پیشنهادهای سعید ترابی (٣٣٠)
1. استعفا دادن 2. به خود قبولاندن
شاخص، معیار، استاندارد ارزیابی کردن با استانداردها، شاخص قرار دادن، اندازه گرفتن
1. انجام دادن، عهده دار شدن 2. قول دادن
مربی، راهنما راهبری کردن، راهنمایی کردن
1. اشاره کردن، گفتن 2. کم کم خود را جا کردن 3. داخل کردن
1. سابقه کار 2. ارشدیت
1. متمدن، بافرهنگ 2. زیر کشت 3. ( گیاه ) پرورشی
1. متمدن، بافرهنگ 2. ( گیاه ) پرورشی
1. جانبداری، تبعیض 2. علاقه، دلبستگی
1. تبعیض 2. تمییز
1. تبعیض، جانبداری 2. گرایش، تمایل 3. مورب
1. مشورت کردن 2. اعطا کردن، دادن
1. محصور، محصورشدگی 2. حصار کشی 3. پیوست نامه
1. بارور کردن، لقاح انجام دادن 2. کود دادن
تعمیم دادن، عمومیت دادن، نتیجه کلی گرفتن
کینه با بی میلی انجام دادن یا دان حسادت ورزیدن
1. ملافه، رومیزی 2. پارچه کتان 3. لباس زیر
مشترک، عمومی، همگانی
جهت گرفته، آرایشگرفته، . . . . گرا
1. حفظ کردن، نگه داشتن 2. متحمل شدن 3. زنده نگه داشتن، کافی بودن 4. قوت قلب دادن، نیرو دادن 5. تحمل کردن، نگه داشتن 6. حمایت کردن
بافت، ساختار، ویژگی
اسم 1. نظرسنجی 2. نقشه برداری، پیمایش 3. بررسی ساختمان قبل خرید ( از نظر عیب و ایراد ) 4. بررسی، مطالعه فعل 1. نظرسنجی کردن 2. بررسی کردن 3. بررسی ...
1. ذکر کردن، استناد کردن 2. احضار کردن به دادگاه 3. نام بردن، یاد کردن
موشکافی کردن، بدقت بررسی کردن
1. پیشرفت 2. متوالی
برعکس
1. قبر 2. گور 1. وخیم، ناگوار، زیاد 2. وخیم، جدی
فعل 1. تدارک دیدن، برپا کردن 2. زیاد شدن، افزایش یافتن 3. سوار شدن 4. بالا رفتن 5. نصب کردن 6. پریدن یک حیوان روی یک حیوان دیگر برای جفت گیری 7. قرار ...
افراد دارای حق رای
اسم: 1. نگرانی 2. نگرانی، مهم 3. نگرانی 4. somebody’s concern مسئولیت 5. not somebody’s concern/none of somebody’s concern مهم نبودن 6. بیزینس، شرکت ...
مسئولیت کسی، به عهده کسی
درگیر کردن با چیزی
1. پاسخ دهنده 2. متهم
اسم: 1. لطف 2. به نفع، طرفداری، حمایت 3. توجه، محبوبیت 4. in somebody’s favour به نفع 5. تبعیض 6. هدیه فعل: 1. ترجیح دادن 2. جانبداری کردن، تبعیض قا ...
امتناع کردن، خودداری کردن
حفظ، نگهداری
1. قیمت 2. بها 3. half/full price نصف قیمت، قیمتش 5. at any price به هر قیمتی 7. put a price on something قیمت گذاشتن روی چیزی 8. What price fame/glo ...
1. نسبتا 2. با اعتدال 3. moderately priced قیمت متعادل
1. تخلیه 2. فروشگاه، محل عرضه کالا 3. پریز ( برق ) 4. مجرای خروجی
متفاوت
1. افتادن، انداختن، رها کردن 2. افتادن 3. انداختن 4. سقوط کردن 5. پایین آوردن 6. بیرون انداختن 7. کنار گذاشتن، پایان دادن 8. پایان دادن به صحبت کردن ...
1. مجموع، مجموعه 2. سنگدانه 3. کل 4. جمعا شدن، در مجموع برابر بودن 5. جمع کردن، گرد هم آوردن
کلی، نهایی، در مجموع، کلا، به طور کلی
1. کیف اسناد و مدارک 2. آلبوم کار 3. سبد سهام 4. مسئولیت های یک شخص در دولت 5. سبد پروژه ها یا محصولات یا خدمات
غیرقانونی، نامشروع
1. مهدکودک 2. گلخانه 3. محل نگهداری نوزادان تازه متولد شده در بیمارستان 4. محل نگهداری نوزاد در خانه
1. کارکرد 2. سرعت فروش 3. تغییر تعداد کارمندان
اسم: 1. جایزه 2. غرامت، اعطا، پاداش، افزایش ( حقوق ) فعل: 1. ( جایزه ) دادن 2. اعطا کردن، دادن
1. تشخیص 2. قدردانی 3. شناسایی 4. به رسمیت شناختن، به رسمیت شناسی 5. شناخته شده
1. ماموریت، کار محوله 2. تکلیف ( درسی ) 3. واگذاری 4. واگذاری، دادن معنی کلی: چیز محول شده یا واگذار شده به شما