تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

اگر اسم باشد به معنی :مُقَلِد، تقلیدگر ، تقلید کننده مثال : for learning a foreign language you must be a mimic. برای یادگیری یک زبان خارجی شما بای ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

شکل مصدری فعل dispel به معنی رفع کردن ، برطرف کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زبان بینابینی، بین زبانی ( سیستم زبانی منحصربه فردی است که در رویه ی یادگیری زبان دوم یا خارجی شکل می گیرد. )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرامش روانی ، آرامش خاطر ، آرامش ذهنی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دید اجتماعی نگرش اجتماعی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دید اجتماعی نگرش اجتماعی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

املای صحیح discourse

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

باحرف اضافه ی on میاد economizing on something صرفه جویی کردن در چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حلقه های بازی یا ورزشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

این عبارات با هم معادل هستند : could use could do with have use for همگی به معنی :نیاز داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

این عبارات با هم معادل هستند : could use could do with have use for همگی به معنی :نیاز داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نیاز داشتن ، استفاده داشتن متضاد آن : have no use for

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

این عبارات با هم معادل هستند : could use could do with have use for همگی به معنی :نیاز داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با این دو عبارت مترادف هست let alone much less

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

این اصطلاحات باهم هم معنی هستند : take my advice take my word for it take it from me همه به معنای: از من بشنو، از من به تو نصیحت، به حرفم گوش کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این اصطلاحات باهم هم معنی هستند : take my advice take my word for it take it from me همه به معنای: از من بشنو، از من به تو نصیحت، به حرفم گوش کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این اصطلاحات باهم هم معنی هستند : take my advice take my word for it take it from me همه به معنای: از من بشنو، از من به تو نصیحت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( فرد ) آشفته ، سردرگم ( صدا ) نامفهوم و غیر قابل درک نامنسجم، گسیخته، ناپیوسته، غیرمنطقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ulcer

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( قدیمی ) همانا که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( درمورد فیلم ) دو سانسه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

گاه به گاه ، هر از گاهی ، چند وقت یکبار ، تک و توک ، نا پیوسته ، منقطع ، فاصله دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جیب خود را پر کردن ( در مواردی که فرصتش پیش اومده )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - فردی را غرق ( نامه ، کار، پیشنهاد و… ) کردن ۲ - زیر آب بردن ، غرق آب کردن یک کلمه ی رسمی هست ( formal ) منبع :کتاب ۱۱۰۰کلمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سه کلمه ی مشابه که نباید اشتباه گرفته شوند hostel : مسافرخانه hustle : کلاهبرداری ، فشار ( دادن ) hostile : دشمن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

سه کلمه ی مشابه که نباید اشتباه گرفته شوند hostel : مسافرخانه hustle : کلاهبرداری ، فشار ( دادن ) hostile : دشمن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سه کلمه ی مشابه که نباید اشتباه گرفته شوند hostel : مسافرخانه hustle : کلاهبرداری ، فشار ( دادن ) hostile : دشمن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

parenthetical informs اطلاعات درون پرانتز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدگویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اوتیسمی ( یک نوع بیماری هست )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تصادفی، اتفاقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملامت شدن Because of her repeated lateness, Betty’s boss called her on the carpet به خاطر دیرکردن های مکرر ، رئیسِ بِتی او را سرزنش کرد /مورد بازخو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( لبخند ) سرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضرر غیر منتظره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوعی سگ برای نگهبانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تفنگ بی لگد ، تفنگ بی تکانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این دستگاه 👇🏻

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آزمون شنیداری ( listening ) که علاوه بر مکالمه ای که صورت می گیرد ، صداهای اضافی دیگری هم در پشت زمینه وجود دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظرافت ، مهارت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سالوارسان ( به انگلیسی: Salvarsan ) یک داروی شیمیایی است که در اوایل دهه ی ۱۹۱۰ توسط پاول ارلیش به کار گرفته شد. این دارو اولین ابزار برای درمان بیم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برازنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روابط اجتماعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

loathe فعل هست he loathes going to work loath اسم هست i was loath to take the job

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

loathe فعل هست he loathes going to work loath اسم هست i was loath to take the job

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

To demolish somebody تخریب کردن /کوبیدنِ ( شخصیت ) کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در درجه ی اول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیرون زدن ، بیرون دادن ، ( اگر سریع باشد ) فوران کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

bracket

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آدم دو آتشه ، آدم خشک اندیش، فرد متحجّر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پلی که بر روی دره زده میشود ( اکثرا به صورت قوسی هستند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

موهبت ، امتیاز ، حُسن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تَلَکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اپرا، تئاتر، نمایش و . . ) مدیر اجرایی، گرداننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرهیزگارانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوشمزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

با کلمه ی startling به معنی شگفت انگیز اشتباه گرفته نشود ( تفاوت دو کلمه در حرف t هست )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نوعی پرنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( موضوع، بحث، باور و … ) محکم مثلا : an impregnable belief an impregnable argument

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مستهجن ، خشن سوال کنکور ارشد ۹۶

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لانه سازی ( درمورد خفاش هم به کار می رود )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لِگو ، یک نوع وسیله بازی که قطعات کوچیک رو به هم وصل میکنی و اشکال مختلف میسازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( ساختمان سازی ) خاموت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بندی را که برای کنترل و هدایت به گردن و صورت اسب میبندند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کج خلق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرجه کوتاه ، مجال مختصر ، تاخیر کوتاه مدت ( درمورد چیزهای سخت و ناخوشایند به کار برده میشه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( مکان ) دور افتاده ( خویشاوند ) دور ( کامپیوتر ، سیستم و … ) دوربرد ( از باب تمایز ) خیلی متفاوت ( افراد و روابط ) سرد، غیراجتماع ( شانس ) ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

املای صحیح : curious ✅

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

هشدار /اخطار دهنده ( بیماری ) پیش آگاهی نوید دهنده یک کلمه ی رسمی/ ادبی هست ( . formal or literary ) اغلب درمورد اتفاق های بد به کار برده میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مخفف شده ی عبارت : National Association of Securities Dealers Automated Quotations به معنای : اتحادیه ملی سامانه اعلام قیمت خودکار اوراق بهادار نز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تخته ی باد پناه ( در قایق و کشتی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درمانده مثلا : stymied by sickness

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مولد گرایی تولید گرایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

pitchstone

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( حاملگی ) سقط کردن ، کورتاژ کردن یک کلمه ی رسمی ( formal ) هست منبع :کتاب ۱۱۰۰کلمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فهیم ، دانا، فاصل ، پر معلومات یک کلمه ی رسمی هست ( formal ) صفت هست اما قبل از اسم به کار نمی رود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

نیلی تفاوت زنگ نیلی با بنفش 👇🏻

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تهی دست ، تنگ دست ، مفلس معادل های بهتری هستند نسبت به فقیر چون indigent یک کلمه ی رسمی هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

( معماری ) سنگی و یکپارچه ( نظام و تشکیلات ) منفرد و یکپارچه ( اغلب با ناخوشایندی ) غول آسا و متحجر ( از لحاظ معماری بیشتر اشاره به ستون های سن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

قوری : teapot کتری : kettle

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محاکمه /پرونده جنجالی a famous law case or controversy ریشه ی فرانسوی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پراضطراب , پرتنش، مضطرب مثلا : febrile atmosphere معنی: فضای /جوّ پرتنش

پیشنهاد
٠

نیمه ی دوم سال شش ماه دوم سال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

جواب مثبت ، موافق بودن منظور این حالت هست :👍🏻 وقتی کسی این شکل رو با دستش نشون میده یعنی موافق هست متضاد آن : thumb’s down یعنی :مخالف بودن 👎🏻

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جواب رد ، مخالف بودن منظور این حالت هست :👎🏻 وقتی کسی این شکل رو با دستش نشون میده یعنی موافق نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دو کلمه مشابه که نباید اشتباه گرفته بشن confidant : با حرف a به معنی : محرم راز، دوست مورد اعتماد، معتمد confident :با حرف e به معنی : بی پروا، راز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

دو کلمه مشابه که نباید اشتباه گرفته بشن confidant : با حرف a به معنی : محرم راز، دوست مورد اعتماد، معتمد confident :با حرف e به معنی : بی پروا، راز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک کلمه ی تخصصی هست ( specialist ) به معنی جویدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک کلمه ی غیر رسمی هست یکی از معانیش یک نوع بطری شراب هست که تو تصویر میتونید مشاهده کنید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مست بودن این عبارات باهم مترادف هستند: three sheets to the wind feeling no pain get plastered drunk

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رجوع شود به شکل مفرد آن : gully

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

the van made its way outside the city ون به خارج از شهر راهی شد /حرکت کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از نظر فاصله یا زمان :دور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

این فعل intransitive هست یعنی نیاز به مفعول نداره نمیدونم چرا آبادیس این کلمه رو بدتر کردن ترجمه کرده! فقط � بدتر شدن � درست هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

روز فراموش نشدنی/مهم ( با توجه به اینکه توی تقویم ها روزهای مهم و تعطیل با رنگ قرمز نوشته میشن ، این اصطلاح به وجود اومده )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پارچه ی پشمی با طرح چهارخونه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درمورد لبخند :زورکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آغشته کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واکنش حسی/غریزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هرزگی ، نابکاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( کار خوب ) پاداش ( کار بد ) جزا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تفرقه انگیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Socrates was revered by his students سقراط مورد احترام شاگردانش بود سوال کنکور ارشد زبان ۱۳۹۵

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تزویر و دو رنگی بهترین معادل ها هستن چون duplicity یک کلمه ی رسمی هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی قرار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوک کسی رو چیدن /کوتاه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( مبارزه ) سرسختانه ( فرایند ) تغییر ناپذیر ، بی وقفه ، بی امان، مهار نشدنی یک کلمه ی رسمی هست منبع :کتاب ۱۱۰۰واژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یورو ( یک نوع واحد پول ) نوعی کانگرو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

To press charges against somebody از کسی شکایت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدون تبعیض جنسیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

کلا به معنی بخش هست حالا میتونه بخشی از میوه باشه ، بخشی از کشور ، بخشی از دایره و …

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در ریاضی و آمار : میانگین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرمایه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در آمار : نمودار چندبرفراوانی ، نمودار خط شکسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درآمار: نمودار ستونی ( با نمودار میله ای فرق داره ، نمودار میله ای هرکدوم از این ستون ها باهم فاصله داره )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

tied scores نمرات مساوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ضعیف ، بی ثبات their populations are in a tenuous state جمعیت آنها در حالت بی ثبات است سوال کنکور ارشد زبان ۹۴

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حَشو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

غیر قابل جبران ، غیرقابل کنترل سوال کنکور ارشد زبان سال ۹۴

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مویرگ ها مفرد آن : capillary رجوع شود به :capillary

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متضاد این کلمه : fallible :لغزش پذیر ، از خصوصیات انسان است infallible لغزش ناپذیر ، مصون از خطا از ویژگی های خداست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متضاد این کلمه : fallible :لغزش پذیر ، از خصوصیات انسان است infallible لغزش ناپذیر ، مصون از خطا از ویژگی های خداست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهارت زبان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به وضوح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

املای صحیح : empirical

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در آستانه ی چیزی بودن if you are on the brink of sth , you are almost in a very new , dangerous, or exciting situation

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محیط آموزشی ( مثل مدرسه ، دانشگاه و … )

پیشنهاد
٠

بی فایده، بی اثر، بی نتیجه ، ً used to refer to a potentially hurtful remark or situation that has no apparent effect on the person involved.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

هتاکانه ، مستهجن، موهون ( شخص ) پررو و بد دهان ، فحاش و گستاخ یک کلمه ی رسمی ( formal ) هست منبع : کتاب ۱۱۰۰کلمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

املای صحیح : gulp✅

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در متون ادبی به معنی :آخرین بخش یا قسمت چیزی مثلا : the last dregs of daylight منبع :کتاب ۱۱۰۰کلمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرد بسیار جاه طلب ، آدم بلند پرواز یک کلمه ی رسمی � formal � هست منبع :کتاب 1100 کلمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تسلی ( دادن ) بهترین معادل برای این کلمه هست چون solace یک کلمه ی رسمی ( formal ) هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اختصاص داده شده، تعیین شده مثلا: the allotted time for the exam زمان تعیین شده/اختصاص داده شده برای امتحان ( یعنی مدت زمانی که باید به سوال ها پا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

یک آرایه ی ادبی هست و زمانی به وجود میاد که دو کلمه ی مشابه توی متن/شعر ادبی میاد که ۱ - یا دقیقا از لحاظ تلفظ و نوشتاری مثل هم باشن ولی معانی متفا ...

پیشنهاد
١

دنبال سوزن تو انبار کاه گشتن ( کنایه از کار بسیار سخت یا غیرممکن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتخاب زورکی /اجباری ماجراش مربوط میشه به : آقای هابسون که یه اصطبل داشته که اسب کرایه میداده ولی به مشتری هاش اجازه نمیداده خودشون اسب رو انتخاب کنن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در ترکیب falling standard یعنی استاندارد های پایین /رو به افول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حالت استمراریِ فعلِ: sue رجوع شود به : sue

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شیک و پیک کردن تیپ زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک دندگی و لجبازی منبع :کتاب مدرسان شریف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صحبت کردن درمورد تعریف کردن ، روایت کردن ، گفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

شاخص ، برجسته a compelling novelist یک رمان نویس شاخص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

dugaong👇🏻

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعتماد به نفس کاذب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مست ( بودن /شدن ) این عبارات باهم مترادف هستند: three sheets to the wind feeling no pain get plastered drunk

پیشنهاد
١

مست بودن این عبارات باهم مترادف هستند: three sheets to the wind feeling no pain get plastered drunk

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مست بودن این عبارات باهم مترادف هستند: three sheets to the wind feeling no pain get plastered drunk

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - دست انداختن ، به باد تمسخر گرفتن ۲ - ( غیر رسمی و معادل scarf در امریکا ) لُمباندن، کوفت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

این کلمه هم میتونه اسم باشه هم صفت دارای بار معنایی منفی هست معنی: ( انسان ) گستاخ ، پررو در انگلیسی بریتانیایی:👇🏻 ( مکان ) بیش از حد شلوغ ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آموزگاری منبع :کتاب کنکور ارشد آموزش زبان مدرسان شریف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رنگ عاجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشکل پسند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیر قابل تغییر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آبله ، و کلا هرچیزی که به صورت لکه لکه باشد مثلا : the sky is pockmarked with stars the iron was pockmarked with tiny holes

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک نوع ویروس واگیر دار که انسان را درگیر می کند نحوه ی انتقال : تماس خون با خون فرد آلوده ، مایعات بدن ( ادرار ، بزاق و … ) . Ebola Virus Disease ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمان گذشته ی فعل parry رجوع شود به :parry

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دربازی بوکس مشتی که به زیر چانه حریف زده شود ( از پایین ببالا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چهارپایه ، سه پایه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نقل از کتاب ۱۱۰۰واژه :

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اسم : بی اعتنایی ، تحقیر ، خفت فعل : حقیر دانستن ، کوچک شمردن منبع : کتاب ۱۱۰۰واژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشتیاق کامل میل و رغبت مفرط، شور و اشتیاق تمام عیار یک کلمه ی رسمی ( formal ) هست منبع:کتاب ۱۱۰۰واژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معمولا با حرف اضافه ی to میاد و به معنی با متوسل شدن به مثلا : by resorting to violence با متوسل شدن به خشونت ( با خشونت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

a polite expression for urinate یک کلمه ی مودبانه است به معنی :ادرار مثال: nowadays I need to pass water more often than before" اخیرا نسبت به گذشته ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ادرار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به طور کلی یعنی :استفاده از واژه یا عبارت غیر مستقیم و قابل قبول برای اشاره به هرچیز ناخوشایند و آزار دهنده مثلا گفتن کلمه ی ( متوفی ) به جای ( مُرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی از مراحل رشد پرندگان :

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ستیز جویانه ، خصمانه سوال کنکور ارشد زبان ۹۳

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با خونسردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وِر زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مه دود معمولا در نتیجه واکنش های پیچیده فتوشیمیایی ایجاد می شود. این واکنش ها مابین ترکیبات آلی فرار و اکسیدهای نیتروژن و در حضور نورخورشید صورت می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( دزدی و… ) همدست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستگیر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توصیف کردنی متضاد آن : ineffable

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اجرا ) بی حال ( مو ) کدر و بی حالت کسل کننده ، بی روح، بی مزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تحریک کردن his remarks fired us up اظهارات او ما را تحریک کرد ( به وجد آوردن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جا زننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلنگر منبع :کتاب ۱۱۰۰واژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کتاب ۱۱۰۰واژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به این مدل کلاه گفته میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به این رنگ گفته میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( صفت انسان ) اهمال گر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شخصی که مسئول جابجایی مسیر ریل قطار است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

منسوخ مثلا : anachronistic rules قوانین منسوخ شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

املای صحیح :blur

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

نا موزون ، نامتناسب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خود کم بینی ، حقارت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وارد شدن به … مثال : under a pretext of being a surgeon he gained entry to the hospital به اسم یک جراح وارد بیمارستان شد . ( واقعا جراح نبوده )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هشیار ، تیزبین مترادف با : watchful, alert یک کلمه ی رسمی ( formal ) هست منبع :کتاب ۱۱۰۰کلمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

متبحر و باهوش. حواس جمع منبع:کتاب ۱۱۰۰کلمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طفره رفتن ، ( عامیانه ) پیچوندن مثال: this is an adroit sidestepping of the issue این یک طفره رفتن متبحرانه از مسئله است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بد بیار ، بدشانس یک کلمه ی رسمی هست و فقط قبل از اسم ها به کار می رود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک اصطلاح هست به معنی : خطر قریب الوقوع ، اجل معلق به طور کلی اشاره دارد به: ( اسطوره ی یونان و روم ) داموکلس ( شخص عیاشی که او را بر صندلی نشاندن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گزیده گویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوسان اقلیمی تغییر آب و هوا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوره ی زمین شناسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اُکسید شدن یعنی واکنش ( یک فلز یا میوه یا … ) با هوا مثلا وقتی میوه ای مثل سیب یا موز رو نصف میکنید بعد از مدتی رنگش تیره میشه چون با هوا واکنش داده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرتوزا فلزات گروه پنجم جدول تناوبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به لطفِ سوال کنکور کارشناسی ارشد آموزش زبان سال ۹۲

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مجموعا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

از دیدِ ، از نقطه نظرِ، از نظرِ مثلا : . The whole dispute looked silly from my vantage point. از نظر من کل بحث احمقانه به نظر میرسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

این کلمه همراه با یکی از دو حرف اضافه ی to و in استفاده میشود مثلا: we don’t acquiesce to their demand He seemed to acquiesce in the decision

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلاش بی نتیجه، کوشش بی ثمر منبع :کتاب ۱۱۰۰ واژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

املای صحیح : disinfectant

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رضایت بخش ، مناسب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بلا کلیف سوال کنکور ارشد آموزش زبان سال ۹۱ Jane has been at loos ends ever since she lost her job.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حاضر و آماده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بالا تر از حد معمول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

باز آفریدن سوال کنکور ارشد آموزش زبان سال ۹۱

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گذشته ی فعل spurn مراجعه شود به : spurn

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشخص کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نقل از کتاب ۱۱۰۰واژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خانه ی محقر کلبه ی محقر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جا ، محل سکونت یک کلمه ی رسمی ( formal ) و یا طنز ( humorous ) منبع: کتاب ۱۱۰۰کلمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معادل عبارت 👈🏻راه رفتنی را باید رفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به شدت چیزی یا کسی را کنترل کردن با حرف اضافه ی on همراه میشود keep a tight rein on sb/sth

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک کلمه در زبانشناسی است و مفهوم �اشاره� دارد مثلا ضمیر ها ( من ، تو ، او … ) عبارت های زمانی ( حالا، دیروز … ) که این �اشاره� در متن ، معنی پیدا م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک کلمه ی رسمی هست صفت هست اما قبل از اسم یه کار برده نمی شود منبع: کتاب ۱۱۰۰کلمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانشجوی دختر منبع:کتاب ۱۱۰۰کلمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

be effected or upset by sth that sb has said or done ترجمه: دلخور شدن از چیزی که کسی گفته یا انجام داده است در عامیانه همان :به دل گرفتن ، دلگیر شدن ...

پیشنهاد
٢

be able to make sensible decision قادر به گرفتن تصمیمات معقول و منطقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بینی ( از بن دیدن ) far sightedness یعنی دور بینی near sightedness یعنی نزدیک بینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تار. کدر ، گرفته ، ابری در ترکیب clouded vision به معنی تاری دید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاری دید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترادف با : in a tight corner معنی: در تنگنا بودن، در شرایط سختی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مترادف با : in a tight spot معنی: در تنگنا بودن، در شرایط سختی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مفرد آن : reel

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست به کار شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مترادف با : go back to the drawing board

پیشنهاد
٠

شکل دیگر : take a leaf from someone’s book

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مترادف با willy nilly like it or lump it به معنی :همینه که هست ، چه بخوای چه نخوای، میخوای بخواه نمیخوای نخواه و…

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مترادف با : take it or leave it like it or lump it به معنی :همینه که هست ، چه بخوای چه نخوای، میخوای بخواه نمیخوای نخواه و…

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترادف با take it or leave it

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

پاپوش درست کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مبهم، تیره و تار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برای رسیدن به خواسته ای با کسی خوب رفتار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در آستانه ی شکست و فروپاشی در شرف از دست دادن صبر لبریز شدن کاسه ی صبر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ناشناخته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به راحتی مثل آب خوردن معادل ها : be a breeze a piece of cake a walk in the park easy as pie

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

sub پسوند به معنی :زیر standard هم که استاندارد زیر استاندارد یعنی پایین تر از استاندارد ، بی کیفیت ، غیر استاندارد و….

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

افتاب پرست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شروع ، طلوع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی را رد کردن ، نادیده گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

متناسب با سن خود رفتار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

آشنا سازی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گذشته ی فعلِ : shy away

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به طور نامعلوم به طور دو پهلو

پیشنهاد
١

جواب بسیار کوتاه و ساده دادن

پیشنهاد
٢

با کسی مخالفت کردن ابراز عصبانیت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کسی را رد کردن ، نادیده گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انجام دادن کاری به خوبی، علیرغم بی تجربگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

سطحی نگاه کردن به چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

این عبارت با باستان شناس فرق میکنه باستان شناس کارش با چیز های قدیمی هست یعنی تمدن ها ، شهر ، انسان ، وسایل و … اما دیرینه شناس مربوط به زمین و تار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

✅collaborative

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دو معنی داره یکی خلاف میل باطنی یکی خلاف رسم معمول : to be different or to act in a way that is different from what is normal

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

زمانی استفاده میشه که به طور متوالی شانس بیاری مثلا تو چندتا مسابقه برنده بشی درواقع یعنی :اوضاعت بیوفته روی غلطک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

متداول ترین حروف اضافه ای که بعد از فعل attend در یک جمله مورد استفاده قرار می گیرند، حروف "by" و "to" هستند. همچنین در بسیاری از مواقع، این فعل به ه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درمورد خیریه : ( شخص ) خَیِر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قابل درک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به شکل مفرد آن : flagellum

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چقدر هم دیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به راحتی مثل آب خوردن معادل ها : a piece of cake easy as pie be a breeze there is nothing to it as a duck takes to water

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به راحتی مثل آب خوردن معادل ها : a piece of cake easy as pie be a breeze there is nothing to it as a duck takes to water duck soup

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

سابقه ی امری را دقیقا و صادقانه بیان کردن رفع سو تفاهم کردن شرح صحیح چیزی را دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اجبار درونی واداشتگی درونی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

travel به معنی سفر کردن یا سفر که یک اسم غیر قابل شمارش هست اما مترادف هاش journey /vocation /trip قابل شمارش هستند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

این عبارات باهم هم معنی هستند No way No chance Not a chance Nothing doing Not on your life همه به معنی :عمرا ، ابدا ، اصلا ، به هیچ وجه ….

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

این عبارات باهم هم معنی هستند No way No chance Not a chance Nothing doing Not on your life همه به معنی :عمرا ، ابدا ، اصلا ، به هیچ وجه ….

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

این عبارات باهم هم معنی هستند No way No chance Not a chance Nothing doing Not on your life همه به معنی :عمرا ، ابدا ، اصلا ، به هیچ وجه ….

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

این عبارات باهم هم معنی هستند No way No chance Not a chance Nothing doing Not on your life همه به معنی :عمرا ، ابدا ، اصلا ، محاله و…

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

این عبارات باهم هم معنی هستند No way No chance Not a chance Nothing doing Not on your life همه به معنی :عمرا ، ابدا ، اصلا ، به هیچ وجه ….

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مترادف با deliver the goods

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

این دو عبارت مترادف هستند to tell the truth if truth be told هردو به معنی :در حقیقت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

این دو عبارت مترادف هستند to tell the truth if truth be told هردو به معنی :در حقیقت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

این دو عبارت مترادف هستند to tell the truth if truth be told هردو به معنی :در حقیقت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

تفاوت رنگ بنفش با violet ( البته تو فارسی کلا به دوتاش میگیم بنفش ) violet رنگ آبیش بیشتره purple رنگ قرمزش بیشتره ( ترکیب رنگ قرمز و آبی میشه ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مترادف با : ! com on ( on رو با تاکید تلفظ میکنیم )

پیشنهاد
١

انجام دادن کاری با مسئولیت خودتان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کلیشه ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

معمولی، عادی ( بار معنایی منفی دارد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

این عبارات مترادف هستند pitch in help out lend a hand lend a helping hand همه به معنی :کمک کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

این عبارات مترادف هستند pitch in help out lend a hand lend a helping hand همه به معنی :کمک کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

این عبارات مترادف هستند pitch in help out lend a hand lend a helping hand همه به معنی :کمک کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

این عبارات مترادف هستند pitch in help out lend a hand lend a helping hand همه به معنی :کمک کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

وقتی کسی میپرسه اوضاع چطوره در جوابش میگی can’t complain یعنی اوضاع خوبه رو به راهه وقتی کسی حالت رو هم میپرسه میتونی در جوابش همینو بگی یعنی خو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

این عبارات باهم مترادف هستند by far by a long shot far and away hands down همگی به معنی :با اختلاف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

این عبارات باهم مترادف هستند by far by a long shot far and away hands down همگی به معنی :با اختلاف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

این عبارات باهم مترادف هستند by far by a long shot far and away hands down همگی به معنی :با اختلاف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

این عبارات باهم مترادف هستند by far by a long shot far and away hands down همگی به معنی :با اختلاف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

این عبارات باهم مترادف هستند by far by a long shot far and away hands down همگی به معنی :با اختلاف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

that’s the breaks✅ کاریه که شده اتفاقیه که افتاده و نمیشه کاریش کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاریه که شده اتفاقیه که افتاده ( نمیشه کاریش کرد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

skyscraper آسمان خراش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

با هر معیاری از هر نظری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

شوک عصبی/حمله عصبی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سریعا جایی را ترک کردن و رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

این عبارات هم معنی هستند made of money loaded rolling in dough rolling in money have money to burn همه به معنی : خیلی پولدار بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

این عبارات هم معنی هستند made of money loaded rolling in dough rolling in money have money to burn همه به معنی : خیلی پولدار بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

این عبارات هم معنی هستند made of money loaded rolling in dough rolling in money have money to burn همه به معنی : خیلی پولدار بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

این عبارات هم معنی هستند made of money loaded rolling in dough rolling in money have money to burn همه به معنی : خیلی پولدار بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

این عبارات هم معنی هستند made of money loaded rolling in dough rolling in money have money to burn همه به معنی : خیلی پولدار بودن

پیشنهاد
١

این عبارات مترادف هستند work like a beaver work like a dog work like a horse work one’s tail off work one’s fingers to the bone همه به معنی :سخت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

این عبارات مترادف هستند work like a beaver work like a dog work like a horse work one’s tail off work one’s fingers to the bone همه به معنی :سخت ...

پیشنهاد
٠

این عبارات مترادف هستند work like a beaver work like a dog work like a horse work one’s tail off work one’s fingers to the bone همه به معنی :سخت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

پودینگ یک نوع دسر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

این عبارات مترادف هستند work like a beaver work like a dog work like a horse work one’s tail off work one’s fingers to the bone همه به معنی :سخت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

این عبارات مترادف هستند work like a dog work like a horse work one’s tail off work one’s fingers to the bone همه به معنی :سخت کار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

این عبارات مترادف هستند work like a beaver work like a dog work like a horse work one’s tail off work one’s fingers to the bone همه به معنی :سخت ...

پیشنهاد
٥

این سه عبارت هم معنی هستند fat chance no way never in a million years به معنی :عمرا ، قطعا نه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

این سه عبارت هم معنی هستند fat chance no way never in a million years به معنی :عمرا ، قطعا نه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

این سه عبارت هم معنی هستند fat chance no way never in a million years به معنی :عمرا ، قطعا نه

پیشنهاد
٤

she has a big tattoo on her hand. there’s no accounting for taste اون یک تتو بزرگ روی درستش داره. سلیقه ها متفاوته ( یعنی اینکه تو از تتوش خوشت نی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تثبیت خاک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به طور زلال به طور واضح به طور روشن به طول خالصانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تغییرات آب و هوایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

متأثر کننده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حوزه عموم this information should not be released into the public domain اطلاعات نباید در حوزه ی عموم آشکار شوند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

claim a life جان کسی را گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( مسیر و موضوع و … ) منحرف شدن ( حیوانات و انسان ) ولگرد ( مو ) آشفته ، بهم ریخته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

sceptic skeptic هردو املا صحیح است ✅

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

sceptic skeptic هردو املا صحیح است ✅

پیشنهاد
١

ce skating on thin ice یعنی در وضعیت ناپایدار و خطرناک بودن on thin ice with somebody یعنی با کسی مشکل داشتن /قهر بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ce skating on thin ice یعنی در وضعیت ناپایدار و خطرناک بودن on thin ice with somebody یعنی با کسی مشکل داشتن /قهر بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

on thin ice✅

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

این سه عبارت مترادف هستند drive sb crazy drive sb nuts drive sb up the wall به معنی:عصبانی/آزرده کردن کسی

پیشنهاد
٣

این سه عبارت مترادف هستند drive sb crazy drive sb nuts drive sb up the wall به معنی:عصبانی/آزرده کردن کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

این سه عبارت مترادف هستند drive sb crazy drive sb nuts drive sb up the wall به معنی:عصبانی/آزرده کردن کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

این سه عبارت مترادف هستند drive sb crazy drive sb nuts drive sb up the wall به معنی:عصبانی/آزرده کردن کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

این سه عبارت باهم مترادف هستند cost an arm an a leg cost the earth cost a fortune به معنی :خیلی گران بودن ، هم قیمت خون آدم بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

این سه عبارت باهم مترادف هستند cost an arm an a leg cost the earth cost a fortune به معنی :خیلی گران بودن ، هم قیمت خون آدم بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

این سه عبارت باهم مترادف هستند cost an arm an a leg cost the earth cost a fortune به معنی :خیلی گران بودن ، هم قیمت خون آدم بودن

پیشنهاد
٥

این سه عبارت باهم مترادف هستند when pigs fly when hell freezes over never in a million years همه به معنی :هرگز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

این سه عبارت باهم مترادف هستند when pigs fly when hell freezes over never in a million years همه به معنی :هرگز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

این سه عبارت باهم مترادف هستند when pigs fly when hell freezes over never in a million years همه به معنی :هرگز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

give the boot give the sack give the ax به معنی اخراج کردن get canned get sacked به معنی اخراج شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

give the boot give the sack give the ax به معنی اخراج کردن get canned get sacked به معنی اخراج شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

give the boot give the sack give the ax به معنی اخراج کردن get canned get sacked به معنی اخراج شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

give the boot give the sack give the ax به معنی اخراج کردن get canned get sacked به معنی اخراج شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

هر سه عبارت باهم مترادف هستند و به معنی اهمیت ندادن not give a hoot not give a damn not give a darn

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

هر سه عبارت باهم مترادف هستند و به معنی اهمیت ندادن not give a hoot not give a damn not give a darn

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

هر سه عبارت باهم مترادف هستند و به معنی اهمیت ندادن not give a hoot not give a damn not give a darn

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثلا : a born skeptic شکاک زاییده شده یعنی کلا کسی که هرکاریش کنی بازم شکاکه و تو ذاتشه معادلش تو فارسی میتونه :نافش را با …بریدن باشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

as old as the hills✅

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اس ای تی ( SAT ) مخفف : Scholastic Assessment Test است. . ( یکی از دو امتحان استاندارد برای ورود به دانشگاه در آمریکا است )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

لغو شدنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بعد از admit to اسم به کار می رود یعنی اگر بخواهیم بعد از آن از فعلی استفاده کنیم باید به صورت V ing به کار رود مثال: he admitted to the crime he ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

شک ، تردید، سردرگمی ، بلاتکلیفی قادر به تصمیم گیری نبودن، مردد بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

take off ۱ - ادای کسی را در آوردن Don’t take me off! ۲ - بلند شدن هواپیما the air plain took off on time ۳ - برداشتن/کم کردن قسمتی از چیزی the s ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

you are all wet ( کاملا ) در اشتباهی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دروغ بزرگ داستان دروغ در مورد اغراق کردن هم به کار می رود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

آخرین نمایش آخرین اجرا آخرین بازی کلا به معنی کاری که آخرین بار است که انجام میشود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خُمره ( که معمولا از جنس سفال هستند ) بیشتر درزمان های قدیم کاربرد داشته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مکانی در فرانسه که در سال ۱۶۲۴ ساخته شده معروف ترین قسمتش هم تالار آینه هاست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ناخودآگاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گذشتن ، کنار گذاشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تأمل فعل آن : ponder ( فکر کردن )

پیشنهاد
٦

دیگه خودت تا تهش برو! یعنی بر اساس شواهد و شنیده ها حدس بزنی قضیه از چه قراره یکی از معادل هاش تو فارسی میشه :دیگه خودت تا تهش برو ( یعنی دیگه بقیشو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

فکر کردن ( به چیزی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یک ناهنجاری نادر مادرزادی است که فقط یک چشم وجود دارد. این چشم در مرکز قرار دارد؛ معمولا در محلی که ریشه بینی از آنجا می باشد. بینی وجود ندارد یا به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

in drop by stop in stop by call on pop over pop round pop in swing by همشون باهم مترادف هستند و به معنی سر زدن ( به جایی یا کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به راحتی مثل آب خوردن معادل ها : be a breeze a piece of cake a walk in the park easy as pie

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

[گیاه]پر بار [نویسنده، هنرمندو…]پرکار ، فعال [جانور] پر زاد و ولد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در صورتی کلمه رو معنی کنید که بخواید یک معادل جدید براش ارائه بدین چه فایده داره تکرار همون چیزایی که خود سایت ترجمه کرده؟!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

با چشمانی پر از اشک با چشمان اشک آلود he confessed tearfully او با چشمانی اشک آلود اعتراف کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مترادف آن short on/of سوال کنکور ۱۴۰۱زبان دی ماه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

lack of rain lead to drought کمبود ( بارش ) باران منجر به خشکسالی میشود .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

صفت تفضیلیِ broad broad er گسترده تر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دستگاهی برای تفکیک و بازیافت زباله

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در پر قو مثلا میگن فلانی تو پر قو بزرگ شده ( یعنی تو رفاه و آسایش )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

درمورد منابع میتونه به معنی تجدید ناپذیر باشه مثل سوخت های فسیلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

عصاره ی گوشت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

باکتری ای که میتونه باعث بیماری در انسان بشه و میتونه در گوشت خام وجود داشته باشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

drop in drop by stop in stop by call on pop over pop round pop in همشون باهم مترادف هستند و به معنی سر زدن ( به جایی یا کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

drop in drop by stop in stop by call on pop over pop round pop in همشون باهم مترادف هستند و به معنی سر زدن ( به جایی یا کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مدت زمانی که شخص در زندان به سر میبرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قائده ی تجربی و کلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

متداول ترین حروف اضافه ای که بعد از فعل attend در یک جمله مورد استفاده قرار می گیرند، حروف "by" و "to" هستند. همچنین در بسیاری از مواقع، این فعل به ه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

این عبارات باهم مترادف هستند و معادل پرداخت کردن صورت حساب i insist it’s my treat it’s on me pick up the tab

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

این عبارات باهم مترادف هستند و معادل پرداخت کردن صورت حساب i insist it’s my treat it’s on me pick up the tab

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

این عبارات باهم مترادف هستند و معادل پرداخت کردن صورت حساب i insist it’s my treat it’s on me pick up the tab

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

این عبارات باهم مترادف هستند و معادل پرداخت کردن صورت حساب i insist it’s my treat it’s on me pick up the tab

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

این عبارات باهم مترادف هستند و معادل پرداخت کردن صورت حساب i insist it’s my treat it’s on me pick up the tab

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

این عبارات باهم مترادف هستند و معادل پرداخت کردن صورت حساب i insist it’s my treat it’s on me pick up the tab

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

تناقض آمیز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چاره ی همه ی گرفتاری ها ، مشکل گشا، نوشدارو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

his once_famous novel has sunk into oblivion رمان او که زمانی مشهور بود ، اکنون به فراموشی سپرده شده است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

خردَل ( دانه ) سس خردل رنگ خردلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نون سیاه سبوس دار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

did you get the job ? no such luck

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی کسی حالتو میپرسه و این عبارت رو در جوابش میگی یعنی:خوب نیستی و اوضاع خوب پیش نمیره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

بهبود دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

مثلا میپرسی :دلیلش چی میتونه باشه؟ طرف میگه: it could be any number of things یعنی : هرچیزی میتونه باشه ( احتمال های مختلفی وجود داره )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گذشته ی فعلِ: sweep over

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شکل جمع آن : nemeses

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

[شخص] شرور ، شریر [عمل] زشت، غیراخلاقی، خلاف قانون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

this movie strikes me as totally morbid به نظرم این فیلم وحشتناک است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معنایش اعتصاب کردن هست که فعل هست معنی اعتصاب کننده که یکی از دوستان گفتن اشتباهه اعتصاب کننده میشه : picketer

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

[دانشجو، کارگر و…] مبارز ، ستیزجو آشوب طلب، سرسخت، آشتی ناپذیر [سخنرانی و …]خشن، ستیزجویانه ( سیاسی ) مبارز، فعال سیاسی، عضو فعال ، افراطی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترادف آن : warlike

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

my mom steped into mediate مادرم برای پادرمیانی کردن مداخله کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

در بحث آرایشی : مثلا میگن این سایه ( سایه چشم ) پیگمنت خوبی داره یعنی رنگ دانه هاش خوبن و خوب فِید ( محو/پخش ) میشن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

it’s due for a tetanus shot وقتِ تزریق واکسن کزاز است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

متضاد آن: full - fat milk

پیشنهاد
٠

Don’t get your hopes up Don’t hold your breathe هر دو عبارت باهم معادل هستند و به معنی: امید واهی نداشته باش به دلت صابون نزن الکی دل خوش نکن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Don’t get your hoped up Don’t hold your breathe هر دو عبارت باهم معادل هستند و به معنی: امید واهی نداشته باش به دلت صابون نزن الکی دل خوش نکن

پیشنهاد
١

Don’t get your hoped up Don’t hold your breathe هر دو عبارت باهم معادل هستند و به معنی: امید واهی نداشته باش به دلت صابون نزن الکی دل خوش نکن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Don’t get your hoped up Don’t hold your breathe هر دو عبارت باهم معادل هستند و به معنی: امید واهی نداشته باش به دلت صابون نزن الکی دل خوش نکن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

یک اصطلاح هست به معنی همرنگ جماعت شدن مترادف با: go with the tide

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مثلا در کافه هستید و گارسون به شما می گوید: !one cup of coffee coming right up یعنی: یک فنجان قهوه ای که خواسته اید ( سفارش داده اید ) را فورا می آور ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

i want a vodka !coming right up من یک ودکا میخواهم ( نوعی نوشیدنی الکل دار ) الان میارم /الان حاضر میشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

a virgin drink is a mixed drink that does not include the alcohol یک نوشیدنی ترکیبی که الکل نداشته باشد

پیشنهاد
٥

مثال : ?what drinks do you have you name it, we’ve got it چه نوشیدنی هایی دارید؟ هرچیزی که بخواید ( همه چی داریم، شما فقط انتخاب کن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

تلاش برای فراموش کردن ( خاطره ) سوال کنکور زبان ۱۴۰۰

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

there are different forms of labia

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

لپه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

فوت و فن کاری را به کسی یاد دادن یاد دادن کاری یا چیزی به کسی برای اینکه بهتر یاد بگیرید👇🏻 ریشه ی این اصطلاح از اونجا میاد که زمان های قدیم که کشت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شانس مارو !اینم شانس ما خواهشا !جون مادرت ! سرجدت و… کلا وقتی استفاده میشه که با عصبانیت یا ناراحتی میخوای یه چیزیو بگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دوستان فعل get up رو تو این جمله چی معنی میکنید؟ what if we can’t get up our driveway duo to the snowstorm?

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

املای صحیح : ‼️internship

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شهر بازی پارک بازی پارک تفریحی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

املای صحیح : intrepid

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

سه رنگ مشابه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تفاوت سه رنگ مشابه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

این سه عبارت مترادف هستند و به معنی:به سمت چپ رفتن/پیچیدن take a left hang a left turn left

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

این سه عبارت مترادف هستند و به معنی:به سمت چپ رفتن/پیچیدن take a left hang a left turn left

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

این سه عبارت مترادف هستند و به معنی:به سمت چپ رفتن/پیچیدن take a left hang a left turn left

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

این سه عبارت مترادف هستند و به معنی:به سمت راست رفتن/پیچیدن take a right hang a right turn right

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

این سه عبارت مترادف هستند و به معنی:به سمت راست رفتن/پیچیدن take a right hang a right turn right

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

این سه عبارت مترادف هستند و به معنی:به سمت راست رفتن/پیچیدن take a right hang a right turn right

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سه کلمه ی مشابه که ممکن است اشتباه بگیرید: censor سانسورچی، مامور سانسور، بازرس مطبوعات و نمایشها، سانسور کردن censure نکوهش، ایرادگیری و عیب نما ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سه کلمه ی مشابه که ممکن است اشتباه بگیرید: censor سانسورچی، مامور سانسور، بازرس مطبوعات و نمایشها، سانسور کردن censure نکوهش، ایرادگیری و عیب نما ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سه کلمه ی مشابه که ممکن است اشتباه بگیرید: censor سانسورچی، مامور سانسور، بازرس مطبوعات و نمایشها، سانسور کردن censure نکوهش، ایرادگیری و عیب نما ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مترادف آن as though

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

این سه عبارت با یکدیگر مترادف هستند as soon as the moment that ( the minute ( that و به معنی به محض اینکه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

این دو عبارت با یکدیگر مترادف هستند as soon as ( the minute ( that و به معنی به محض اینکه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

این دو عبارت با یکدیگر مترادف هستند as soon as ( the minute ( that و به معنی به محض اینکه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

این دو عبارت با یکدیگر مترادف هستند as soon as ( the minute ( that و به معنی به محض اینکه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

if i were in your shoes if i were in your place if i were in your position if i were you in your shoes همه ی این عبارات باهم معادل هستند و به معن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

if i were in your shoes if i were in your place if i were in your position if i were you in your shoes همه ی این عبارات باهم معادل هستند و به معن ...

پیشنهاد
١

if i were in your shoes if i were in your place if i were in your position if i were you in your shoes همه ی این عبارات باهم معادل هستند و به معن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

if i were in your shoes if i were in your place if i were in your position if i were you in your shoes همه ی این عبارات باهم معادل هستند و به معن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

if i were in your shoes if i were in your place if i were in your position if i were you in your shoes همه ی این عبارات باهم معادل هستند و به معن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

if i were in your shoes if i were in your place if i were in your condition if i were you in your shoes همه ی این عبارات باهم معادل هستند و به مع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

beats me search me don’t ask me i can’t tell you i have no idea i haven’t a clue i haven’t the faintest idea همه ی این عبارات باهم معادل هستند و ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

beats me search me don’t ask me i can’t tell you i have no idea i haven’t a clue i haven’t the faintest idea همه ی این عبارات باهم معادل هستند و ب ...

پیشنهاد
٢

beats me search me don’t ask me i can’t tell you i have no idea i haven’t a clue i haven’t the faintest idea همه ی این عبارات باهم معادل هستند و ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

beats me search me don’t ask me i can’t tell you i have no idea i haven’t a clue i haven’t the faintest idea همه ی این عبارات باهم معادل هستند و ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

beats me search me don’t ask me i can’t tell you i have no idea i haven’t a clue i haven’t the faintest idea همه ی این عبارات باهم معادل هستند و ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

beats me search me don’t ask me i can’t tell you i have no idea i haven’t a clue i haven’t the faintest idea همه ی این عبارات باهم معادل هستند و ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

beats me search me don’t ask me i can’t tell you i have no idea i haven’t a clue i haven’t the faintest idea همه ی این عبارات باهم معادل هستند و ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

حواس پرت بودن گیج هوشیار نبودن رو به راه نبودن مثلا؛ you aren’t really with it today!what’s wrong امروز خیلی رو به راه نیستی !چی شده؟ ( مشکل چیه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

سوال کنکور زبان تخصصی ۱۴۰۱دی ماه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

عبارت torn to pieces هم به همین معنی هست ولی برای چیزایی که پاره میشن مثلا کاغذ پارچه لباس ( نه چیز های شکستنی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تحریف نشده مختل نشده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

fight or flee هم درسته کلا منظورشرایطی هست که یا خودت یا غریزت بخواد تصمیم بگیره که باید فرار کنه یا بجنگه ( با مشکل یا خطر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست نزن!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

این عبارات باهم معادل هستند و به معنی :چطوری؟ ( غیر رسمی ) ?how do you do ?how are things with you ?how are you doing ?how’s it going ?how is it ha ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

این عبارات باهم معادل هستند و به معنی :چطوری؟ ( غیر رسمی ) ?how do you do ?how are things with you ?how are you doing ?how’s it going ?how is it ha ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

این عبارات باهم معادل هستند و به معنی :چطوری؟ ( غیر رسمی ) ?how do you do ?how are things with you ?how are you doing ?how’s it going

پیشنهاد
١

این عبارات باهم معادل هستند و به معنی :چطوری؟ ( غیر رسمی ) ?how do you do ?how are things with you ?how are you doing ?how’s it going

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

این عبارات باهم معادل هستند و به معنی :چطوری؟ ( غیر رسمی ) ?how do you do ?how are things with you ?how are you doing ?how’s it going

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

این عبارات باهم معادل هستند و به معنی :چطوری؟ ( غیر رسمی ) ?how do you do ?how are things with you ?how are you doing ?how’s it going

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دروغ گستاخانه، بی شرمانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

واضح، آشکار exhibiting boldness گستاخی آشکار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

( انسان ) فقیر و تهی دست ( خاک ) ضعیف و بدون مواد معدنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فقیرانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اتهام برانگیز incriminating information اطلاعات اتهام برانگیز an incriminating e - mail پیام الکترونیکی اتهام برانگیز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

incriminating information اطلاعات اتهام برانگیز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پای ( کسی ) را به میان کشیدن مقصر دانستن مجرم دانستن گناهکار دانستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مراسم پایان آموزش ( فارغ التحصیلی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

متضاد آن at the most

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مخفف one night stand یعنی رابطه ی یک شبه ( یعنی دو نفر توافق می کنن که فقط یک شب رو با باهم بخوابن و بعدش دیگه همه چی تموم )

پیشنهاد
١

without thinking about sth before you do it انجام دادن کاری بدون فکر و تصمیم قبلی مترادف آن: on impulse

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

without thinking about sth before you do it انجام دادن کاری بدون فکر و تصمیم قبلی مترادف آن: on the spur of the moment

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یک عبارت غیر رسمی است ( informal )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره ( یعنی معلوم نیست دقیقا چه موقع ولی حتما اتفاق میوفته ) only ) a matter of time )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره ( یعنی معلوم نیست دقیقا چه موقع ولی حتما اتفاق میوفته ) only ) a matter of time )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

over and over again time and time again با هم مترادف هستند و به معنی :بارها و بارها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

over and over again time and time again با هم مترادف هستند و به معنی :بارها و بارها

پیشنهاد
٢

این دو عبارت باهم مترادفن و به معنی : دقیقه ۹۰، آخرین لحظه at the eleventh hour right ) at the last minute )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

باهم مترادفن به معنی : دقیقه ۹۰، آخرین لحظه at the eleventh hour right ) at the last minute )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

باهم مترادفن به معنی : دقیقه ۹۰، آخرین لحظه at the eleventh hour right ) at the last minute )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

عکس گرفتن عکس فوری گرفتن با دوربینِ فوری یا کوچک عکس گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

برخورد کردن بهم they bumped against each other آنها با یکدیگر برخورد کردند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

معنی: کارهای عادی و روزمره، کار مشکل، کار سخت و طاقت فرسا معانی دیگر: کارهای کوچکی که باید هر روز انجام داد ( مثلا در خانه داری یا کشاورزی ) ، کار رو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

کار ( عادی و روزمره ) 1. Doing the household chores 1. انجام دادن کارهای ( عادی و روزمره ) خانه مفرد آن : chore

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

crash into sb/sth bump into sb/sth run into sb/sth همشون باهم مترادف هستن و به معنی : برخورد کردن به چیزی یا کسی ( تصادف کردن ) دوتای اخری به معنی � ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

crash into sb/sth bump into sb/sth run into sb/sth همشون باهم مترادف هستن و به معنی : برخورد کردن به چیزی یا کسی ( تصادف کردن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

crash into sb/sth bump into sb/sth run into sb/sth همشون باهم مترادف هستن و به معنی : برخورد کردن به چیزی یا کسی ( تصادف کردن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

drop in drop by stop in stop by call on pop in همشون باهم مترادف هستند و به معنی سر زدن ( به جایی یا کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

drop in drop by stop in stop by call on pop in همشون باهم مترادف هستند و به معنی سر زدن ( به جایی یا کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

drop in drop by stop in stop by call on pop in همشون باهم مترادف هستند و به معنی سر زدن ( به جایی یا کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

drop in drop by stop in stop by call on pop around pop round pop in swing by همشون باهم مترادف هستند و به معنی سر زدن ( به جایی یا کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

drop in drop by stop in stop by call on pop round pop in swing by همشون باهم مترادف هستند و به معنی سر زدن ( به جایی یا کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

drop in drop by stop in stop by call on pop round pop in swing by همشون باهم مترادف هستند و به معنی سر زدن ( به جایی یا کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

زود گذری نا پایداری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

مرور کردن you must repeat and revisit grammar

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

یک اصطلاح هست که زمانی استفاده میشه که شما مطمعنی یه چیزی اتفاق نمیوفته معادلش تو فارسی میشه :اسممو عوض میکنم مثلا: i’ll eat my hat if Reza gets mar ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

take a vacation معنای به تعطیلات رفتن هم درسته با توجه به کنکور زبان ۱۴۰۰

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

فضولات انسانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک اصطلاح هست که زمانی استفاده میشه که شما مطمعنی یه چیزی اتفاق نمیوفته معادلش تو فارسی میشه :اسممو عوض میکنم مثلا: i’ll eat my hat if Reza gets mar ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دو عبارت مشابه که نباید اشتباه گرفته بشن: you see میدونی ( تو عامیانه استفاده میشه ) مثلا could i have the morning off? you see, my brother is comi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دو عبارت مشابه که نباید اشتباه گرفته بشن: you see میدونی ( تو عامیانه استفاده میشه ) مثلا could i have the morning off? you see, my brother is comi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

fall to bits fall to pieces fall apart باهم معادل هستند یعنی خراب شدن ( starting to break )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

fall to bits fall to pieces fall apart باهم معادل هستند یعنی خراب شدن ( starting to break )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

fall to bits fall to pieces fall apart باهم معادل هستند یعنی خراب شدن ( starting to break )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

fall to bits fall to pieces fall apart باهم معادل هستند یعنی خراب شدن ( starting to break )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

معادل آن : break down

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

buy sth on the instalment چیزی را قسطی خریدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر اسم باشه turnover به معنی ( حجم معاملات ) هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

تقلید کردن ، ادا در آوردن he is very funny when he takes of Charlie Chaplin وقتی که ادای چارلی چاپلین را در می آورد خیلی بامزه میشود .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

چند روز ، چندین روز she cried for days او چندین روز گریه کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قبل از آن مثال: dinner will be ready presently but we have time for a drink before then . شام به زودی حاضر میشه ولی ( هنوز ) وقت داریم که قبل از آن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کشنده a life - threatening dicease یک بیماری کشنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مرگبار life - threatening combat مبارزه ی مرگبار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چغندر قند که ازش برای تولید قند و شکر هم استفاده میشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مترادف با dormant

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

it pays to be thrifty صرفه جو بودن به نفع ( آدم ) است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Alexander Fleming’s claim to fame is the discovery of the antibiotic penicillin دلیل شهرت الکساندر فلمینگ کشف انتی بیوتیک پنی سیلین است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصلا مهم نیست ارزش نگرانی و فکر کردن بهشو نداره ( یک عبارت غیر رسمی هست ) معادل : couldn’t care less

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

i couldn’t care less about money پول اصلا برام مهم نیست معادل : don’t give a damn

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چسبیدن به کاری و همچنین stick at sth

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

( آرایه ) تشخیص ، جان بخشی به اشیا مثلا جمله ی �آسمان می گریست ( گریه میکرد ) � دارای تشخیص هست چون یک صفتی که مربوط به انسان هست رو به آسمان نسبت دا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بدرقه کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( قانون و مقررات ) معلق ، مسکوت ( نیرو، استعداد و… ) نهفته ، بالقوه ( بیماری ) دوره ی کمون ( دوره ای که بیماری در بدن هست ولی علایمی نداره ) ( گ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

complimentary با حرف i : به معنای تعریف و تمجیدآمیز ، رایگان و . . . complementary با حرف e : به معنای مکمل تلفظ هر دو به یک شکل هست اما املا و معا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مربوط به تغییر مربوط به ظرفیت تغییر و عکس العمل به شرایط جدید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

cold سرد colder سردتر the coldest سرد ترین ( صفت عالی/برترین )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خود را ضعیف نشان دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

به راحتی مثل آب خوردن معادل ها : be a breeze duck soup there is nothing to it as a duck takes to water

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به راحتی مثل آب خوردن معادل ها : be a breeze a piece of cake as a duck takes to water

پیشنهاد
٤

به راحتی مثل آب خوردن معادل ها : be a breeze a piece of cake a walk in the park easy as pie

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشکوک نگاه کردن به

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

روش حساب نکن ! don’t bank on it

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

the weather forecast often get things wrong ( سازمان ) پیش بینی هوا اغلب اشتباه میکنه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی را در گرفتاری و مشکلات رها کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

pull in=pull over توقف کنار راه متضاد با :pull out

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

pull in=pull over توقف کنار راه متضاد با :pull out

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

pull in =pull over توقف کنار راه متضاد با :pull out

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بار زدن ( انسان یا وسیله ) put a large quantity of things or people onto or into sth مثال: i load up the car the night before the journey یک شب قبل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

با هرکدام یک از سه حرف اضافه ی زیر میتواند به کار رود sign up for/to/with sth

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

defeat or be stronger than sb/sth پیشی گرفتن از کسی یا چیزی بهتر /قوی تر از کسی بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

تا زمان کسب اطلاعات بیشتر ، اظهار نظر نکردن ( سوال کنکور زبان ۱۴۰۰ )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

fund یعنی سرمایه و underfunded یعنی کمبود سرمایه ، کمبود بودجه under معنی کمبود رو میتونه اضافه کنه مثلا understaffed یعنی کمبود کارمند ( staff یعن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

colleges try not to have a high rate of attrition دانشکده ها تلاش می کنند تا میزان ترک تحصیل ( ریزش نیروی انسانی ) نداشته باشند .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فداکاری نسبت به مادر یا پدر، وظیفه ی فرزندی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

the central market would be a good bet if you want to bye things اگر میخوای چیزی بخری ، بازار مرکزی جای خوبیه. ( مورد خوبیه، گزینه ی خوبیه، انتخاب خو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

معادل ها: be on cloud nine be over the moon be in seventh heaven همگی به معنی : بسیار خوشحال بودن ، در پوست خود نگنجیدن ( از خوشحالی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

معادل ها: be on cloud nine be over the moon be in seventh heaven همگی به معنی : بسیار خوشحال بودن ، در پوست خود نگنجیدن ( از خوشحالی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معادل ها: be on cloud nine be over the moon be in seventh heaven همگی به معنی : بسیار خوشحال بودن ، در پوست خود نگنجیدن ( از خوشحالی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل ها: be on cloud nine be over the moon be in seventh heaven همگی به معنی : بسیار خوشحال بودن ، در پوست خود نگنجیدن ( از خوشحالی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

don’t take me to task that wasn’t my fault منو سرزنش نکن، تقصیر من نبود!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

I hate to back out at the last moment من از عهد شکنی در آخرین لحظه متنفرم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نیشدار ( حرف و انتقاد و… ) زننده ، نیشدار ، زخم زبان دار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مترادف belligerent

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

املای صحیح : vegetarian

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیتزای بدون فراورده های گوشتی پیتزای سبزیجات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

sense املای صحیحش اینه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

آنِمی ، کم خونی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آشفته شدن ، کنترل خود را از دست دادن، دست و پا را گم کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دست و پامو گم کردم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

give someone the boot give someone the push ۱ - اخراج کردن ۲ - با کسی قطع ارتباط کردن give someone the sack give someone the ax اخراج کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

give someone the boot give someone the push ۱ - اخراج کردن ۲ - با کسی قطع ارتباط کردن give someone the sack give someone the ax اخراج کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

give someone the boot give someone the push ۱ - اخراج کردن ۲ - با کسی قطع ارتباط کردن give someone the sack give someone the ax اخراج کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

give someone the boot give someone the push ۱ - اخراج کردن ۲ - با کسی قطع ارتباط کردن give someone the sack give someone the ax اخراج کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اندرز ، حکمت ، کلمات قصار، مَثَل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

از قضا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دریچه ی تهویه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

رنگ آبی روشن، آبی اسمانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

be for / in a good cause be a good thing to do because it helps others انجام دادن کاری که نتیجش برای دیگران سودمنده ( کار خیر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

be for /in a good cause be a good thing to do because it helps others انجام دادن کاری که نتیجش برای دیگران سودمنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

to set on fire به آتش کشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به صورت ممکن، احتمالا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

لوب ( بخش ) گیج گاهی مغز ( سمت شقیقه ها )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

وابسته به ساختار عصبی وابسته به کالبد شکافی عصبی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ذاتی ، فطری، درونی معادل هاش :inborn، innate

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

میوه ی کاکتوس زبان مادر شوهر ، که خوردنی هست

پیشنهاد
٢

در شروع قرن جدید اوایل قرن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هم حسی نوعی اختلال در ترکیب حواس مثلا اینکه برای رنگ ها بو قائل بشی، یا برای یه بو رنگ خاصی ببینی ( اینو خودمم دارم😄 ) ، یه صدا رو شکل دار ببینی و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

همخوانی داشتن، مطابق بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

بریده بریده ( سخن ) نا مفهوم ، مطلبی را نادیده گرفتن و رد شدن با عجله کاری را انجام دادن، لکه دار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نا پایدار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Please don't stay up late on my account لطفا به خاطر من تا دیر وقت بیدار نمان.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ماده ای که به طور طبیعی داخل هرسلول زنده تولید میشود ( که درواقع باعث آسیب میشود )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلا sub معنی زیر رده ، زیر دسته و …داره ( دسته بندی جزئی تر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تدبیر و ملاحظه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ادامه داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

معادل های این عبارت take/have a shot at have a whack at have/take a crack at چیزی را امتحان کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

معادل های این عبارت take/have a shot at have a go at have a whack at have/take a crack at چیزی را امتحان کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

معادل های این عبارت take/have a shot at have a go at have/take a crack at چیزی را امتحان کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

معادل های این عبارت take/have a shot at have a go at have/take a crack at چیزی را امتحان کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

معادل های این عبارت take/have a shot at have a go at have/take a crack at چیزی را امتحان کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

in hot water درست هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در دردسر بودن/افتادن مورد سرزنش قرار گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

معادل های این عبارت in no time in a blink of an eye in a flash of light همشون به معنی سریعا ، فورا، سه سوته، بدون فوت وقت و…. هستند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

معادل های این عبارت in a wink in a blink in a flash همشون به معنی سریعا ، فورا، سه سوته، بدون فوت وقت و…. هستند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانش کلی دانش عمومی دانش جامع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

مناطق زاغه نشین مناطق فقیر نشین حومه ی شهر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کنار گذاشتن، ترک کردن To slip off the diet رژیم را کنار گذاشتن/ترک کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دوندگی ( به ویژه برای امرار معاش ) کشاکش به این در وآن در زدن سگ دوی عملیات رقابت امیز ( برای زندگی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

they gave me the sack آنها من را اخراج کردند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

i didn’t like the job so i decided to hand in my notice. من آن شغل را دوست نداشتم پس تصمیم گرفتم که استعفا بدهم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نیرو های طبیعت ( باد، باران و… )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

in the interest of justice, drastic action must be taken یعنی:برای برقراری عدالت ، اقدامات جدی ای باید صورت بگیرد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

