abode

/əˈboʊd//əˈbəʊd/

معنی: منزل، مسکن، سکنی، بودگاه، بودباش، مقر، رحل اقامت افکندن
معانی دیگر: منزلگاه، کاشانه، خانه، محل اقامت، دوران اقامت، زمان گذشته و اسم مفعول فعل: abide، اشاره کردن، پیشگویی کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a residence or dwelling; home.
مترادف: domicile, dwelling, habitation, home, residence
مشابه: apartment, house, housing, lodge, pad, rooms

- This modest cottage on the lake was the writer's summer abode.
[ترجمه گوگل] این کلبه ساده روی دریاچه اقامتگاه تابستانی نویسنده بود
[ترجمه ترگمان] این کلبه محقر در کنار دریاچه، اقامتگاه تابستانی نویسنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a stay in a place; sojourn.
مترادف: residence, sojourn, stay
مشابه: habitation

- Her two-month abode with her strict aunt appeared to have had a beneficial effect on her.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد اقامت دو ماهه او با عمه سختگیرش تأثیر مفیدی بر او داشته است
[ترجمه ترگمان] محل اقامتش در دو ماه پیش خاله her به نظر می رسید تاثیر مثبتی روی او گذاشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
( verb )
• : تعریف: a past tense and past participle of abide.

جمله های نمونه

1. the abode of the immortals
جایگاه خدایان

2. during his abode in ghazvin
در دوران اقامت او در قزوین

3. the hibernal abode of polar bears
منزلگاه زمستانی خرس های قطبی

4. a humble cottage became their abode
کلبه ی محقری منزلگه آنها شد.

5. i was an angel and the lofty paradise was my abode
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

6. They established their permanent abode here.
[ترجمه گوگل]آنها اقامتگاه دائمی خود را در اینجا ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها اقامت دائم خود را در اینجا برقرار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They still dwelt in their old abode.
[ترجمه گوگل]آنها هنوز در خانه قدیمی خود ساکن بودند
[ترجمه ترگمان]هنوز در محل زندگی خود مسکن داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Let me take you to my humble abode!
[ترجمه گوگل]بگذار تو را به خانه حقیر خود ببرم!
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید شما را به خانه محقر من ببرید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The child abode with his grandparents for three years before being returned to his home.
[ترجمه گوگل]این کودک به مدت سه سال نزد پدربزرگ و مادربزرگ خود اقامت کرد و سپس به خانه خود بازگردانده شد
[ترجمه ترگمان]کودک سه سال قبل از بازگشت به خانه، با پدربزرگ و مادربزرگش اقامت گزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lovejoy, of no fixed abode, was charged with murder.
[ترجمه گوگل]لاوجوی، بدون اقامتگاه ثابت، به قتل متهم شد
[ترجمه ترگمان]Lovejoy که محل ثابتی نداشت متهم به قتل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The child abode with his grandparents for two years.
[ترجمه گوگل]کودک دو سال نزد پدربزرگ و مادربزرگش ماند
[ترجمه ترگمان]بچه برای دو سال با پدربزرگ و مادربزرگش اقامت گزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was in some contrast to Jansher's abode in nearby Peshawar, but Mehboob and his family were happy.
[ترجمه گوگل]این با اقامتگاه جانشر در نزدیکی پیشاور تفاوت داشت، اما محبوب و خانواده اش خوشحال بودند
[ترجمه ترگمان]این مکان در مقایسه با اقامتگاه Jansher در نزدیکی پیشاور بود، اما محبوب و خانواده اش خوشحال بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was an abode of perfect blessedness.
[ترجمه گوگل]سرای برکت کامل بود
[ترجمه ترگمان]خانه سعادت و سعادت کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This would have allowed the right of abode to all citizens in any part of the country.
[ترجمه گوگل]این امر حق سکونت را برای همه شهروندان در هر بخشی از کشور فراهم می کرد
[ترجمه ترگمان]این امر امکان اقامت در همه شهروندان در هر بخشی از کشور را فراهم می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منزل (اسم)
house, abode, accommodation, apartment, hearth, dwelling, habitation, lodging, lodge, destination, hospice, inn, caravan-serai, halting place

مسکن (اسم)
house, abode, dwelling, housing, habitation, lodging, domicile, stead, roof, settlement, wigwam, long house

سکنی (اسم)
abode, dwelling, habitation, residence, inhabitancy, habitancy

بودگاه (اسم)
abode

بودباش (اسم)
abode

مقر (اسم)
abode, residence, seat, site, domicile, stead, chair

رحل اقامت افکندن (فعل)
abode

تخصصی

[حقوق] اقامتگاه، مسکن

انگلیسی به انگلیسی

• dwelling place, residence; extended stay in one place
your abode is the place where you live; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Humble abode
کلبه درویشی
زمان گذشته و اسم مفعول abide
جا، مسکن، منزل، محلِ سکونت، محلِ اقامت
of/with no fixed abode : محلِ اقامت نامعلوم ( حقوق )
خانه و مسکن
این کلمه بیشتر در اشعار و ادبیات به کار میره
جا ، محل سکونت
یک کلمه ی رسمی ( formal )
و یا طنز ( humorous )
منبع: کتاب ۱۱۰۰کلمه
noun
[count] formal humorous : the place where someone lives — usually singular
◀️The cottage became their abode [=home] for the summer.
◀️Welcome to my humble abode.
— often used in legal language
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ How long has this been his principal place of abode? [=the place where he usually lives]
◀️He has no fixed abode. [=no home, no permanent address]
🔴 abode is another word for home
during his abode in Ghazvin
- در دوران اقامت او در قزوین
- a humble cottage became their abode
- کلبه ی محقری منزلگه آن ها شد.
معنی اول abode میشه خانه
معنی دومش گذشته ی فعل Abide
⬛ ABIDE ⬛
verb
1 [ obj] : to accept or bear ( someone or something bad, unpleasant, etc. ) — usually used in negative constructions
◀️ I can't abide his bad moods. [= ( more commonly ) I can't stand his bad moods; I hate his bad moods]
2 [no obj] old - fashioned literary a past tense also abode : to stay or live somewhere
◀️abide in the house of the Lord
b : to remain or continue
◀️a love that abided till the end of their lives

humble abode = کلبه ی محقر
مأوا
Welcome to our humble abode
خوش اومدید به خونه محقر ما
So glad you could attend our humble abode
خیلی خوشحالیم که تشریف فرما شدید به خونه محقر ما
مانش ( زیر "ن" ) = اقامت =abode
سرایه ( زبر "س" - زیر "ی" )
جایگاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس