communal

/kəˈmjuːnl̩//ˈkɒmjʊnl̩/

معنی: اشتراکی، همگانی
معانی دیگر: گروهی، مشترک، عمومی، وابسته به مالکیت جمعی، کمونیستی، وابسته به مزارع اشتراکی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: communally (adv.)
(1) تعریف: of or pertaining to a community or a commune.
مترادف: common, joint, public
مشابه: cooperative, mutual, social

(2) تعریف: of or belonging to members of a community; public; collective.
مترادف: collective, common, joint, public, shared
متضاد: individual
مشابه: cooperative, mutual

- The park is communal property.
[ترجمه گوگل] پارک یک ملک مشترک است
[ترجمه ترگمان] این پارک مالکیت اشتراکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Adopting the new style of habit at the convent was a communal decision.
[ترجمه گوگل] اتخاذ سبک جدید عادت در صومعه یک تصمیم جمعی بود
[ترجمه ترگمان] استفاده از شیوه جدید عادت در دیر یک تصمیم همگانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. communal farm
مزرعه ی اشتراکی،چکنه

2. the communal well from which everyone could draw water
چاه عمومی که همه می توانستند از آن آب بردارند

3. the problems of communal living
مسایل زندگی اشتراکی

4. There was a communal toilet on the landing for the four flats.
[ترجمه محمد راد] یک توالت مشترک در طبقه وجود داشت برای چهار آپارتمان
|
[ترجمه گوگل]یک توالت عمومی در فرود برای چهار آپارتمان وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در پاگرد طبقه چهار آپارتمان، یک توالت همگانی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Communal violence broke out in different parts of the country.
[ترجمه گوگل]خشونت های جمعی در مناطق مختلف کشور رخ داد
[ترجمه ترگمان]خشونت در بخش های مختلف کشور قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As a student he tried communal living for a few years.
[ترجمه گوگل]او در دوران دانشجویی چند سال زندگی مشترک را امتحان کرد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک دانشجو برای چند سال زندگی گروهی را تلاش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The inmates ate in a communal dining room.
[ترجمه گوگل]زندانیان در یک اتاق غذاخوری مشترک غذا می خوردند
[ترجمه ترگمان]زندانیان در اتاق ناهارخوری عمومی غذا می خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The communal land is cultivated by the womenfolk in the tribe.
[ترجمه گوگل]زمین های مشترک توسط زنان قبیله کشت می شود
[ترجمه ترگمان]زمین اشتراکی توسط زنان در قبیله پرورش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This, of course, excludes those people living in communal establishments such as prisons, hospitals or residential homes.
[ترجمه گوگل]این، البته، افرادی را که در مؤسسات جمعی مانند زندان ها، بیمارستان ها یا خانه های مسکونی زندگی می کنند، مستثنی می کند
[ترجمه ترگمان]البته این امر باعث نمی شود که افرادی که در مکان های عمومی مانند زندان ها، بیمارستان یا خانه های مسکونی زندگی می کنند، زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The communal borderline between Chouilly and Cramant slices through the middle of these slopes, the higher vines belonging to Chouilly.
[ترجمه گوگل]مرز مشترک بین Chouilly و Cramant از وسط این دامنه‌ها عبور می‌کند، تاک‌های بلندتر متعلق به Chouilly هستند
[ترجمه ترگمان]مرز مشترک میان Chouilly و Cramant در وسط این دامنه ها، the بالاتر متعلق به Chouilly بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In Magdalen's communal life I took little part.
[ترجمه گوگل]من در زندگی مشترک مجدالن نقش چندانی نداشتم
[ترجمه ترگمان]در زندگی همگانی، قسمتی از آن را از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Much of the land withdrawn from communal tenure continued to be farmed in strips under the three-field system.
[ترجمه گوگل]بخش اعظم زمین‌هایی که از تصرف اشتراکی خارج شده‌اند، به صورت نواری تحت سیستم سه‌زار کشت می‌شوند
[ترجمه ترگمان]بیشتر زمین های برداشت شده از تصدی عمومی همچنان در رشته های زیر سیستم سه می دانی پرورش داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even Aristotle complained that communal property always looked worse than private lands.
[ترجمه گوگل]حتی ارسطو شکایت داشت که مالکیت اشتراکی همیشه بدتر از زمین های خصوصی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]حتی ارسطو شکایت داشت که مالکیت اشتراکی همیشه بدتر از اراضی خصوصی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We each have a separate bedroom but share a communal kitchen.
[ترجمه گوگل]هر کدام از ما یک اتاق خواب مجزا داریم اما یک آشپزخانه مشترک داریم
[ترجمه ترگمان]ما هر کدام یک اتاق خواب جداگانه داریم، اما در آشپزخانه مشترک با هم شریک هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشتراکی (صفت)
common, collective, communal

