prescribed

جمله های نمونه

1. the prescribed dosage is one teaspoon every hour
میزان تجویز شده،یک قاشق چای خوری در هر ساعت است.

2. this medicine is prescribed for the relief of sore throat
این دارو برای تسکین گلو درد تجویز می شود.

3. this time the doctor prescribed a different medicine
این دفعه دکتر داروی دیگری را تجویز کرد.

4. the paying of taxes is prescribed by law and custom
قانون و سنت پرداخت مالیات را مقرر کرده است.

5. a course of injections was also prescribed
یک دوره آمپول نیز تجویز شد.

6. The drug is often prescribed for ulcers.
[ترجمه گوگل]این دارو اغلب برای زخم ها تجویز می شود
[ترجمه ترگمان]این دارو اغلب برای زخم تجویز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She prescribed some pills to help me to sleep.
[ترجمه گوگل]او برای خوابیدن من چند قرص تجویز کرد
[ترجمه ترگمان]او چند قرص تجویز کرد تا به من کمک کند بخوابم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The curriculum is rigidly prescribed from an early age.
[ترجمه گوگل]برنامه درسی از سنین پایین به شدت تجویز می شود
[ترجمه ترگمان]برنامه آموزشی به شدت از سن پایین تجویز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Valium is usually prescribed to treat anxiety.
[ترجمه گوگل]والیوم معمولا برای درمان اضطراب تجویز می شود
[ترجمه ترگمان]والیوم معمولا برای درمان اضطراب تجویز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our doctor diagnosed a throat infection and prescribed antibiotic and junior aspirin.
[ترجمه گوگل]دکتر ما عفونت گلو را تشخیص داد و آنتی بیوتیک و آسپرین جونیور تجویز کرد
[ترجمه ترگمان]دکتر ما تشخیص بیماری گلو رو تشخیص داد و آنتی بیوتیک و آسپرین بچه رو تجویز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The doctor prescribed her some pills to help her sleep.
[ترجمه گوگل]دکتر برای او چند قرص برای کمک به خواب تجویز کرد
[ترجمه ترگمان]دکتر برای او قرص تجویز کرد تا به خواب رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I' ve been prescribed iron tablets to make up the deficiency.
[ترجمه گوگل]برای جبران کمبود، برای من قرص آهن تجویز شده است
[ترجمه ترگمان]من قرص های آهنی تجویز کرده ام که کمبود آن را جبران کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was prescribed drugs to control seizures.
[ترجمه گوگل]برای کنترل تشنج برایم دارو تجویز کردند
[ترجمه ترگمان]من برای کنترل توقیف مواد مخدر تجویز کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The supervisor prescribed the steps in which orders must be filled out.
[ترجمه گوگل]ناظر مراحلی را که در آن سفارشات باید تکمیل شود را تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس تشریفات را که باید از آن خارج شود تجویز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Alliott told Singleton he was passing the sentence prescribed by law.
[ترجمه گوگل]آلیوت به سینگلتون گفت که او در حال اجرای حکمی است که قانون تعیین کرده است
[ترجمه ترگمان]Alliott به سینگلتون گفت که او در حال تصویب حکم تعیین شده توسط قانون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Whatever regimen has been prescribed should be rigorously followed.
[ترجمه گوگل]هر رژیمی که تجویز شده است باید به شدت رعایت شود
[ترجمه ترگمان]هر رژیم غذایی که تجویز می شود باید به دقت دنبال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] مقدر، مشخص شده

انگلیسی به انگلیسی

• recommended, advised; fixed in advance, preordained, set beforehand

پیشنهاد کاربران

تجویز شده
این معنی های گفته شده کاربرد کمی دارند
پرکاربرد ترین معنی این کلمه ( تجویز شده ) است و این کلمه صفته
معنای دوستان:
⁦✔️⁩تعیین شده, مشخص شده،
مقرر شده،
سفارش شده،
خواسته شده
When using flammable substances ( lubricants, solvents, etc. ) , adopt all possible precautions to avoid the risk of
...
[مشاهده متن کامل]

fire. Do not smoke. Do not use heat sources or un - contained flames. Do not develop sparks. Keep the room
ventilated. Store as 🔰prescribed🔰 by the manufacturer

تعیین شده, مشخص شده
) تجویزی ) با نسخه
مقرر شده ( توسط قانون )
تجویز شده ( توسط پزشک )
معین، مشخص
خواسته شده مثلا:
Socially prescribed
آنچه از سوی جامعه خواسته شده یا انتظار میرود
۱ ) استانداردها و قوانین ( خواسته شده )

مقرر شده ( توسط قانون )
توصیه شده
اشاره شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس