wishful

/ˈwɪʃfəl//ˈwɪʃfəl/

معنی: خواهان، مشتاق، ارزومند، طالب، خواستار، مایل
معانی دیگر: آرزومند، امیدوار، پرتمنا، آرزومندانه، وهمی، ملتمس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: wishfully (adv.), wishfulness (n.)
• : تعریف: having or demonstrating a wish or desire.

جمله های نمونه

1. wishful thinking
خیال واهی،تفکر از روی خواب و خیال،فکر باطل

2. Her wishful face haunts my dreams like the rain at night.
[ترجمه گوگل]چهره آرزویش مثل باران شب رویاهایم را تسخیر می کند
[ترجمه ترگمان]صورت wishful مثل باران شب به نظرم می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Such wishful thinking of theirs will never be realized.
[ترجمه گوگل]چنین آرزوهای آرزویی آنها هرگز محقق نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]این افکار واهی و واهی از آن ها هرگز تحقق نمی یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is wishful thinking to expect deeper change under his leadership.
[ترجمه گوگل]انتظار تغییرات عمیق تر تحت رهبری او آرزوی آرزویی است
[ترجمه ترگمان]این تصور واهی است که انتظار تغییر عمیق تر در رهبری او را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. her wishful face haunts my dreams like the rain at night.
[ترجمه گوگل]چهره آرزومند او مانند باران شب رویاهایم را تسخیر می کند
[ترجمه ترگمان]صورت wishful مثل باران شب به نظرم می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He laughed and accused me of wishful thinking .
[ترجمه گوگل]او خندید و مرا متهم به خیال بافی کرد
[ترجمه ترگمان]او خندید و مرا متهم به افکار پوچ و واهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wishful thinking made political partisans more optimistic about their own party's prospects and more inclined to forecast their opponents' defeat.
[ترجمه گوگل]آرزوها باعث می‌شود که احزاب سیاسی نسبت به چشم‌انداز حزب خود خوش‌بین‌تر باشند و تمایل بیشتری به پیش‌بینی شکست مخالفان خود داشته باشند
[ترجمه ترگمان]Wishful معتقد بودند که طرفداران سیاسی نسبت به آینده حزب خود خوشبین هستند و تمایل بیشتری به پیش بینی شکست مخالفان خود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sartre accuses Flaubert of wishful thinking.
[ترجمه گوگل]سارتر فلوبر را متهم به تفکر آرزویی می کند
[ترجمه ترگمان]سارتر Flaubert را به افکار واهی متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Personally I see this as wishful thinking rather than practical logic.
[ترجمه گوگل]من شخصاً این را به‌عنوان یک تفکر آرزویی می‌دانم تا منطق عملی
[ترجمه ترگمان]من شخصا این را به جای منطق عملی، پوچ و پوچ می دانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mere logic and abstinence from wishful thinking had enabled Milner to summarise the story of the next sixty years.
[ترجمه گوگل]صرف منطق و پرهیز از افکار واهی میلنر را قادر ساخته بود که داستان شصت سال آینده را خلاصه کند
[ترجمه ترگمان]منطق مادر و پرهیز از افکار پوچ و واهی باعث شده که میلنر در شصت سال آینده جمع بندی و خلاصه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Which sounded like wishful thinking to me.
[ترجمه گوگل]که به نظر من شبیه یک آرزو بود
[ترجمه ترگمان]که به نظر من که داشت به من فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Religion is a system of wishful illusions together with a disavowal of reality, such as we find nowhere else but in a state of blissful hallucinatory confusion. Religion's eleventh commandment is "Thou shalt not question. ". Sigmund Freud
[ترجمه گوگل]دین سیستمی از توهمات واهی همراه با انکار واقعیت است، چنانکه ما در هیچ جای دیگری جز در حالت سردرگمی توهم آور سعادتمندانه نمی یابیم یازدهمین دستور دین این است که «مبادا سؤال کنی» فروید زیگموند
[ترجمه ترگمان]دین یک سیستم اوهام پوچ و واهی با انکار واقعیت است، از قبیل پیدا کردن هیچ کجا بجز در حالت سردرگمی و آشفتگی فرمان یازدهم دین عبارت است از \"تو نباید\" سوال کنی \" زیگموند فروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The product of wishful and naive thinking - nothing but a cruel deceit: a phantasmagoria.
[ترجمه گوگل]محصول تفکر واهی و ساده لوحانه - چیزی جز یک فریب بی رحمانه: یک خیال پردازی
[ترجمه ترگمان]محصول افکار واهی و ساده لوحانه - چیزی جز یک فریب بی رحمانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. None of this is wishful thinking.
[ترجمه گوگل]هیچ کدام از اینها خیال بافی نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از اینها افکار واهی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But maybe that is the worst sort of wishful thinking.
[ترجمه گوگل]اما شاید این بدترین نوع خیال بافی باشد
[ترجمه ترگمان]اما شاید این بدترین نوع تفکر آرزومندانه ای باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خواهان (صفت)
willing, wishing, desirous, fond, demanding, asking, requesting, soliciting, begging, wishful

مشتاق (صفت)
anxious, impatient, willing, longing, strenuous, earnest, studious, keen, agog, solicitous, eager, enthusiastic, aspiring, avid, wistful, desirous, appetent, fond, thirsty, lickerish, athirst, hungry, breathless, fervid, full of desire, perfervid, raring, wishful

ارزومند (صفت)
anxious, solicitous, avid, wistful, ambitious, aspirant, desirous, appetent, wishful

طالب (صفت)
wishing, aspirant, appetent, demanding, searching, emulous, wishful

خواستار (صفت)
willing, demandant, wishing, demanding, asking, requesting, soliciting, exacting, wishful, would-be

مایل (صفت)
disposed, willing, longing, keen, solicitous, wishing, desirous, inclined, fond, hankering, bent, oblique, wanting, craving, sideling, sidling, wishful, yearning

انگلیسی به انگلیسی

• desirous; hopeful; longing; having or expressive of a wish; according to one's wishes and not reality

پیشنهاد کاربران

wishful thinking
تفکر رویاپردازانه، تفکر توهم آمیز
وهم آلود - توهمی - توأم با رویاپردازی
خوش باور

بپرس