slip off

جمله های نمونه

1. You must be present. Then you'll slip off.
[ترجمه گوگل]شما باید حضور داشته باشید سپس شما از دست خواهید داد
[ترجمه ترگمان]تو باید حضور داشته باشی - پس از اینجا میری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Your controls can slip off, or you could stall the plane.
[ترجمه گوگل]کنترل‌های شما ممکن است از بین بروند، یا می‌توانید هواپیما را متوقف کنید
[ترجمه ترگمان]کنترل شما می تواند از بین برود، یا شما می توانید هواپیما را معطل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It doesn't kill them, it merely makes them slip off - a feature which can have important environmental advantages.
[ترجمه گوگل]آنها را نمی کشد، بلکه آنها را از بین می برد - ویژگی که می تواند مزایای زیست محیطی مهمی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این کار آن ها را نمی کشد، تنها آن ها را از یک ویژگی جدا می کند که می تواند مزایای زیست محیطی مهمی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She allowed him to slip off her tights and the soft lace briefs beneath.
[ترجمه گوگل]به او اجازه داد تا جوراب شلواری و شورت توری نرم زیرش را در بیاورد
[ترجمه ترگمان]به او اجازه داد که لباس تنگ خود را از تن درآورد و آن شورت نرم را زیر پا بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Instead, simply slip off your shoes and slide your feet into the slippers.
[ترجمه گوگل]درعوض، به سادگی کفش های خود را در بیاورید و پاهای خود را داخل دمپایی قرار دهید
[ترجمه ترگمان]به جای آن که فقط کفش خود را در بیاوری و پا به کفش راحتی بگذاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then the carrier top will slip off your head and crash down and crush your wrists.
[ترجمه گوگل]سپس قسمت بالای حامل از روی سر شما می لغزد و به پایین سقوط می کند و مچ شما را له می کند
[ترجمه ترگمان]در این صورت سورچی بر سر شما فرود خواهد آمد و مچ دستت را له خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now slip off your coat and shirt, please.
[ترجمه گوگل]حالا لطفا کت و پیراهن خود را در بیاورید
[ترجمه ترگمان] حالا کتت رو در بیار، لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The tie on the cystic duct may slip off.
[ترجمه گوگل]کراوات روی مجرای کیستیک ممکن است از بین برود
[ترجمه ترگمان] کراوات \"duct\" ممکنه از بین بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The chiasmata can slip off the ends of the bivalents, and thus chiasma frequency may be reduced by terminalization.
[ترجمه گوگل]کیاسما می تواند از انتهای دو ظرفیتی خارج شود و بنابراین فرکانس کیاسما ممکن است با ترمینال شدن کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]The می توانند انتهای of را جدا کنند و در نتیجه ممکن است فرکانس chiasma به وسیله terminalization کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Slip off your shirt and I'll take your blood pressure.
[ترجمه گوگل]پیراهنت را در بیاور تا فشار خونت را پایین بیاورم
[ترجمه ترگمان]لباست رو در بیار و من فشار خونت رو می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He took on his hat and then slip off.
[ترجمه گوگل]کلاهش را برداشت و بعد سر خورد
[ترجمه ترگمان]کلاهش را برداشت و خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Slip off your shoes.
[ترجمه گوگل]کفش های خود را در بیاورید
[ترجمه ترگمان] shoes رو کم کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The shoes have elasticated gussets, making them easy to slip off and on.
[ترجمه گوگل]این کفش ها دارای قسمت های کشسانی هستند که باعث می شود به راحتی از بین بروند
[ترجمه ترگمان]این کفش ها elasticated gussets دارند که به راحتی می توان آن ها را ترک کرد و به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The shoes have elasticized gussets, making them easy to slip off and on.
[ترجمه گوگل]کفش ها دارای قسمت های کشسانی هستند که باعث می شود به راحتی از پا در بیایند
[ترجمه ترگمان]این کفش ها elasticized gussets دارند که به راحتی می توان آن ها را ترک کرد و به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• slide, glide; remove, take off

پیشنهاد کاربران

ترک سریع یک مکان بدون اینکه دیگران متوجه بشن
سُر خوردن
افتادن - انداختن fall away from
The jacket slipped off of Sally, but she grabbed it before it hit the floor
she hung the robe on the back of the door, but it slipped off
کنار گذاشتن، ترک کردن
To slip off the diet
رژیم را کنار گذاشتن/ترک کردن
Slip off:کنار گذاشتن
کنار گزاشتن
مترادف با
beat it
buzz off
بزن به چاک!
کفش: در آوردن
از دست دادن کنترل
جایی را ترک کردن
درآوردن لباس
take a piece of clothing off your body, quickly and smoothly
به آرامی جایی را ترک کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس