فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: renders, rendering, rendered
مشتقات: renderer (n.)
حالات: renders, rendering, rendered
مشتقات: renderer (n.)
• (1) تعریف: to present for payment or consideration.
• مترادف: offer, present, proffer, submit, tender
• مترادف: offer, present, proffer, submit, tender
- Your payment is overdue: Please render the amount due within ten days.
[ترجمه علیرضا] موعد پرداخت شما رسیده است . لطفاً ظرف مدت ده روز پرداخت کنید|
[ترجمه گوگل] پرداخت شما به تاخیر افتاده است: لطفاً مبلغ را ظرف ده روز تحویل دهید[ترجمه ترگمان] مبلغ پرداختی شما عقب افتاده است: لطفا مبلغ را ظرف ده روز تحویل دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Would anyone else like to render their opinion on this matter?
[ترجمه گوگل] آیا شخص دیگری مایل است نظر خود را در این مورد بیان کند؟
[ترجمه ترگمان] آیا کس دیگری میل دارد عقیده خود را درباره این موضوع مطرح کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا کس دیگری میل دارد عقیده خود را درباره این موضوع مطرح کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to cause to become; make.
- He tried to escape, but his broken leg rendered him helpless.
[ترجمه گوگل] او سعی کرد فرار کند، اما پای شکسته او او را درمانده کرد
[ترجمه ترگمان] سعی کرد فرار کند، اما پای شکسته اش او را درمانده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سعی کرد فرار کند، اما پای شکسته اش او را درمانده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The accident rendered her a quadriplegic.
[ترجمه گوگل] تصادف او را چهار پلژی کرد
[ترجمه ترگمان] این حادثه، او را فلج کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این حادثه، او را فلج کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Beating the cream longer will render it butter.
[ترجمه سمیرا جلیل ابادی] همزدن طولانی خامه، کره می دهد|
[ترجمه ترجمه] با همزدن طولانی خامه, کره حاصل میشود.|
[ترجمه گوگل] هم زدن خامه بیشتر باعث کره می شود[ترجمه ترگمان] خوردن خامه رو بیشتر طول می کشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to give or offer, especially in order to help or assist.
• مترادف: furnish, give, provide
• مشابه: accord, afford, bestow, grant, supply
• مترادف: furnish, give, provide
• مشابه: accord, afford, bestow, grant, supply
- The Red Cross rendered aid to the needy during the emergency.
[ترجمه قیس] صلیب سرخ در وضعیت عاجل به نیازمندان کمک می رساند|
[ترجمه گوگل] صلیب سرخ در شرایط اضطراری به نیازمندان کمک کرد[ترجمه ترگمان] صلیب سرخ در زمان اضطراری به نیازمندان کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to officially and formally pronounce.
• مترادف: deliver, pronounce
• مشابه: declare, proclaim, return
• مترادف: deliver, pronounce
• مشابه: declare, proclaim, return
- They waited anxiously for the judge to render his verdict.
[ترجمه گوگل] آنها مشتاقانه منتظر بودند تا قاضی حکم خود را صادر کند
[ترجمه ترگمان] آن ها با نگرانی منتظر قاضی بودند تا رای خود را صادر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها با نگرانی منتظر قاضی بودند تا رای خود را صادر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A verdict of not guilty was rendered by the jury after weeks of deliberation.
[ترجمه Doctor] بعد از چند هفته بررسی، هیئت منصفه حکم عدم محکومیت را صادر کرد.|
[ترجمه شان] هیئت منصفه ، پس از هفته ها بررسی ، حکم بی گناهی ( عدم محکومیت ) را صادر کرد.|
[ترجمه گوگل] پس از هفته ها بحث و بررسی توسط هیئت منصفه حکم بی گناهی صادر شد[ترجمه ترگمان] رای هیئت منصفه پس از چند هفته تامل، رای هیئت منصفه را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to express in a foreign language; translate.
• مترادف: construe, interpret, transcribe, translate
• مشابه: decipher, transliterate
• مترادف: construe, interpret, transcribe, translate
• مشابه: decipher, transliterate
- In English, the Japanese expression "sumimasen" is sometimes rendered "Thank you" and sometimes "I'm sorry."
[ترجمه گوگل] در زبان انگلیسی عبارت ژاپنی «sumimasen» گاهی «متشکرم» و گاهی «متاسفم» ترجمه می شود
[ترجمه ترگمان] در زبان انگلیسی، بیان ژاپنی \"sumimasen\" گاهی اوقات \"متشکریم\" و گاهی \"متاسفم\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در زبان انگلیسی، بیان ژاپنی \"sumimasen\" گاهی اوقات \"متشکریم\" و گاهی \"متاسفم\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: to represent or interpret, as in a work of art; depict.
• مترادف: depict, do, represent
• مشابه: interpret, portray
• مترادف: depict, do, represent
• مشابه: interpret, portray
- This portrait renders my mother's character very truly, I believe.
[ترجمه گوگل] من معتقدم این پرتره شخصیت مادرم را بسیار واقعی نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] به عقیده من این تصویر شخصیت مادر من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به عقیده من این تصویر شخصیت مادر من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: to melt (fat).
• مشابه: liquefy, melt
• مشابه: liquefy, melt
- The fat rendered from the bacon was used in other cooking.
[ترجمه گوگل] چربی تهیه شده از بیکن در پخت و پزهای دیگر استفاده می شد
[ترجمه ترگمان] چربی خوک از گوشت خوک در آشپزی دیگر استفاده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چربی خوک از گوشت خوک در آشپزی دیگر استفاده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید