pigment

/ˈpɪɡmənt//ˈpɪɡmənt/

معنی: رنگ دانه، ماده رنگی، رنگیزه، ماده ملونه، با ماده رنگی رنگ کردن
معانی دیگر: (مواد رنگی موجود در بافت حیوانی یا گیاهی) رنگیزه، چرده، رنگ دار شدن یا کردن، رنگیزه دار کردن، رنگ کردن (pigmentize هم می گویند)، رنگ مایه

جمله های نمونه

1. a pigment cell
یاخته ی رنگیزه دار

2. she wanted to pigment the photograph
او می خواست عکس را رنگ بزند.

3. this material does not pigment well
این ماده خوب رنگ به خود نمی گیرد.

4. Melanin is the dark brown pigment of the hair, skin and eyes.
[ترجمه گوگل]ملانین رنگدانه قهوه ای تیره مو، پوست و چشم است
[ترجمه ترگمان]Melanin قهوه ای تیره مو و پوست و چشم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Melanin is the dark brown pigment of the hair, skin and eyes which is present in varying amounts in every human being.
[ترجمه گوگل]ملانین رنگدانه قهوه ای تیره مو، پوست و چشم است که در هر انسانی به مقدار متفاوت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]Melanin رنگ قهوه ای تیره مو، پوست و چشم ها است که در مقادیر مختلفی در هر انسانی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Haemoglobin is the red pigment found in blood.
[ترجمه گوگل]هموگلوبین رنگدانه قرمز موجود در خون است
[ترجمه ترگمان]haemoglobin رنگ قرمز رنگی است که در خون یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The wool is coloured using only natural pigment dyes.
[ترجمه گوگل]پشم تنها با استفاده از رنگدانه های طبیعی رنگ آمیزی می شود
[ترجمه ترگمان]پشم تنها با استفاده از رنگ های رنگی طبیعی رنگ آمیزی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The amount of pigment in paint effects the results on paper.
[ترجمه گوگل]مقدار رنگدانه در رنگ بر روی کاغذ تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]مقدار رنگدانه های رنگ در رنگ اثر بر روی کاغذ اثر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Plant cells carry chloroplasts: organelles containing the pigment chlorophyll, which they employ to entrap sunlight.
[ترجمه گوگل]سلول های گیاهی کلروپلاست ها را حمل می کنند: اندامک هایی حاوی رنگدانه کلروفیل که از آن برای به دام انداختن نور خورشید استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]سلول های گیاهی کلروپلاست: اندامک های حاوی the کلروفیل هستند که برای به دام انداختن نور خورشید به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Traces of yellow pigment were found on the craft, suggesting that it was brightly painted.
[ترجمه گوگل]آثاری از رنگدانه زرد روی این کاردستی یافت شد که نشان می‌دهد رنگ‌آمیزی درخشان آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اثری از مواد رنگی زرد در این کشتی یافت شد که حاکی از آن بود که رنگ آن به روشنی رنگ آمیزی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The autonomic nervous system disperses and concentrates pigment throughout the body after external influences such as fear or temperature change.
[ترجمه گوگل]سیستم عصبی خودمختار پس از تأثیرات خارجی مانند ترس یا تغییر دما، رنگدانه ها را در سراسر بدن پراکنده و متمرکز می کند
[ترجمه ترگمان]سیستم عصبی خود مختار، در سراسر بدن بعد از تاثیرات خارجی مثل ترس یا تغییر دما، در سراسر بدن ناپدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Eventually, animals may die because their respiratory pigment is no longer able to carry enough oxygen to support their metabolism.
[ترجمه گوگل]در نهایت، حیوانات ممکن است بمیرند زیرا رنگدانه تنفسی آنها دیگر قادر به حمل اکسیژن کافی برای حمایت از متابولیسم آنها نیست
[ترجمه ترگمان]در نهایت، حیوانات ممکن است بمیرند چون رنگ respiratory دیگر قادر به حمل اکسیژن کافی برای حمایت از متابولیسم خود نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It fades hair's natural pigment and the process is accelerated in colour-treated hair.
[ترجمه گوگل]رنگدانه های طبیعی مو را محو می کند و این روند در موهای رنگ شده تسریع می شود
[ترجمه ترگمان]رنگ دانه های طبیعی رنگ موهای طبیعی از بین می رود و این روند در موهای تحت درمان با سرعت افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It can remove the deposits of pigment that clutter up old cells whether in tissue culture or in the brain.
[ترجمه گوگل]می‌تواند رسوبات رنگدانه‌ای را که سلول‌های قدیمی را چه در کشت بافت و چه در مغز به هم می‌ریزد، از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]آلوئه ورا می تواند رسوبات رنگی را از بین ببرد که سلول های قدیمی را در فرهنگ بافت و یا در مغز درهم و برهم می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رنگ دانه (اسم)
pigment

ماده رنگی (اسم)
pigment

رنگیزه (اسم)
pigment

ماده ملونه (اسم)
pigment

با ماده رنگی رنگ کردن (فعل)
pigment

تخصصی

[خودرو] رنگدانه
[شیمی] رنگدانه
[عمران و معماری] رنگدانه - رنگینه - رنگیزه
[برق و الکترونیک] رنگدانه جامدی که به طور طبیعی بعضی فوتونای نور را باز می تاباند در حالی که فوتونای طول موجهای دیگر را بدون ایجاد درحخشایی قابل توجهی جذب می کند .
[صنایع غذایی] رنگیزه، رنگ دانه، ماده رنگی، ماده ملونه، باماده
[مهندسی گاز] ماده رنگی
[نساجی] رنگیزه - رنگدانه - پیگمنت
[ریاضیات] ماده ی رنگی، رنگدانه، رنگریزه
[پلیمر] رنگدانه

انگلیسی به انگلیسی

• color, tint; add pigment
coloring material used as paint or dye; colored substance in cells
a pigment is a substance that gives something a particular colour; a formal word.

پیشنهاد کاربران

pigment: پگمنت، رنگمایه، رنگدانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : pigment / pigmentation
✅️ صفت ( adjective ) : pigmented / pigmentary
✅️ قید ( adverb ) : _
در بحث آرایشی :
مثلا میگن این سایه ( سایه چشم ) پیگمنت خوبی داره
یعنی رنگ دانه هاش خوبن و خوب فِید
( محو/پخش ) میشن
pigment ( شیمی )
واژه مصوب: رنگ دانه
تعریف: ماده ای به شکل ذرات ریز که در پیوستار ( medium ) حل نمی شود و به دلیل داشتن ویژگی های نوری و حفاظتی و یا تزیینی از آن استفاده می کنند
رنگدانه

بپرس