crazed

/ˈkreɪzd//kreɪzd/

دیوانه ,مودار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having lost one's reason, or having or giving the appearance of being insane.

- Her face wore a crazed look as she took up the knife.
[ترجمه گوگل] وقتی چاقو را در دست گرفت، چهره‌اش حالت دیوانه‌واری داشت
[ترجمه ترگمان] وقتی چاقو را برداشت صورتش یک نگاه دیوانه وار به صورتش افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Crazed with fear, people jumped from the top of the building.
[ترجمه گوگل] مردم که از ترس دیوانه شده بودند از بالای ساختمان پریدند
[ترجمه ترگمان] افراد با ترس و وحشت از بالای ساختمان پریدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (of pottery or porcelain) having fine cracks in the glaze, sometimes intentionally created for decorative effect.

جمله های نمونه

1. he is crazed by too much drink
مشروب زیاد او را دیوانه کرده است.

2. the horses were crazed by thirst and constant shelling
تشنگی و گلوله باران مداوم اسب ها را دیوانه کرده بود.

3. He became crazed with anger/jealousy/pain.
[ترجمه گوگل]او از عصبانیت / حسادت / درد دیوانه شد
[ترجمه ترگمان]او از شدت خشم \/ حسادت \/ رنج دیوانه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was crazed with grief after the death of his mother.
[ترجمه گوگل]او پس از مرگ مادرش دچار اندوه شد
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ مادرش، او از غم و اندوه دیوانه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The broken arm nearly crazed him with pain.
[ترجمه گوگل]دست شکسته تقریباً او را از درد دیوانه کرد
[ترجمه ترگمان]بازوی شکسته نزدیک بود او را از درد دیوانه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A crazed knifeman attacked three policewomen.
[ترجمه گوگل]یک چاقو دیوانه به سه پلیس زن حمله کرد
[ترجمه ترگمان]یک حمله عصبی دیوانه به سه پلیس حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The horses bolted, crazed with fear.
[ترجمه گوگل]اسب ها پیچ خوردند و از ترس دیوانه شدند
[ترجمه ترگمان]اسب ها فرار کردند و از ترس دیوانه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The old woman had a crazed expression on her face.
[ترجمه گوگل]پیرزن حالت دیوانه ای در چهره داشت
[ترجمه ترگمان]پیرزن حالت جنون آمیزی به خود گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Toronto Maple Leafs fans, a crazed and critical lot, have been waiting for a Stanley Cup since 196
[ترجمه گوگل]طرفداران تورنتو میپل لیفز، افراد دیوانه و منتقد، از سال 196 منتظر جام استنلی بودند
[ترجمه ترگمان]تیم تورنتو می پل Leafs، یک تیم دیوانه و بسیار حساس، از سال ۱۹۶ به بعد برای جام استنلی منتظر مانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many are crazed gamblers who can not bring themselves to walk away with winnings.
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها قماربازهای دیوانه ای هستند که نمی توانند خود را با برد کنار بگذارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از قماربازان دیوانه هستند که نمی توانند خود را با برد قمار کنار بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A crazed killer plunged a knife into his eye as he waited on a crowded platform.
[ترجمه گوگل]یک قاتل دیوانه در حالی که روی یک سکوی شلوغ منتظر بود، چاقو را در چشم او فرو کرد
[ترجمه ترگمان]یک قاتل دیوانه در حالی که روی سکوی پر ازدحام منتظر بود چاقو را در چشمش فرو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His arms flailed faster and faster, like some crazed woodsman trying to fell every tree in the forest.
[ترجمه گوگل]دست‌هایش سریع‌تر و سریع‌تر می‌پریدند، مثل چوب‌فروش دیوانه‌ای که می‌خواهد هر درختی را در جنگل بیاندازد
[ترجمه ترگمان]دستانش تندتر و تندتر حرکت می کرد، مثل یک شکارچی دیوانه که سعی می کرد هر درختی را در جنگل فرو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He stood there panting, eyes crazed.
[ترجمه گوگل]او همانجا ایستاده بود و نفس نفس می زد و چشمانش دیوانه شده بود
[ترجمه ترگمان]نفس نفس می زد و چشمانش دیوانه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She fought with crazed ferocity.
[ترجمه گوگل]او با وحشیگری دیوانه وار مبارزه کرد
[ترجمه ترگمان]او با درندگی دیوانه مبارزه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Flagellants are crazed wanderers obsessed with the doom of the world.
[ترجمه گوگل]تاژک‌ها سرگردان‌های دیوانه‌ای هستند که شیفته عذاب دنیا هستند
[ترجمه ترگمان]Flagellants عضو حزب دیوونه هستند که گرفتار سرنوشت جهان شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• irrational; driven insane; crazy (slang); having thin cracks on the surface (of a ceramic item)
crazed behaviour is wild and uncontrolled.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : craze
✅️ اسم ( noun ) : craze / craziness
✅️ صفت ( adjective ) : crazy / crazed
✅️ قید ( adverb ) : crazily
روانی، دیوانه

بپرس