preconceived

جمله های نمونه

1. preconceived notion
تصور پیش پنداشت

2. We started from scratch with no preconceived ideas.
[ترجمه گوگل]ما بدون هیچ ایده قبلی از صفر شروع کردیم
[ترجمه ترگمان]ما از ابتدا با هیچ ایده preconceived شروع کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tourists forget their preconceived ideas as soon as they visit our country.
[ترجمه گوگل]گردشگران به محض بازدید از کشور ما ایده های از پیش تعیین شده خود را فراموش می کنند
[ترجمه ترگمان]توریست ها به محض دیدن کشور ما ایده های preconceived خود را فراموش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Before I started the job, I had no preconceived notions of what it would be like.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه کار را شروع کنم، هیچ تصوری از قبل نداشتم
[ترجمه ترگمان]قبل از این که کار را شروع کنم، هیچ حدسی نزده بودم که چه شکلی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We all start with preconceived notions of what we want from life.
[ترجمه گوگل]همه ما با تصورات از پیش تعیین شده درباره آنچه از زندگی می خواهیم شروع می کنیم
[ترجمه ترگمان]همه ما با تصورات قبلی از آنچه از زندگی می خواهیم شروع می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You had a preconceived notion that our neighborhood had problems with diversity and therefore misconstrued comments to fit an agenda.
[ترجمه گوگل]شما از قبل تصور می کردید که محله ما با تنوع مشکل دارد و بنابراین نظرات را برای مطابقت با دستور کار اشتباه تعبیر کرد
[ترجمه ترگمان]شما یک ایده preconceived داشتید که همسایگی ما با تنوع مشکل داشت و بنابراین نظرات بد تعبیر شده برای جا دادن به یک دستور کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was not about to confront her preconceived notions head-on.
[ترجمه گوگل]قرار نبود با عقاید از پیش تعیین شده او روبرو شوم
[ترجمه ترگمان]من قصد نداشتم با افکار preconceived رو به رو شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was no preconceived idea of what percentage any such opening might involve.
[ترجمه گوگل]هیچ ایده از پیش تعیین شده ای وجود نداشت که چنین گشایش چند درصد ممکن است شامل شود
[ترجمه ترگمان]هیچ ایده ای در مورد این که چه درصدی ممکن است شامل شود وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Any preconceived image she had of James and Elaine Morris was instantly forgotten when they walked towards her.
[ترجمه گوگل]هر تصویری که از قبل از جیمز و الین موریس داشت، وقتی به سمت او رفتند، فوراً فراموش شد
[ترجمه ترگمان]هر تصویر از preconceived که او از جیمز و الین موریس داشت، زمانی فراموش شد که آن ها به سمت او می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many guests visit restaurants with preconceived ideas of what they should eat.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مهمانان با ایده های از پیش تعیین شده در مورد آنچه که باید بخورند از رستوران ها بازدید می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از میهمانان با عقاید قبلی از آنچه که باید بخورند بازدید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I know it is idiotically wrong to have preconceived notions about looks.
[ترجمه گوگل]می‌دانم که تصورات پیش‌فرض در مورد ظاهر به‌طور احمقانه اشتباه است
[ترجمه ترگمان]می دانم احمقانه است که تصورات قبلی درباره ظواهر را داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Carr said he has no preconceived notions about who should start.
[ترجمه گوگل]کار گفت که هیچ پیش فرضی در مورد اینکه چه کسی باید شروع کند ندارد
[ترجمه ترگمان]\"کار\" گفت هیچ گونه پیش داوری درباره اینکه چه کسی باید آغاز شود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It overrides all conception, all preconceived ideas of what you think you want or need.
[ترجمه گوگل]این همه تصورات، همه ایده های از پیش تعیین شده در مورد آنچه فکر می کنید می خواهید یا نیاز دارید را نادیده می گیرد
[ترجمه ترگمان]این همه تصورات را تحت الشعاع قرار می دهد، تمام تصورات و ذهنیت قبلی آنچه را که شما می خواهید و یا نیاز دارید را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Finding unit costs which support preconceived notions is easy but ultimately useless.
[ترجمه گوگل]یافتن هزینه های واحدی که از مفاهیم از پیش تعیین شده پشتیبانی می کند، آسان است اما در نهایت بی فایده است
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن هزینه های واحد که از عقاید از پیش تعیین شده پشتیبانی می کنند آسان است اما در نهایت بی فایده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• considered in advance, presupposed; determined in advance, decided in advance based on prejudice (about an opinion)
if you have preconceived ideas about something, you have already formed an opinion about it before you have had enough information or experience.

پیشنهاد کاربران

preconceived ( adj ) ( prikənˈsivd ) = ( of ideas, opinions, etc. ) formed before you have enough information of sth, e. g. I had no preconceived notions of what it would be like. preconception
preconceived
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : preconceive
✅️ اسم ( noun ) : preconception
✅️ صفت ( adjective ) : preconceived
✅️ قید ( adverb ) : _
preconceived ideas
عقاید پیش داورانه
( صفت ) ازپیش تعیین شده - از ویش مشخص شده - پیشداورانه
معمولاً همراه واژگان Notion یا Idea میاد. notion به معنای عقیده و باور ( opinion/idea ) هست
adjective / Usage: always used before a noun
...
[مشاهده متن کامل]

🔴 formed before having actual knowledge about something or before experiencing something — often about or of
مثال 1 :
I didn't have any preconceived ideas/notions about/of what the job would be like when I first started
مثال 2 :
Maybe it's just some weird preconceived notion, but you don't strike me as quintessentially Swedish. swedes are not braggadocious in general, Yes? they're too nice. Is that why you were asked to leave the country? No, I'm not a typical Swedish guy but I put Sweden on the map.

preconceived ( adj ) = از پیش تعیین شده، پیش داوری شده، پیش زمینه، پیش فرض
معانی دیگر>>> {سفت و سخت، ثابت قدم، یکدنده، ریشه دار ( در مورد ایده یا عقیده ) }، {برنامه ریزی شده، از پیش طراحی شده، در نظر گرفته شده، عمدی، قصدی، هدفمند ( در مورد انجام کاری با آگاهی از عواقب آن ) }، {جانبدارانه، مغرضانه، ناعادلانه، نامنصفانه، یکطرفه ( در مورد به نفع گیری یک جانبه ) }
...
[مشاهده متن کامل]

Definition = ( از یک ایده یا نظر ) خیلی زود شکل گرفته ، به ویژه بدون فکر و دانش کافی/ایده و یا نظریه ثابت و غیر قابل تغییر / ( با یک اقدام ) با آگاهی کامل از عواقب احتمالی انجام شده باشد/مغرضانه به نفع طرف یا هدف خاصی باشد/
examples:
1 - Before I started the job, I had no preconceived notions of what it would be like.
قبل از اینکه کار را شروع کنم، هیچ ایده پیش فرضی نداشتم که چطور خواهد بود.
2 - You must judge each film on its own merits, without any preconceived notions about what it's like.
شما باید هر فیلم را بر اساس شایستگی های خاص خود قضاوت کنید ، بدون اینکه هیچ پیش زمینه ای در مورد نوع آن داشته باشید.
3 - Since I’m new, I have no preconceived notions about how it should be done.
از آنجا که من تازه وارد هستم ، هیچ پیش زمینه ای درباره چگونگی انجام آن ندارم.
4 - his preconceived notions about los angeles disappeared after he visited the city .
تصورات پیش فرض او در مورد لس آنجلس پس از بازدید از شهر از بین رفت.

پیش فرض
از پیش تصور شده
پیش اندیشیده، پیش پنداشته، پیش پنداشت
زودهنگام
خام
بدون تحقیق
از پیش تعیین شده
( عقیده یا نظر ) از پیش شکل گرفته ( بدون تجربه یا دانش کافی )
پیش داوری شده،
پیش پنداشته، ازقبل معین شده، از پیش تصمیم گرفته شده، از پیش مشخص شد ه، مسلم دانسته شده، بدیهی پنداشته شده، مبتنی برپیشداوری و جانبداری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس