پیشنهادهای سعید ترابی (٣٣٠)
یه چیزی
رسانه ای، رسانه ای شدن
اول و آخر
صبح اول وقت
اول از همه، قبل از هر چیزی
به سن کسی ( مثلاً به سن من )
یک زمانی بود که
چندتا چندتا ( مثلاً یکی یکی یا سه تا سه تا . . . ) هفته ها، ساعت ها، روزها . . .
مرتب
به جای کسی
اگر عاقل باشی
از نو پایه ریزی کردن از نو ساختن
بهش بگو برود رد کارش یا پی کارش
امر و نهی کردن
از گود بیرون گذاشتن از صحنه بیرون گذاشتن
ارادت، احترام
تا در صورتیکه
اگه کم گفته باشم
بی اصول، نا منظم، آشفته
قال گذاشتن کسی
خبردار ایستادن
پنهانکاری
رزمنده کارکشته، کار آزموده
بی سر و صدا.
یاری خواهانه
شب کاری
درماندگی
حوزه، حیطه
سودآور، نافع، دارای نفع، نفع آور
۱. ( چیزی ) چشم کسی را گرفتن ۲. چشم تو چشم شدن
سرپیچی کردن از قانون
مسئولیت، وظیفه
اقدامات
رد کردن
جلب شدن توجه به چیزی، محو شدن در چیزی
پیش پرده فیلم
خوراک غیر وطنی
غرورت را زیر پا گذاشتن
بچه رو به عنوان فرزند خوانده به شخص دیگری دادن
پر درد و سر
نمودار درختی خانواده
خوب و تحسین برانگیز
حمایت
رگباری
بی حساب کتاب
یهویی، بدون برنامه
عجولانه
عمیقاً
با تمام وجود
برای اولین بار
در حال پایان یافتن
خیلی آهسته
هی کاری را تکرار کردن
میان وعده خوردن
برشته
به طور غیر عادی
صدای توفان
( سر و صدای ) اطراف
با حوصله کاری را انجام دادن
یک زمانی، یک روزی
حافظ صلح
خط آتش
بدون تحریک
به نظر درست اما ثابت نشده
بررسی کردن، تحقیق و تفحص کردن
روانی، دیوانه
بی احساس
آزار، بدرفتاری
دید وسیع
صدای قل قل هنگام جوشیدن آب
خارق العاده، محشر
شیب ملایم
راه پیاده
پر پیچ و خم
به روز ترین، باب روز
قلوه سنگ
سرمای ناخوشایند
شدت گرفتن ( باد )
جلوی آفتاب دراز کشیدن
آرمیدن
تماما، کلا
گیر افتاده، گیر کرده، گرفتار
اعلام حضور کردن
توقف بین راه، توقف بین مسیر ( برای سوار شدن به هواپیمای دیگر )
پر تکان ( بالا و پایین رفتن )
بدتر از همه
بدتر از همه
بدتر شدن، در سرازیری افتادن
هدر دادن
عام، عمومی، کلی
تحت استرس بودن
از زیر کار در رفتن، کم کاری کردن
افزایش حقوق
کارآموزی
مسیر - فرایند
حقیقی، بر اساس حقیقت
مقایسه کردن
تسلیم کردن، دادن
بیرون رونده برون گرا
دور شدن یا نجات یافتن
سفت شدگی بافت
خرید دارو بدون نسخه پزشک
ناخوشی
۱. پیروزی در انتخابات با اختلاف زیاد ۲. رانش زمین
بیش از حد درباره چیزی اندیشیدن، نگران بودن درباره چیزی
نقض
شهادت نامه، سوگندنامه
جعلی، غیر واقعی
جعلی، غیر واقعی
اشتباه گرفتن
وسوسه کردن
تحصیل کردن در ( رشته ) رشته تحصیلی
داغون ( از نظر روحی )
۱. مبهم، نامعلوم، مورد تردید ۲. دودل، مردد ۳. غیر قطعی ۴. غیر قابل اعتماد، تا مشخص
۱. پس گرفتن ۲. عقب کشیدن، تو کشیدن
تودار
۱. ترمیم، بازسازی، مرمت ۲. بازگردانی ۴. پس دادن
برگرداندان
فعل: 1. لیز خوردن، سر خوردن 2. جیم شدن 3. ( یواشکی ) گذاشتن 4. ( یواشکی ) دادن چیزی به کسی 5. به طور پیوسته حرکت کردن 6. در رفتن 7. بدتر شدن، نزول کر ...
ذخیره ارزی
۱. سرکوب کردن ۲. پنهان کردن ۳. مخفی کردن ۴. جلوگیری کردن، سد کردن
خام بدون تحقیق
1. مشهود، توی چشم 2. چشمگیر
1. پیشنهاد کردن یا دادن 2. مطرح کردن 3. در نظر داشتن؛ قصد داشتن 4. خواستگاری کردن - propose marriage : پیشنهاد ازدواج دادن
فعل: 1. دست به کاری زدن، شروع کردن 2. روانه بازار کردن 3. به آب انداختن ( مثلا یک کشتی برای اولین بار ) 4. پرتاب کردن ( ماهواره ) 5. شروع کردن یا ب ...
1. چیز نادر یا کمیاب 2. هر چیز پر قیمت ( به خاطر کمیابی ) 3. کمیابی
فعل 1. از سر گرفتن 2. دوباره به دست آوردن یا گرفتن اسم: 1. خلاصه، چکیده 2. سوابق کاری
بدون فکر، بدون سنجش
1. مبتدی، تازه کار 2. تازه وارد، نوآموز
1. جمع شدن 2. کوچک کردن یا شدن 3. عقب کشیدن، دور شدن اسم: روانپزشک
از موضوع اصلی خارج شدن
1. گذاشتن یا دادن ( زمان، کمک، پول و . . . ) 2. کمک کردن 3. ( برای روزنامه و مجله و غیره ) نوشتن
1. دادن، فرستادن 2. تسلیم شدن 3. گفتن، پیشنهاد دادن، اظهار داشتن
1. فتح کردن، تسخیر کردن 2. مغلوب کردن، شکست دادن 3. غلبه کردن، به دست آوردن کنترل ( چیزی ) 4. فتح کردن ( قله ) 5. دست یافتن بر
1. بخش، قسمتی، ناقص 2. طرفدار 3. مغرضانه، جانبدارانه
سیری ناپذیر
برجسته کردن، تاکید کردن
فعل: 1. تغییر قیافه دادن 2. پنهان کردن، تغییر دادن 3. پنهان کردن اسم: 1. تغییر قیافه 2. in disguise با تغییر چهره
نوآوری کردن، ابداع کردن
اسم: 1. خطر 2. ریسک فعل: 1. ( حدس و تخمین و غیره ) زدن 2. ریسک کردن، به خطر انداختن
لغزش، اشتباه، تخلف
تهمت، افترا تهمت زدن، افترا زدن
1. شهری 2. مدنی
1. شکایت کردن، دعوی کردن 2. sue for peace درخواست کردن برای صلح
دو دلی، سر دو راهی
اسم: حکم، تصمیم صفت: 1. متصدی، حکومت کننده 2. غالب، حاکم
1. بد، ناگوار 2. adverse conditions شرایط نامساعد
اسم: 1. چیز ( چیزها ) 2. somebody’s stuff وسایل یا چیزهای کسی 3. چیز ( چیزها ) 4. آثار و کارهای هنری و ادبی 5. . . . and stuff و اینجور چیزا 6 ...
1. خاموش کردن 2. پایان دادن
اسم: 1. منفذ 2. ( خشم و دق و دل ) را خالی کردن 3. چاک کت 4. مخرج فعل: خالی کردن ( مثلا دق و دلی یا عصبانیت )
1. استعفا دادن 2. به خود قبولاندن
شاخص، معیار، استاندارد ارزیابی کردن با استانداردها، شاخص قرار دادن، اندازه گرفتن
1. انجام دادن، عهده دار شدن 2. قول دادن
مربی، راهنما راهبری کردن، راهنمایی کردن
1. اشاره کردن، گفتن 2. کم کم خود را جا کردن 3. داخل کردن
1. سابقه کار 2. ارشدیت
1. متمدن، بافرهنگ 2. زیر کشت 3. ( گیاه ) پرورشی
1. متمدن، بافرهنگ 2. ( گیاه ) پرورشی
1. جانبداری، تبعیض 2. علاقه، دلبستگی
1. تبعیض 2. تمییز
1. تبعیض، جانبداری 2. گرایش، تمایل 3. مورب
1. مشورت کردن 2. اعطا کردن، دادن
1. محصور، محصورشدگی 2. حصار کشی 3. پیوست نامه
1. بارور کردن، لقاح انجام دادن 2. کود دادن
تعمیم دادن، عمومیت دادن، نتیجه کلی گرفتن
کینه با بی میلی انجام دادن یا دان حسادت ورزیدن
1. ملافه، رومیزی 2. پارچه کتان 3. لباس زیر
مشترک، عمومی، همگانی
جهت گرفته، آرایشگرفته، . . . . گرا
1. حفظ کردن، نگه داشتن 2. متحمل شدن 3. زنده نگه داشتن، کافی بودن 4. قوت قلب دادن، نیرو دادن 5. تحمل کردن، نگه داشتن 6. حمایت کردن
بافت، ساختار، ویژگی
اسم 1. نظرسنجی 2. نقشه برداری، پیمایش 3. بررسی ساختمان قبل خرید ( از نظر عیب و ایراد ) 4. بررسی، مطالعه فعل 1. نظرسنجی کردن 2. بررسی کردن 3. بررسی ...
1. ذکر کردن، استناد کردن 2. احضار کردن به دادگاه 3. نام بردن، یاد کردن
موشکافی کردن، بدقت بررسی کردن
1. پیشرفت 2. متوالی
برعکس
1. قبر 2. گور 1. وخیم، ناگوار، زیاد 2. وخیم، جدی
فعل 1. تدارک دیدن، برپا کردن 2. زیاد شدن، افزایش یافتن 3. سوار شدن 4. بالا رفتن 5. نصب کردن 6. پریدن یک حیوان روی یک حیوان دیگر برای جفت گیری 7. قرار ...
افراد دارای حق رای
اسم: 1. نگرانی 2. نگرانی، مهم 3. نگرانی 4. somebody’s concern مسئولیت 5. not somebody’s concern/none of somebody’s concern مهم نبودن 6. بیزینس، شرکت ...
مسئولیت کسی، به عهده کسی
درگیر کردن با چیزی
1. پاسخ دهنده 2. متهم
اسم: 1. لطف 2. به نفع، طرفداری، حمایت 3. توجه، محبوبیت 4. in somebody’s favour به نفع 5. تبعیض 6. هدیه فعل: 1. ترجیح دادن 2. جانبداری کردن، تبعیض قا ...
امتناع کردن، خودداری کردن
حفظ، نگهداری
1. قیمت 2. بها 3. half/full price نصف قیمت، قیمتش 5. at any price به هر قیمتی 7. put a price on something قیمت گذاشتن روی چیزی 8. What price fame/glo ...
1. نسبتا 2. با اعتدال 3. moderately priced قیمت متعادل
1. تخلیه 2. فروشگاه، محل عرضه کالا 3. پریز ( برق ) 4. مجرای خروجی
متفاوت
1. افتادن، انداختن، رها کردن 2. افتادن 3. انداختن 4. سقوط کردن 5. پایین آوردن 6. بیرون انداختن 7. کنار گذاشتن، پایان دادن 8. پایان دادن به صحبت کردن ...
1. مجموع، مجموعه 2. سنگدانه 3. کل 4. جمعا شدن، در مجموع برابر بودن 5. جمع کردن، گرد هم آوردن
کلی، نهایی، در مجموع، کلا، به طور کلی
1. کیف اسناد و مدارک 2. آلبوم کار 3. سبد سهام 4. مسئولیت های یک شخص در دولت 5. سبد پروژه ها یا محصولات یا خدمات
غیرقانونی، نامشروع
1. مهدکودک 2. گلخانه 3. محل نگهداری نوزادان تازه متولد شده در بیمارستان 4. محل نگهداری نوزاد در خانه
1. کارکرد 2. سرعت فروش 3. تغییر تعداد کارمندان
اسم: 1. جایزه 2. غرامت، اعطا، پاداش، افزایش ( حقوق ) فعل: 1. ( جایزه ) دادن 2. اعطا کردن، دادن
1. تشخیص 2. قدردانی 3. شناسایی 4. به رسمیت شناختن، به رسمیت شناسی 5. شناخته شده
1. ماموریت، کار محوله 2. تکلیف ( درسی ) 3. واگذاری 4. واگذاری، دادن معنی کلی: چیز محول شده یا واگذار شده به شما
1. کنار، دور 2. کنار 3. غایب 4. به فاصله 5. بعد 6. فاصله 7. کنار، جای دیگر 8. تمام شدن، از بین رفتن 9. پیوسته در حال 10. کل ( مثلا کل شب یا روز ) 11 ...
اسم : 1. رسم، مرسوم، آداب و رسوم 2. عادت 3. customs گمرک 4. مشتری دائم صفت: سفارشی، به سفارش مشتری
امضا کردن، تصویب کردن
1. بحبوحه 2. در میان، در وسط
1. بی پول 2. go broke ورشکسته شدن 3. go for broke دل به دریا زدن، ریسک کردن 4. if it ain't broke, don't fix it سری که درد نمی کند دستمال نبند
خود بس، بی نیاز، خود بسنده، خودکفا
شور انگیز
کلیدی، قسمت کلیدی
خزانه دار، صندوقدار
علائم نوشتاری مانند نقطه، ویرگول، علامت سوال . . .
سرپیچی کردن، زیر پا گذاشتن
رسوخ کردنف پخش شدن
زیرپا گذاشتن
1. نشست، مجمع 2. توافقنامه، پیمان 3. آداب و رسوم، عرف، رسم 4. قاعده، سبک
1. احساس، عقیده 2. be under the impression ( that ) این تصور را داشتن 3. ادا، تقلید 4. تصور، خیال 5. رد، اثر 6. تعداد چاپ 7. تاثیرف اثر 8. نمایش
1. مورد پسند 2. مطلوب، مساعد 3. مناسب
1. گروهی از نوازندگان 2. گروه، دسته 3. محدوده 4. بند ( مثلا بند کیف، ساعت ) 5. نوار، باریکه دسته بندی کردن، با بند بستن
1. تفکیک، جداسازی 2. اختلاف 3. تقسیم 4. قسمت، بخش ( در یک سازمان یا اداره . . . ) 5. ( ارتش ) لشکر 6. ( ورزش ) دسته بندی مثلا دسته یک 7. دسته بندی پ ...
کجا محل، جا
مالیات مالیات گرفتن فشار آوردن بر
1. رفتن و آوردن، آوردن 2. ( به قیمت . . . ) به فروش رفتن 3. به وجود آوردن 4. سیلی زدن
اسم: 1. تکه 2. قراضه، باطله، اوراق 3. ته مانده، باقیمانده غذا 4. خرده 5. دعوا فعل: 1. کنار گذاشتن 2. اوراق کردن 3. دعوا کردن
گسترده، فراوان
1. جزئی، مختصر، ناچیز 2. محجوبف باحیا 3. لباس پوشیده و ساده
فعل: 1. اظهار تاسف کردن 2. نالیدن، گله و شکایت کردن اسم: 1. گله و شکایت 2. مرثیه
ازوقتی که از زمانی که
1. نظریه پردازی کردن، گمان پردازی کردن، حدس زدن 2. ( سهام یا زمین و غیره ) خرید و فروش کردن، سرمایه گذاری کردن در
تبعید تبعید کردن
اسم 1. توقف 2. call a halt ( to something ) متوقف کردن 3. محل توقف اتوبوس ها برای سوار و پیاده کردن ( ایستگاه نیست ) فعل 1. متوقف کردن 2. از حرکت ا ...
1. ترقی خواهانه، مدرن 2. تدریجی، رو به رشد 3. ترقی خواه
قابل توجه، چشمگیر
1. عادت 2. همیشگی
1. آوردگاه، محل مسابقات 2. عرصه، صحنه
صفت 1. بی طرف 2. ( تقریبا ) بی رنگ 3. بدون بار الکتریکی، ( برق ) نه مثبت نه منفی 4. خنثی 5. بدون تغییر اسم 1. ( اتوموبیل و غیره ) دنده خلاص 2. بی طرف
محل
فعل 1. مواجه شدن، روبرو شدن 2. برخورد کردن ( با . . . ) اسم برخورد، رویارویی
( آدم ) بیخود، بی دادب، نفرت انگیز ( بوی ) نامطبوع، ناخوشایند
( پیشامد یا واقعه ) تلخ
خاطره
اضطراب آور
1. زیاده روی 2. خوشگذرانی 3. چشم پوشی و گذشت ( نسبت به اشتباهات دیگران )
پیشامد، احتمال
سر کسی داد زدن
به تصویر کشیدن
1. قانون اساسی 2. بنیه 3. ساختار
اسم 1. گام های بلند 2. گام، قدم 3. take something in your stride با آرامش برخورد کردن 4. get into your stride به راه افتادن 5. طرز راه رفتن 6. break ...
کند شدن متوقف شدن
به راه افتادن
با آرامش برخورد کردن با چیزی
با آرامش برخورد کردن
اسم 1. اوراق قرضه 2. پیوند 3. قید، بند 4. اتصال 5. قرارداد 6. وثیقه 7. ضمانتنامه فعل 1. به هم چسبیدن 2. رابطه یا پیوند برقرار کردن
مشوق، انگیزه، ایده
1. به دنبال 2. تعقیب 3. سرگرمی و فعالیت های شخصی
1. بستن دائمی مکانی ( تعطیلی ) 2. بستن جاده ( موقت ) 3. پایان، خاتمه
مقرر شده ( توسط قانون ) تجویز شده ( توسط پزشک )
دمش رو رو کولش گذاشتن
رک و بی پرده
1. تسلیم شدن 2. از پای در پامدن، هلاک شدن
شوکه کردن
پرهیز کردن، امتناع کردن، خودداری کردن
جدل برانگیز، جنجالی
در شرایط برابر یا یکسان
در شرایط برابر یا یکسان
( زبان فرانسه ) حس بیهودگی
نازایی، عقیمی
1. نازا، عقیم 2. سترون شده، ضدعفونی شده، گندزدایی شده 3. بی حاصل 4. بی روح، ملال انگیز 5. ( زمین ) نابارور
تصور کردن، انگاشتن
بیهوده، بی فایده
1. به کسی بستگی داشتن 2. به عهده کسی بودن
شروع کردن ( از جای متوقف شده ) ، از سر گرفتن
دوپینگ
اسم 1. وضعیت، وضع 2. دولت 3. کشور، کشوری 4. ایالت 5. the States ایالات متحده آمریکا فعل بیان کردن، ذکر کردن، نوشتن
1. هدف 2. مقصد 3. واقعی، بر اساس حقیقت، واقع بین 4. عینی، قابل مشاهده
1. تمرین 2. in practice در عمل 3. فعالیت، عمل 4. کار 5. be common/standard/normal practice روش متداول/استاندارد/معمول 6. good/best/bad practice کار خ ...
تمرین یا تکرار عالی می کند
تمرین نداشتن
به اجرا گذاشتن
1. کوبیدن، خوردن به 2. ضربه زدن، زدن 3. خطور کردن یا به نظر رسیدن 4. اعتصاب کردن 5. حمله کردن ( به کسی ) 6. صدمه ( یا ضربه ) زدن ( به کسی یا چیزی ) ...
( جرقه یا کبریت ) زدن
پیدا کردن طلا ( منظور ثروتمند شدن به خاطر چیزی )
کشف کردن ( طلا یا نفت )
جمع کردن کمپ
به یک اندازه اهمیت دادن ( به دو چیز ) ، توازن برقرار کردن
صفت 1. اوایل، اولیه 2. زود 3. آغازین 4. نخستین 5. the early hours نیمه شب ( بین ساعت 12 شب و صبح ) 6. an early start شروع در صبح زود 7. at/from an e ...
مهمترین، بیشترین
1. کلیت 2. اکثریت، عموم
مهمترین، اصلی ترین
فعل 1. انجام دادن 2. رهبری کردن ( ارکستر و غیره ) 3. conduct yourself مواظب رفتار خود بودن، به طریقی رفتار کردن 4. انتقال دادن ( گرما یا جریان ) 5. ...
1. مرخص کردن، عزل کردن، بیرون کردن 2. تخلیه کردن 3. شلیک کردن، تیر انداختن 4. انجام دادن یا ادا کردن ( وظیفه یا دین یا تعهد . . . ) 5. تخلیه کردن ال ...
