pretty

/ˈprɪti//ˈprɪti/

معنی: خوب، خوش نما، قشنگ، شکیل، تاحدی، بطور دلپذیر
معانی دیگر: خوشگل، بانمک، از روی زرنگی، ماهرانه، با زبردستی، زبردست، زرنگ، (کنایه آمیز) خوب، (عامیانه) زیاد، خیلی، قابل ملاحظه، نسبتا، تا اندازه ای، تقریبا، (عامیانه) از روی بانمکی، باقشنگی، (قدیمی) ظریف، شیک، خوش سلیقه، (اسکاتلند) دلیر، بهادر، قشنگ کردن، اراستن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: prettier, prettiest
• : تعریف: pleasing or attractive to the senses, esp. the eyes or ears.
مترادف: attractive, becoming, handsome
متضاد: plain, ugly, unattractive, unpretty
مشابه: alluring, appealing, beauteous, beautiful, comely, delightful, engaging, fair, good-looking, gorgeous, lovely, nice, pleasant, pleasing, sightly, stunning

- Your daughter is a pretty girl.
[ترجمه MAX] دختر شما یک دختر خوشگل است.
|
[ترجمه Art] دختر شما هست یک دختر زیبا و بانمک
|
[ترجمه اعطم] دختر شما زیباست.
|
[ترجمه ] دختر شما دختر زیبایی ایت
|
[ترجمه ahmad] دختر شما، دختری زیباست
|
[ترجمه گوگل] دختر شما دختر زیبایی است
[ترجمه ترگمان] دختر تو دختر قشنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There is a pretty view from the hotel balcony.
[ترجمه Maryam] از بالکن هتل نمای زیبایی دیده میشود
|
[ترجمه Masoume] از بالکن هتل نمای زیبایی دیدی میشود
|
[ترجمه Parsa] بالکن هتل منظره زیبایی دارد
|
[ترجمه گوگل] از بالکن هتل منظره زیبایی وجود دارد
[ترجمه ترگمان] از بالکن هتل منظره زیبایی دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This song has a pretty melody.
[ترجمه گوگل] این آهنگ ملودی زیبایی داره
[ترجمه ترگمان] این آهنگ ملودی زیبایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: pretties
• : تعریف: a person or thing that is attractive to the senses.
مشابه: decoration, ornament
قید ( adverb )
(1) تعریف: moderately or fairly.
مترادف: fairly, moderately, passably
مشابه: kind of, rather, really, somewhat

- On second thought, I think you should wear your warmer coat; it is pretty cold today.
[ترجمه گوگل] در فکر دوم، من فکر می کنم شما باید کت گرمتر خود را بپوشید امروز خیلی سرده
[ترجمه ترگمان] به نظر من، فکر می کنم باید لباس warmer بپوشی، امروز هوا خیلی سرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The exam was pretty hard, actually, but I think I did all right.
[ترجمه Nafas] امتحان تا حدی سخت بود . اما فکر کنم من درست انجامش دادم
|
[ترجمه .......] امتحان معمولی سخت بود اما من فکر کنم درست انجام دادم
|
[ترجمه گوگل] امتحان خیلی سخت بود، در واقع، اما فکر می کنم همه چیز را خوب انجام دادم
[ترجمه ترگمان] امتحان خیلی سخت بود، ولی فکر می کنم همه چیز درست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm not the best player in the world, but I'm pretty good.
[ترجمه ایلقار] من بهترین بازیکن در دنیا نیستم اما تا حدی خوبم
|
[ترجمه گوگل] من بهترین بازیکن دنیا نیستم اما خیلی خوبم
[ترجمه ترگمان] من بهترین بازیکن دنیا نیستم، اما من خوبم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: very; quite.
مترادف: awfully, considerably, extremely, quite, very
مشابه: fairly, rather, really, somewhat

- It snowed pretty hard.
[ترجمه گوگل] برف خیلی سختی بارید
[ترجمه ترگمان] برف تندی می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pretties, prettying, prettied
مشتقات: prettily (adv.), prettiness (n.)
• : تعریف: to enhance the appearance of (something) by making it pretty (sometimes fol. by up).
مترادف: beautify, prettify
مشابه: adorn, decorate, embellish, enhance, spruce

جمله های نمونه

1. pretty good!
نسبتا خوب ! بد نیست !

2. a pretty good fix!
بد مخمصه ای نیست !

3. a pretty little garden
یک باغ کوچک و قشنگ

4. a pretty mess you've made of it!
خوب کارها را خراب کرده ای !

5. a pretty move
عمل از روی زرنگی

6. a pretty price
قیمت زیاد

7. he pretty well hashed the history of that war
او در نوشتن تاریخ آن جنگ حسابی گند زد.

