futile

/ˈfjuːtəl//ˈfjuːtaɪl/

معنی: خنثی، پوچ، بیهوده، عاری از فایده، عاطل، بی اثر، بی فایده، باطل، عبی
معانی دیگر: عبث، بی حاصل، بی ثمر، بادرم، هرز، یاب، لغو، بی نتیجه، با بی عرضگی، ناشیانه، عبک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: futilely (adv.), futileness (n.)
(1) تعریف: unlikely to produce or incapable of producing a desired result; ineffective; useless.
مترادف: abortive, bootless, idle, ineffective, nugatory, otiose, unavailing, useless, vain
متضاد: effective, successful
مشابه: feeble, fruitless, hopeless, impotent, insufficient, pointless, void

- Their efforts to save the ship were futile and they were forced to abandon it.
[ترجمه گوگل] تلاش آنها برای نجات کشتی بی نتیجه بود و مجبور شدند آن را رها کنند
[ترجمه ترگمان] تلاش های آن ها برای نجات کشتی بی هوده بود و آن ها مجبور به ترک آن شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He hoped she would forgive him, but his apology was futile.
[ترجمه گوگل] او امیدوار بود که او را ببخشد، اما عذرخواهی او بیهوده بود
[ترجمه ترگمان] امیدوار بود که او را ببخشد، اما عذرخواهی بی فایده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: unimportant; trivial.
مترادف: inconsequential, insignificant, negligible, nugatory, petty, piddling, slight, trifling, trivial, vain
مشابه: frivolous, worthless

جمله های نمونه

1. a futile effort
کوشش بیهوده

2. laborious and futile negotiations
مذاکرات توان فرسا و بی حاصل

3. he kept making futile remarks and offending the people
او مرتبا حرف های ناشیانه می زد و مردم را می رنجاند.

4. It would be futile to protest.
[ترجمه گوگل]اعتراض بیهوده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اعتراض کردن بی هوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Trying to please other people is largely a futile activity.
[ترجمه گوگل]تلاش برای جلب رضایت دیگران تا حد زیادی یک فعالیت بیهوده است
[ترجمه ترگمان]تلاش برای راضی کردن افراد دیگر به طور گسترده یک فعالیت بی هوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Attempts to get supplies to the region are futile because troops will not allow the aid convoy to enter the city.
[ترجمه گوگل]تلاش برای رساندن آذوقه به منطقه بی فایده است زیرا نیروها اجازه ورود کاروان کمک به شهر را نمی دهند
[ترجمه ترگمان]تلاش برای رسیدن به این منطقه بی هوده است، زیرا نیروهای نظامی به کاروان کمک رسانی اجازه ورود به این شهر را نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My efforts to go back to sleep proved futile.
[ترجمه گوگل]تلاش من برای بازگشت به خواب بی فایده بود
[ترجمه ترگمان]تلاش های من برای بازگشت به خواب بی فایده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their efforts to revive him were futile.
[ترجمه گوگل]تلاش آنها برای احیای او بی فایده بود
[ترجمه ترگمان]تلاش آن ها برای زنده کردن او بی فایده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My appeal proved futile.
[ترجمه گوگل]اعتراض من بیهوده بود
[ترجمه ترگمان]درخواست من بی نتیجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was futile to continue the negotiations.
[ترجمه گوگل]ادامه مذاکرات بیهوده بود
[ترجمه ترگمان]ادامه مذاکرات بی فایده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It will turn out a futile attempt.
[ترجمه گوگل]این یک تلاش بیهوده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این کار بی هوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All my attempts to cheer her up proved futile.
[ترجمه گوگل]تمام تلاش های من برای تشویق او بیهوده بود
[ترجمه ترگمان]تمام تلاش هام برای خوشحال کردن او بی نتیجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It would be futile to sustain his life when there is no chance of any improvement.
[ترجمه learner] وقتی حالش بهتر نمیشه زنده نگهداشتنش بیهوده است
|
[ترجمه گوگل]وقتی هیچ شانسی برای بهبودی وجود ندارد، حفظ زندگی او بیهوده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]زمانی که هیچ گونه پیشرفتی در زندگی وجود ندارد، برای حفظ جان خود بی هوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's quite futile trying to reason with him - he just won't listen.
[ترجمه learner] برای او دلیل و برهان آوردن بیهوده است . او گوش نمی کند
|
[ترجمه گوگل]تلاش برای استدلال با او کاملاً بیهوده است - او فقط گوش نمی دهد
[ترجمه ترگمان]بی هوده تلاش کردن با او بی فایده است - او به حرفم گوش نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خنثی (صفت)
abortive, fruitless, barren, neutral, monoecious, futile, useless

پوچ (صفت)
absurd, futile, void, inoperative, null, empty, hollow, vain, trifling, vacuous, airy, aeriform, invalid, vaporous, frivolous, blank, inane, chaffy, unmeaning, nugatory

بیهوده (صفت)
unfruitful, ineffective, ineffectual, futile, useless, impracticable, vain, trifling, pointless, jejune, trivial, trashy, idle, bootless, inutile, thankless

عاری از فایده (صفت)
futile, useless, bootless, good-for-nothing

عاطل (صفت)
futile, useless, vain, idle, lazy, do-nothing

بی اثر (صفت)
ineffective, ineffectual, futile, indifferent, trackless, inefficacious, inactive, feckless, nugatory, null-and-void, traceless

بی فایده (صفت)
ineffective, ineffectual, futile, useless, vain, inefficacious, inutile, shotten, wasteful

باطل (صفت)
futile, void, inoperative, null, vain, invalid

عبی (صفت)
futile

انگلیسی به انگلیسی

• fruitless, unproductive; unsuccessful; worthless
a futile action is one which is not successful, and is unlikely ever to be successful.

پیشنهاد کاربران

/ˈfjuː. taɪl/
( Of actions )
having no effect or achieving nothing
صفت/ بیهوده، بی اثر، بی نتیجه
Attempts to get supplies to the region are futile because troops will not allow the aid convoy to enter the city
...
[مشاهده متن کامل]

It's completely futile trying to reason with him - he just won't listen
All my attempts to cheer her up proved futile

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/futile
بی فایده و بیهوده
fruitless
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : futility
✅️ صفت ( adjective ) : futile
✅️ قید ( adverb ) : futilely
اراجیف
دروغ
ژاژ
لاطائل
مزخرف
مهمل
واهی
یاوه
باطل
بی اثر
بی ثمر
بی جهت
بی حاصل
بی خود
بی خاصیت
بی سبب
بی فایده
بی معنی
بی مصرف
بی نتیجه
پوچ
عاطل
عبث
کشکی
لغو
ناسودمند
نامربوط
هجو
هدر
هیچ
بیخودی
الکی
بیهوده - بی ثمر/فایده/حاصل/اثر
پوچ - عبث - باطل - هرز
adjective
[more futile; most futile] : having no result or effect : pointless or useless
◀️All our efforts proved futile
◀️a futile and foolish gesture
...
[مشاهده متن کامل]

◀️They made a futile [=vain] attempt to control the flooding
◀️His speech focused on the futility of violence
◀️They demonstrated the futility of the plan
◀️an exercise in futility
◀️ I might not look like i can put up a fight, but I'll still try
Well it will be futile but it's the trying that counts
Haha I'd love to throw you around

بیهوده، بی فایده
بیهوده، بی ثمر، بی حاصل، بی فایده، عبث - [حرف] مفت، بیخود، چرت، بی معنی، احمقانه - بی عرضه، بی عار، تنه لش

بپرس