hang up on

پیشنهاد کاربران

حساسیت داشتن نسبت به موضوعی
I hang up on you
تلفن رو روت قطع میکنم.
ناگهان تلفن را قطع کردن
قطع تماس بدون خداحافظی
be hung up on sth
منبع: کمبریج دیکشنری
خود را درگیر کسی یا چیزی کردن، به چیزی پایبند بودن، ذهن را به شدت درگیر چیزی کردن

to be extremely interested in or worried by a particular subject and spend an unreasonably large amount of time thinking about it:

گذاشتن گوشی تلفن، قطع کردن تلفن، خاتمه دادن به تماس

بپرس