8. the pretty waves of her hair
چین و شکن های زیبای گیسوان او

9. those pretty tricks!
آن ترفندهای زبردستانه !

10. a pretty penny
(عامیانه) مبلغ هنگفت

11. as pretty as a picture
بسیار زیبا،خیلی قشنگ

12. sitting pretty
(خودمانی) در موقعیت مناسب

13. he was pretty angry
خیلی عصبانی بود.

14. i am pretty sure
تقریبا مطمئنم.

15. i feel pretty grim
احساس می کنم که مریضم (حالم چندان خوب نیست)

16. we were pretty sick about losing the game
از باختن در مسابقه خیلی دمق شدیم.

17. he had been pretty liquored up by his friends
دوستانش مشروب زیاد به او خورانده بودند.

18. he is still pretty nonchalant about the trip
او هنوز هم درباره ی آن سفر بی علاقگی نشان می دهد.

19. my shoes are pretty well shot
کفش های من حسابی کهنه شده است.

20. the water is pretty warm
آب نسبتا گرم است.

21. to turn a pretty phrase
عبارت زیبایی را تصنیف کردن

22. her monthly salary is still pretty microscopic
حقوق ماهانه ی او هنوز بسیار ناچیز است.

23. the cold bug has been pretty nasty lately
میکروب سرماخوردگی این روزها بیداد می کند.

24. he stole a glance at the pretty girls
یواشکی به دخترهای خوشگل نظر انداخت.

25. several dams have made the mississippi a pretty tame and usefull river
سدهای متعدد رودخانه ی می سی سی پی را مهار و قابل استفاده کرده است.

26. she is not a beauty queen but she is quite pretty
ملکه ی زیبایی نیست ولی خیلی با نمک است.

27. It was pretty hairy climbing down the cliff.
[ترجمه مرضیه] صخره نوردی از صخره خیلی قشنگ بود
|
[ترجمه گوگل]بالا رفتن از صخره بسیار پر مو بود
[ترجمه ترگمان]از صخره بالا رفتن خیلی مو نده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The media gave his personal life a pretty firm going-over.
[ترجمه گوگل]رسانه ها زندگی شخصی او را بسیار محکم کردند
[ترجمه ترگمان]رسانه ها به زندگی شخصی او یک شرکت زیبا دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. St Just seemed pretty booked up, but we managed to find a room at the George.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که St Just رزرو شده بود، اما ما موفق شدیم اتاقی در جورج پیدا کنیم
[ترجمه ترگمان]سنت به نظر خیلی رزرو شده بود ولی ما تونستیم یه اتاق تو جرج پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Walking four miles in an hour is pretty good going for me.
[ترجمه گوگل]راه رفتن چهار مایل در یک ساعت برای من بسیار خوب است
[ترجمه ترگمان]چهار مایل در ساعت پیاده روی برای من خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوب (صفت)
good, suitable, super, acceptable, pleasant, well, nice, fine, ok, kind, handsome, beautiful, okay, pretty, applicable, fortunate, goodly, pukka, pucka, okey, wally, well-groomed

خوش نما (صفت)
attractive, appealing, pleasant, showy, glossy, pretty

قشنگ (صفت)
beautiful, spry, pretty, beauteous, cheesy, goodly, pert, spruce, good-looking, pretty-pretty

شکیل (صفت)
beautiful, shapely, pretty

تاحدی (قید)
nearly, some, pretty, partly, kind of, somewhat

بطور دلپذیر (قید)
pretty, seemly, pleasantly

انگلیسی به انگلیسی

• beautiful, physically attractive; nice, pleasant, genial
moderately, quite, rather; to some extent, relatively; very, extremely (informal)
beautify, improve the appearance of something
pretty means attractive or charming in a delicate way.
you can use pretty before an adjective or adverb to mean `quite' or `rather'; an informal use.
pretty much or pretty well means almost; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

pretty: زیبا
beautiful
قابل توجه
اگر در جایگاه قید - قبل از صفت - به کار رفته باشد، صفت را کمی تشدید میکند و به معنای نسبتا، تا حدودی، تقریبا و همچنین خیلی است.
Her hair is pretty long
موهاش نسبتا بلنده.
اما اگر در جمله نقش صفت را داشته باشد، به معنی زیبا رو، دلربا و خوشگل است که برای توصیف یک خانم معمولا به کار میرود.
خوشگل
زیبا
جذاب
( کاربرد این واژه فقط برای توصیف زیبایی زنان و بطور کلی جنس مونث فقط میباشد )
pretty
زیبارو
خوشگل
ناز
( استفاده از این واژه مختص برای جنس مونث است و معادل آن برای جنس مذکر handsome به معنای خوشتیپ میباشد )
pretty
خوشگل ( ناز ) _ قشنگ _ زیبا رو
[استفاده از این واژه برای توصیف زیبایی مختص توصیف برای جنس مونث میباشد و معادل آن برای حنس مذکر handsome به معنای خوشتیپ میباشد]
Pretty shit
یه اشتباه کوچیک
Pretty
زیبا. قشنگ
به عنوان صفت: خوشگل، زیبا، قشنگ
به عنوان قید:
1. نسبتا، تقریبا ( fairly )
2. خیلی ( very )
pretty کلمه ای هست که معناش یکم گیج کننده ست و بخصوص تو یک متن، تشخیص اینکه به معنی "خیلی" هست یا "تقریبا، نسبتا" سخته اما با توجه به متن دور و برش یا context میشه گفت تقریبا کدومه
...
[مشاهده متن کامل]

اما تو جملات محاوره ای و صوت و فیلم و. . . بسته به آهنگ صدا یا لحن گوینده مشخص میشه منظورش کدومه، اگه تاکید و استرسش زیاد باشه به معنی "خیلی" هست
در کل تو معنی "خیلی" هم، باز شدتش از very کمتره

Pretty dangerous
خیلی خطر ناک
pretty
you were pretty out of it
تو کاملا خواب بودی
بامزه و با نمک
I forgot to coat the pan with oil so the cake is pretty stuck to the pan
فراموش کردم تابه را روغن مالی کنم، به همین خاطر کیک کاملا به تابه چسبیده.
زیبا یی که برای زن و دختر میاد
زیبا
زیبارو
استفادش برای جنس مونث است
Anahita
ایزدبانوی نگهبان آب های روان
زیبا . خوشگل. خوب. دلنشین . دلپذیر. قشنگ
She is very pretty
او ( مونث ) بسیار زیبا است
. He was pretty as a girl
ناز
این کلمه در بعضی از جملات به معنی خوشگل یا زیبا می اید
ولی در جملاتی تا حدی هم معنی میدهد
دل انگیز
عامیانه: یه کمی
رندانه
به این جمله توجه کنید:
, she might toss his letter in the trash with a pretty laugh
ممکن بود نامه هایش را با لبخندی رندانه ( از روی زرنگی ) توی سطل آشغال پرتاب کند. . . .
در مکالمه عامیانه معمولا معانی زیر را میدهد:
حسابی، بقدرکافی، همه رقم، بدرقم، بدجوری
سیر - پررنگ ( درمورد رنگ )
تاحدی
از نظر من pretty چند تا معنی میده.
یکیش میشه ( آراسته )
میشه ( تا حدی )
میشه ( تاحد زیادی )
یکیشم ( خوش نما ) یا ( خوش سیما )
زیبا جذاب
فقط برای خانم و دختر ها استفاده میشه
زیبا
معنای درستی نوشته شده و اگر بعد از اون صفتی بیاد به معنای زیاد و بسیار میشه
😊موفق باشین
یاعلی
به معنی زیبا و گاهی بسیار و زیاد هم معنی میده. . .
تا اندازه ای
برای خانم ها کار برد داره به معنی جذاب ' خوشکل 'خوش سیما
بسم الله
ب معنی خوش سیما هست ولی اگه بعدش ی صفتی بیاد ب معنی �نسبتا، تا حد زیادی � میتونه باشه for example:I, ve got apretty good idea ب معنی:تا حد زیادی مطمئنم☺
بژی کورد✌
Pretty - printer: خوش نماساز؛ محیط های کدنویسی در زبان های برنامه سازی کدهای نوشته شده توسط برنامه ساز را به رنگ های مختلف در می آورند، تورفتگی های لازم را ایجاد می کنند و قالب بندی هایی روی کد انجام می
...
[مشاهده متن کامل]
دهند که ظاهر کد خواناتر شود و درک آن آسان تر گردد. به این بخش از محیط برنامه سازی زبان، خوش نماساز گفته می شود.

نسبتاً
بسیار، he's still pretty active او هنوز بسیار فعال است
همه ی معنی ها درسته ولی معنیpretty یعنی تقریبا
Pretty much=خیلی زیاد
خوشکل. . . چون در مورد زنها به کار میره
زیبا ، جذاب ، گاهی به معنی:منصفانه
زیبا. دلنشین. معمولا برای خانم ها استفاده میشه
خود کلمه به معنی زیبا و خوش سیما است ولی با اگر صفتی بعد از آن بیاید به معنی ( بسیار و زیاد ) است مثلا pretty dangerous به معنای بسیار خطرناک است
خوش سیما
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٦)

بپرس