این کلمه با حروف اضافه in, with, by, at, about به کار میره . پیشنهاد میکنم برای دیدن فرقشون به این سایتی که لینکشو گذاشتم برید. ( خیلی خوب و کامل تو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

set apart جدا کردن، کنار گذاشتن، اختصاص دادن set in شروع شدن پدیدار شدن ( عموما چیز ناخوشایند ) فیلم برداری شدن set up فراهم کردن، سرمایه دادن نصب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

set apart جدا کردن، کنار گذاشتن، اختصاص دادن set in شروع شدن پدیدار شدن ( عموما چیز ناخوشایند ) فیلم برداری شدن set up فراهم کردن، سرمایه دادن نصب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

set apart جدا کردن، کنار گذاشتن، اختصاص دادن set in شروع شدن پدیدار شدن ( عموما چیز ناخوشایند ) فیلم برداری شدن set up فراهم کردن، سرمایه دادن نصب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

set apart جدا کردن، کنار گذاشتن، اختصاص دادن set in شروع شدن پدیدار شدن ( عموما چیز ناخوشایند ) فیلم برداری شدن set up فراهم کردن، سرمایه دادن نصب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

set apart جدا کردن، کنار گذاشتن، اختصاص دادن set in شروع شدن پدیدار شدن ( عموما چیز ناخوشایند ) فیلم برداری شدن set up فراهم کردن، سرمایه دادن نصب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

املای صحیح : billion

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آسایشگاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیدا شدن ، ظاهر شدن، سر و کله کسی پیدا شدن مثلا: …along come people who آدم هایی پیدا می شوند که…

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

املای صحیح : deliberate

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تلمیح یعنی وقتی نویسنده توی نوشتش از یه حادثه، شخص، مکان و…خاص و معروفی اسم میاره که درواقع ما رو یاد اون موضوع ، مکان و… میندازه مثلا مصرع :یوسف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

سردخانه برای نگهداری اجساد گمنام ( تا زمانی که شناسایی بشن یا علت مرگ تشخیص داده بشه ) تو فیلمایی جنایی و پلیسی زیاد نشون میدن اینجور جاهارو ( با ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

از لحاظ معماری ، الاچیق و بالکن و…که دوستان گفتن اشتباهه ایوان یه بخشی هست که چسبیده به خونه و ورود و خروج از طریق اون صورت میگیره برای خونه های و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

tailored to طراحی شده برای ، مناسب برای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سخنور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتخابات تنگاتنگ ( اختلاف رای بین کاندید برنده و بقیه کاندید ها کم باشد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

هیئت شغلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی تناسب، ضد و نقیض، مسخره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

!Don’t underestimate me منو دست کم نگیر!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در مثال اول به معنی :باهم کنار آمدن مثال دوم: پیشرفت کردن، پیش رفتن مثال سوم: رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

بدون هیچ پولی مجانی، مفت ، رایگان مثلا: it won’t cost you a penny یعنی: هیچ هزینه ای برایتان نخواهد داشت ( مجانیه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بر اساسِ … قضاوت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بر اساسِ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

املای صحیح : forecast

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ثابت. پایدار مثلا: sustainable economic growth یعنی: رشد اقتصادی پایدار ( ثابت )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

راهبردی مثلا :our guiding principle یعنی : اصل راهبردی ما ( اصل اساسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

( در مورد اتم ) غیر برانگیخته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تحریک شده مصنوعی و انسان ساز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلیری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چراغ ، آتش دان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

تصعید ( تبدیل جامد به گاز )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

The conflict is far from over تا حل این اختلاف راه زیادی مانده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مربوط به میانجی گری میانجی گری ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

خط ساحلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Pit Bull Terrier

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تکامل. کامل شدگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

عالی، بلند مرتبه ، تجلیل شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

bite somebody’s head off ینی جواب کسیو خیلی با عصبانیت بدی answer sb in a very angry way ( همون کله ی کسی رو کندن معادل خوبیه برای حفظ کردن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمی ، تا حدی، به طور جزئی fractionally faster کمی سریع تر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اگه بخوای بگی با کسی همکاری کرد با حرف withمیاد اگر بگیم در کاری همکاری کرد با حرف in میاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

انفجار تکنولوژی منظور رشد سریع تکنولوژی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

طراحی شده برای ، مناسب برای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

نوعی طوطی بومی استرالیا که ما بهش میگیم مرغ عشق

پیشنهاد
٣

stomach یعنی دلشوره گرفتن/دل آشوب شدن ( قبل از انجام کاری )

پیشنهاد
٢

get/have butterflies in my stomach یعنی دلشوره گرفتن/دل آشوب شدن ( قبل از انجام کاری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خفه شده با our world will be choked with pollution دنیای ما از آلودگی خفه خواهد شد .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خفه شده با our world will be choked with pollution دنیای ما از آلودگی خفه خواهد شد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سکوی حفاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

در نقش فعلی: 1 - شروع/آغاز کردن 2 - توضیح/یاد دادن 3 - معرفی کردن ( کسی ) ، وارد عرصه جدیدی کردن در نقش اسمی: تازه وارد، عضو جدید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نا مشخص . نکره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

املای صحیح: come out

پیشنهاد
٠

بدون تردید بدون کمترین تردید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درستکار ، منصف he was aboveboard

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کسی را همراهی کردن، با کسی مصاحبت کردن she needs someone to keep her company اون به یکی نیاز داره که باهاش هم صحبت بشه

پیشنهاد
١

turn ( or give ) a cold shoulder 1 - با سردی رفتار کردن ( با ) ، کم لطفی کردن 2 - احتراز کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

غیر قابل کنترل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درجه یک ، درجه اول

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

متداول ، رایج ، متعارف، همیشگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

[بیماری ، خنده، خمیازه ، احساس و…]مُسری - واگیر دار - همه گیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

( noun ) : ارسال یا حمل کالا ( معمولا با کشتی ) ( noun ) : محموله

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

clear off =go away به معنی گمشو ( غیر رسمی inf )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

susceptible با of یا باto میاد و به معنی: در معرضِ ، مستعدِ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

مستعدِ انجام کاری در معرضِ انجام کاری he was prone to suffer more in harsh condition او مستعد رنج بیشتر کشیدن در شرایط سخت بود ( یعنی آسیب پذیر ت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاثیر منفی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاثیرات منفی

پیشنهاد
٠

اطلاعات زیادی راجع به چیزی داشتن مترادف با: know sth inside out

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

فوت و فن کاری را به کسی یاد دادن یاد دادن کاری یا چیزی به کسی برای اینکه بهتر یاد بگیرید👇🏻 ریشه ی این اصطلاح از اونجا میاد که زمان های قدیم که کشت ...

پیشنهاد
٣

do the same job or activity as sb else who did it before راه کسی را ادامه دادن، دنباله رو راه کسی بودن مثلا: i followed in my father’s footsteps من ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در مورد عضلات tone به معنی �کشیدگی طبیعی�هست پس muscle tone به زبان ساده یعنی : کشش طبیعی ماهیچه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

محسوب شده ، در نظر گرفته شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

household chores

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کارایی ، فایده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دادیار ( وکیل شخصی که شاکی پرونده هست )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بزرگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در آستانه ( چیزی ) بودن we are verging on the discovery of life on other planets. ما در آستانه ی کشف زندگی بر سیارات دیگر هستیم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خمیده ، منعطف از فعل bend به معنی خم کردن/شدن bend ing

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

مورد توجه قرار دادن به رسمیت شناختن he doesn’t acknowledge me in the meetings او به ( حضور ) من در جلسات توجه نمیکند سوال کنکور زبان ۹۶

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

بررسی کردن they were studying the picture آنها داشتند عکس را بررسی می کردند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به صورت بحرانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

عهده دار شدن ، به عهده گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

حرف کسی را اشتباه برداشت کردن be upset by a comment which is not intended to be unkind

پیشنهاد
٣

باهم سرسنگین بودن/قهر بودن not be prepared to be friendly towards each other, usually because an argument.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

infallible✅

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوست داشتی ترین محبوب ترین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

for the most part by and large on the whole in general همشون باهم مترادف هستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

for the most part by and large on the whole in general همشون باهم مترادف هستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

for the most part by and large on the whole in general همشون باهم مترادف هستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

for the most part by and large on the whole in general همشون باهم مترادف هستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نمایش گذاشتن ، به صحنه آوردن put on an exhibition وزن اضافه کردن put on weight پوشیدن put on the jacket یا put the jacket on ( در معنی پوشی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

دوست شدن با

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

make short visit to see an as you pass drop by =call by =stop by=call in

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تغییر از چیزی به چیز ( دیگری ) changed from sth to sth

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

here you areیه عبارت غیر رسمی هست معادل : there you are there you go

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

برای وقتی استفاده میشه که داری برای کسی نوشیدنی ، غذا و…میریزی و میگی say when یعنی چقدر بریزم/تا کی ادامه بدم ( به ریختن ) /هرموقع بس بود بگو i’ll ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

give back پس دادن get back پس گرفتن give back بیشتر وقتایی استفاده میشه که انتظار میره اون چیز رو پس بدی ، مثلا کتاب کسی رو اشتباهی برداشتی بهش پ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

give back پس دادن get back پس گرفتن give back بیشتر وقتایی استفاده میشه که انتظار میره اون چیز رو پس بدی ، مثلا کتاب کسی رو اشتباهی برداشتی بهش پ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

1 - برگشتن به حالت و وضعیت قبلی ( با to ) i woke up and couldn’t get back to sleep 2 - پس گرفتن چیزی can we get the money back? 3 - برگشتن ( معمولا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

مست شدن