شروع ناگهانی، شیوع، وقوع
رایج، متداول، غالب
1. پریز 2. سرپیچ، سوکت 3. سوراخ یا حفره یا چاله
1. آب انبار، دریاچه مصنوعی برای ذخیره آب برای استفاده مردم 2. ذخیره 3. مخزن
1. گذاشتن 2. lay bricks/carpet/concrete/cables etc چیدن آجرها، پهن کردن فرش ( روی کف ) ، خواباندن لوله روی زمین و . . . 3. تخم گذاشتن 4. چیدن میز ( ...
1. گذاشتن 2. lay bricks/carpet/concrete/cables etc چیدن آجرها، پهن کردن فرش ( روی کف ) ، خواباندن لوله روی زمین و . . . 3. تخم گذاشتن 4. چیدن میز ( ...
بنای چیزی را گذاشتن
بنای چیزی را گذاشتن
عابر پیاده، معمولی، پیش پا افتاده
خشمگین شدن
1. معمول 2. رایج، شایع 3. مشترک 4. عمومی 5. معمولی
1. اداره، مدیریت 2. دولت، حکومت 3. اجرا، دادن یا خوراندن دارو توسط پرستار 4. قسمت اداری
1. خدمات شهری مانند گازف برق، آب، تلفن و . . . 2. کارایی 3. شرکت های خدمات شهری مانند شرکت آب، شرکت رق، . . . 4. برنامه کامپیوتری
1. مهارت 2. حوزه اختیارات، اختیار
معکوس، وارونه
1. بهداشت 2. سیستم فاضلاب
پادگان، سربازان درون پادگان
1. پیشینه، ریشه ( خانواده، تحصیل، . . . ) ، سابقه، گذشته 2. زمینه 3. پیش زمینه
موضوعاً مربوط به موضوع
1. واداشتن، موجب شدن 2. فوری، بی درنگ 3. سروقت، به موقع 4. سرساعت
1. کیفیت 2. صفت، خصوصیت 3. مرغوبیت 4. خیلی خوب، مرغوب
1. منطقه حفاظت شده 2. پناهگاه، پناه 3. جای مقدس در کلیسا
1. خالی کردن 2. خلاص شدن از چیزی ( مثل دور ریختن زباله ) 3. به هم زدن یا تمام کردن یک رابطه 4. به قیمت ارزان فروختن 5. کپی کردن حافظه کامپیوتر
1. ترخیص، خلع 2. تخلیه 3. ترشح، چرک 4. تخلیه الکتریکی 5. انجام یا ادای دین ( وظیفه، بدهی . . . ) 6. شلیک
1. معالجه 2. رفتار 3. برخورد 4. پالایش یا عمل آوری
1. خلاصی از چیزی مثل دور ریختن 2. در اختیار کسی 3. زباله خرد کن ( در زیر سینک ظرف شویی ) 4. فروش 5. خرج
1. نشت 2. درز ( اطلاعات )
1. زباله دانی 2. انبار یا زاغه ( برای مهمات، غذا . . . در ارتش ) 3. ذخیره مهمات، غذا و . . . در ارتش 4. محل زندگی کثیف و زشت و نامرتب ( شاید مثل زبا ...
1. انتخابات دور دوم 2. روان آب ( جریان آب بالادست به پایین دست ) 3. فاضلاب حاصل از مواد شیمایی و فضولات حیوانی
1. شکست، خرابی، فروپاشی ( خانواده ) 2. تقسیم بندی، بخش بندی 3. به هم ریختگی یا اختلال عصبی
تماما استفاده کردن یا مصرف کردن
خطر، ریسک
ناهمخوانی، نابرابر، تفاوت، اختلا
1. از دست دادن 2. ضرر 3. مرگ، تلفات ( جمع ) 4. غم فراغ یا دوری 5. ضرر یا خسارت
اشکال، بدی، عیب، ضرر
تخریب شده، بدتر شده، خراب شده
متلاشی، خرد شده، شکسته، تکه تکه
بدون مجوز
1. میزان، مقدار 2. مبلغ، نرخ 3. سرعت
از بین رفته، ویران شده
کساد شده، رکود