه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

در متون اقتصادی، معنی به هم خوردن میده. مثلا به هم خوردن معامله: the deal fell apart by buyer yesterday خریدار، دیشب معامله را به هم زد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

دست به دست کردن، دست به دست رساندن،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

ترجمه تحت اللفظی: مایل اضافی را بروید ( مایل اضافی را بپیمایید ) ترجمه اصطلاحی و مفهومی: سنگ تمام بگذارید. my friend goes extra mile to help me دوس ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

یکی از روش های وصله کردن میلگرد بتن مسلح ( وصله پوششی یا lap splics )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

در متون مرتبط با عمران و ساخت و ساز، معنی تزئین برجسته میده. rustic terrazzo یعنی ترازوی تزئین برجسته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

حق کمیسیون، پورسانت، درصد، حق دلالی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

در صورتی که با in بیاد معنی متمرکز شدن میده. Honing in a missile is honing in on its target موشکی که روی هدفش قفل کرده ( متمرکز شده ) یا میشه اینطو ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

برای همه یه اندازه، یک نسخه برای همه ( پیچوندن )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

برای همه یه اندازه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

vertical development به معنای رشد فکری و بهبود ظرفیت فکری انسان است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

اظهار نظر مثبت و رضایت بخش افرادی که از محصول یک شرکت استفاده کرده اند.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

به طور متفاوت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

طرف مقابل در جلسه مذاکره

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

present with مواجه شدن با، رویارویی با،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

کمیت سنجی سنجش کمیت تعیین مقدار تعیین کمیت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨١

دوستان اشتباه ترجمه کردند. معنی واژه disability میشه معلولیت. معلول به انگلیسی میشه disabled

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦١

خوره Computer freak خوره کامپیوتر ( معتاد کامپیوتر )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

موکول کردن تصمیم گیری به روز بعد یا دیرتر از این، عدم تصمیم گیری زودهنگام

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣٨

مطرح کردن یک موضوع، یک مطلب یا بحثی را پیش کشیدن مترادف: broach a subject ، put forward a subject ، raise a subject

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

how do I get through to you that I hate this music چطور بهت بفهمونم که از این آهنگ متنفرم

پیشنهاد
٢٧

از کاه کوه ساختن، قضیه ای را بزرگ کردن، بزرگ جلوه دادن، مبالغه کردن، چیزی را گنده کردن. my father always blow things out of proportion پدرم همیشه از ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

he dwell on the negative aspects of his life او مدام به جنبه های منفی زندگی اش فکر میکند ( دائما فکرش مشغول جنبه های منفی زندگی اش است )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

he always called my friend's name rudely. next time is the last straw. او همیشه اسم دوستم را با بی ادبی صدا میزد. دفعه بعدی، دفعه آخر است ( یعنی دفع ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٧

you can't make tea, let alone prepare a dinner for ten تو نمیتونی چای درست کنی، چه برسه به اینکه برای ده نفر شام درست کنی.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

boss is in the mood for nothing today. don't wander around here. if I wander around here, what will happen? he will let out an angry oath to say the ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

mom! I got 97 out of 100 on English exam it's great. keep it up مامان! امتحان انگلیسی را از 100 ، 97 گرفتم. عالیه. ادامش بده ( به گرفتن نمرات این چن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

he walk so fast that no one can keep up with him اینقدر سریع راه میرود که کسی به پایش نمیرسد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

success secret of mine comes down to two things: working hard and trusting in God رمز موفقیت من در دو چیز خلاصه میشود: سخت کوشی و توکل بر خدا

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

در این عبارت، به جای come میتوان از boil استفاده کرد که در نهایت مفهوم مشابهی را میرساند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

some TV programs get me bored to death. برخی از برنامه های تلویزیون مرا تاحد مرگ خسته میکنند ( عبارت های معادل: مرا شدیدا خسته میکنند، شدیدا حوصله ا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

بسیار خسته، بی نهایت خسته

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

we know you're an trustworthy person. we know you're understanding. we know you love our daughter, but the bottom line is that you need to find a goo ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

I have nothing against coming to party, but I prefer to be alone. با آمدن به مهمانی مشکلی ندارم، ولی ترجیح میدهم تنها باشم.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

she went through the trouble of cooking her husband's favorite food but he ate nothing of it. او زحمت درست کردن غذای مورد علاقه شوهرش را به خود داد، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢٩

از لغات مربوط به حوزه بازاریابی و فروش است. به زبان ساده، یک مشتری ( customer ) قبل از اینکه از نظر ما مشتری باشد ( مشتری کسی است که بستن قرارداد با ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

the job offer was so great that he couldn't pass it up پیشنهاد شغلی آنقدر عالی بود که نتوانست آنرا رد کند ( نتوانست قبول نکند )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

it's Ramadan. don't pass up this great opportunity for purging در ماه رمضان هستیم. این فرصت عالی برای تطهیرسازی را از دست نده.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

women usually don't take the initiative when talking to opposite sex. موقع صحبت با جنس مخالف، معمولا زنان پیشقدم نمیشوند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

I think I will get a great grade on math exam that'll be the day فکر کنم نمره امتحان ریاضیم توپ بشه! حتم! ( جواب طعنه آمیز که در اصل منفی است. یعنی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

sometimes addiction to drugs begins when our friend say to us: don't be afraid! smoking only one cigarette won't damage you. take it and give it a sh ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

don't bottled up your feelings, try to get them off your chest احساساتت را توی خودت نگه ندار. بریزشون بریز.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

از چی ناراحتی، از چی نگرانی؟ چی شده؟ what's eating you? I got a bad grade on chemistry exam از چی ناراحتی؟ ( چِت شده؟ ) در امتحان شیمی یه نمره بد ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

یکهویی، ناغافلی، ناگهان everything was out. I was opening the door when all of a sudden a horrible black cat jumped onto me. همه جا تاریک بود. داشتم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١٧

how was your wedding? I didn't get married why? we didn't have much in common. our relationship didn't workout مراسم ازدواجت چطور بود؟ ازواج نکردم. ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥١

you were going to go away, what are you doing here? I really liked to go away, but it didn't work out. قرار بود بری مسافرت، پس اینجا چیکار میکنی؟ وا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

you are better off continuing education than . بهتره تحصیلاتت را ادامه بدهی. you will be $100 a month better off if you try to spend thriftily. اگ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

when I was child, I used to get a lot out of watching cartoons. وقتی بچه بودم، از تماشای کارتون خیلی لذت می بردم. I got a lot out of this book چیز ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

در جواب به جمله ای که خوشحال کننده و شگفتی آور و درعین حال لذت بخش است. mom! I got into Tehran university that's music to my ears! مامان! دانشگاه ته ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

در طول استراحت، فرجه یا هر وقفه موقتی what are you going to do over the break? nothing, I have to take care of my old mother در طی فرجه چیکار میخوای ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

my father used to turn a blind eye to my bad performance on exams when I was child. بچه که بودم، پدرم عملکرد بد مرا در امتحانات نادیده میگرفت ( واکن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

a boy was staring at me for about 15 minutes when I was riding on bus till he approached me and say to me hello and called me by my name. who on ear ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٥٣

1 - مرور کردن ( تمرین کردن ) go through the line once more یک بار دیگه دیالوگ را مرور کن ( تمرین کن ) 2 - تجربه کردن شرایط بد، تحمل کردن my friend ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

last week I ran into my chemistry teacher in the bookshop. I hadn't seen him in ages. he knew me right away and called me by my first name. هفته پیش ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٠

مترادف عبارت in the future یعنی در آینده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩٢

I always longed for the man of my dreams to be a kind and honest doctor, but he turned out to be a inveterate criminal. همیشه آرزو داشتم که مرد آرزو ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Keep them busy while I call the police تا به پلیس زنگ میزنم، سرشون را گرم کن ( مشغولشون کن )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

he is through with being a lawyer and now he like getting involved with farming او وکیل بودن را کنار گذاشت ( وکالت را رها کرد ) و حالا دوست دارد که ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

when are you through with your homework? in two minutes کی تکالیفت تموم میشه؟ دو دقیقه دیگه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

قبول کردن پیشنهاد she tooke me up on the offer of going on a trip to Italy together. او پیشنهاد من را قبول کرد که باهمدیگر به ایتالیا سفر کنیم.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨٨

when would you like to go for a walk together? when I am through with my homework when are you through with it? I think I will be through in twenty m ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

I wanted to go on a trip to abroad. after lots of searching, I went back and forth between Germany and Italy. میخواستم برم خارج مسافرت. بعد از کلی ت ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

weren't you to go away? yes i were, but weatherman remarks talked me out of it مگر تو قرار نبود مسافرت بروی؟ چرا قرار بود، ولی حرفهای گزارشگر هواشنا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

تشویق کردن به انجام کاری، متقاعد کردن به انجام کاری، قبولاندن به انجام کاری how could you talk yourself into cheating on the exam? چطور به خودت قبول ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

کلک چیزی را کندن I wish I got this interview over with as soon as possible کاش هرچه زودتر کلک این مصاحبه را میکندم ( تمومش میکردم )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

can you get your family past this dilemma? میتونی خانواده ات را از این مخمصه رد کنی ( نجات بدهی ) ؟ how did you get past this situation? چطور از این ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

عبور کردن، رد شدن، پشت سر گذاشتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

صاحب حق، ذیحق، محق I am entitled to live in every where I want حق دارم که هرجایی میخواهم زندگی کنم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

هم برای انسان و هم برای وسایل استفاده میشه: I was a little awkward in my first class of university because I didn't know anyone. در اولین کلاسم در ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

با جرات، جسور، شجاع

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٣

توضیح دادن، تشریح کردن، بیان کردن گام به گام let me walk you through the tasks you will be doing when I am on vacation بذار برات توضیح بدم که وقتی م ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

some people go out of their mind working at really hard conditions برخی از مردم بیکار بخاطر کارکردن در شرایط سخت، دیوانه میشوند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

when my kids make a noise in a annoying way, I go out of my mind وقتی بچه هام به طرز آزاردهنده ای سروصدا میکنند، دیوونه میشم!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
-٩٠

Zionist usurper regime times will be over soon دوران رژیم غاصب صهیونیستی به زودی تمام میشود.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

the conflagration will probably spread to critical areas, I hope firefighters come arrive by then احتمالا آتش سوزی به مناطق حیاتی کشیده خواهد شد. امی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

وصل شدن برق، آمدن برق we didn't have power last for three days due to storm, then it came back on به خاطر طوفان، سه روز برق نداشتیم سپس برق آمد ( بر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١٣

کسی که کرم تلویزیون دارد، دائم تلویزیون می بیند و از سر جایش تکان نمیخورد. do you agree that you are a couch potato? قبول داری که کرم تلویزیون داری؟ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به معنای من هم همینطور، موافقم با حرفت. I love reading romantic books that makes two of us عاشق خواندن کتاب های عاشقانه هستم. منم همینطور ( me to ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

if I used to study after each class, i didn't have to pull an all nighter for exams, so i had to stay up all night and hit the books. that's why I sl ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

مطالعه کتاب

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

امتحان دادن بدون مطالعه I never believe that I got grade 20 on math exam. why? I took the test cold! - باورم نمیشه که امتحان ریاضیم 20 شده! - چرا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

I am angry with my friend because he encouraged me to cheat on chemistry exam. when cheating, the teacher notice it, came close and hand my exam pape ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به معنی برگرداندن، پس دادن، برگشت دادن. my friend handed back my book las week. دوستم هفته پیش کتابم را پس داد ( برگرداند )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

zahra! are you married ? No, I'm not. to be honest, seven years ago, i wanted to marry someone rich, sociable and charming named Sina. but there was ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥٤

is your dad sleeping? I don't think so پدرت خوابه؟ فکر نکنم ( این جواب وقتی به کار میره که فرد، اطمینان 100 درصدی نداره ) did your son's elementary ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

how is your headache? it's ok for now سردردت چطوره؟ فعلا که خوبه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

what else do you eat? that's it for now دیگه چی میل دارید؟ فعلا همین ( فعلا چیز دیگه ای میل نداریم )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠٨

get up به معنی بلند شدن از رختخواب یا محل خواب است و با wake up فرق دارد. wake up یعنی لحظه ای که چشمان فرد باز میشود ( باز شدن چشمان فرد پس از خوابی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

I am beginning to get second thought about taking chemical drugs داره نظرم درمورد مصرف داروهای شیمیایی عوض میشه.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

دو دل شدن I was going to marry mary, but she got cold feet and turn to me to give her two days for more thinking. قرار بود با مری ازدواج کنم، ولی ا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩٧

جم نخور، تکون نخور، سرجات بمون، حرکت نکن.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣٥

رابطه نامشروع مرد یا زن متاهل با فردی غیر از همسر خود ( با دوست پسر یا دوست دختر ) = زنای محسنه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

you are just kidding yourself if you figure that it is possible to lawfully get huge money overnight اگر خیال میکنی میشه یه شبه به پول هنگفت حلال رسی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بعضی مواقع به معنای گول زدن و فریفتن است: why are you kidding yourself that situation is ok? چرا داری خودتو گول میزنی که وضعیت خوبه؟

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

could you tell me more about your past please ? you bet dear! میشه از گذشته خودت بیشتر برام بگی؟ البته ( که میشه ) عزیزم، یا حتما عزیزم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

جدی، متعهدانه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣١

چیزی که به رایگان داده میشود مثل بلیط رایگان تئاتر یا هر رویداد دیگر، یا مثلا دادن نمونه محصول در یک فروشگاه به صورت رایگان. معمولا برای تبلیغ محصول ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

turn to معادل ask به معنای درخواست کردن است. مثال: I turned to my mother for help از مادرم درخواست کمک کردم ( I asked my mother for help )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اگر you earn your stripes ، تجربه و مهارت لازم بدست می آورید تا سزاوار رسیدن به یک موقعیت بالاتر را پیدا کنید.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

مخفف development به معنی توسعه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣١

در علم فروش، به مجموعه ابزارهای تکنولوژیک گفته میشود که تیم فروش از آنها برای افزایش بهره وری و تصمیم گیری برای خرید مشتری و انجام کارهای تکراری روزم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

مخفف representatives به معنی نمایندگان فروش

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فراهم نمودن یا تهیه کردن چیزی که منفعت دارد.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

روی غلطک انداختن ( راه انداختن ) افرادی که جدیدا استخدام میشوند. اشنا کردن انها با فوت و فن و اصول و مقررات و غیره

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

فرد استخدام شده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

استراتژی ارائه به بازار ( go - to strategy )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

خلاصه شدن my efforts, knowledge, strategies and experience eventually roll up into the final product تلاشها، دانش، استراتژی ها و تجربه ام نهایتا در م ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

1 - خریدن تعداد زیادی از چیزی 2 - سرمایه گذاری مالی در یک کسب و کار 3 - باور داشتن یک ایده، مفهوم یا سیستم و حمایت از آن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

گذاشتن گوشی تلفن، قطع کردن تلفن، خاتمه دادن به تماس

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩٣

turn around the situation اوضاع را تغییر بدهید ( برای موفق شدن )