همگانی (صفت)
general, universal, public, communal

انگلیسی به انگلیسی

• belonging to a community; pertaining to a community; public
something that is communal is shared by a group of people.

پیشنهاد کاربران

بسته به Context معنی همگانی/ عمومی/ اشتراکی یا قشری/گروهی/جمعیتی/استانی می ده.
shared by all members of a community; for common use.
a communal bathroom and kitchen
یک حمام و آشپزخانه اشتراکی/مشترک/عمومی
...
[مشاهده متن کامل]

Learning Hundred Plays is a communal ( 3 ) event.
یادگیری صد نمایش رویدادی قشری [مردمی، ریشه لاتین commun توده ای از مردم که باهم زندگی می کنند، ریشه فرانسوی: بعد از انقلاب فرانسه استان/ بخش های مجزای کشور/ کمون] ( 3 ) است.
Instagram Adress: @504_Essential_Word

قشری، توده ای
1792, in a French context, "a community organized and self - governed for local interest, subordinate to the state, " from French commune "small territorial divisions set up after the Revolution, " from commune "free city, group of citizens" ( 12c. ) , from Medieval Latin communia, literally "that which is common, " noun use of neuter plural of Latin adjective communis "common, general" ( see common ( adj. ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

فرقه ای، اقلیتی
اشتراکی
دسته جمعی
برای مثال multi communal center میشه مرکزی که چندین جامعه ی گوناگون را در خود جای داده است، مثلا از ملیت های مختلف یا از دین های مختلف.
در تکمیل صحبت TERRAFXRM
نکته دیگر اینکه این واژه ( معمولا در زمینه اجتماعات محدود ) گاهی درباره وظایف و موضوعات به کار میره و نه صرفا اشیا و امکانات در این موارد واژه اشتراکی یا مشترک رو پیشنهاد میکنم. چون communal با مفهوم اشتراکی زندگی کردن مانند آنچه در communism هست قرابت دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا
communal responsibility

مثلا خیابان و پارک و تیر برق و غیره مال هیچکس خاصی نیستند همگانی و اجتماعی هستند
به نظر من عام المنفعه و همگانی براش درست نیست
چرا ؟ چون این واژه از commune و community میادش. Community یعنی اجتماع یا انجمن یا جامعه. مثلا gamers community یا teachers community یعنی جامعه ی گیمرا یا جامعه ی دبیران. Communal یعنی چیزی که همگانیه تنها بین اعضای یک community و نه همه ی مردم. مثلا فقط قابل استفاده و شرکت پذیریه برای اعضای یک انجمنی مثل جامعه ی پزشکان و نه کل جوامع. وقتی میگیم همگانی یعنی همه و کل مردم. پس براش درست نیست که اینو بگیم
...
[مشاهده متن کامل]

بنظرم گروهی و وابسته به مالکیت گروهی - انجمنی دقیق تره
این رو باید با توجه به متن و جایگاه این کلمه با توجه به هنرتون یه جایگزین مناسبی براش پیدا کنید. فقط بدونید درون گروهیه این واژه نه همگانی
یه مثال دیگه بزنم شاید بهتر بفهمید. مثلا یه قلعه ای رو در نظر بگیرید که توش یه کلیسا هست. تو این قلعه افراد مختلفی هست مثل آهنگر، نجار، پزشک و زن های خانه دار و بچه ها و . . . . این کلیسا برای همه ی افراد این قلعه قابل استفاده هست علارغم نقش ها و وظایفشون. ولی برای افراد قلعه ی مجاورش قابل استفاده نیست. پس فقط در یک نسبت خاصی عام المنفعه هست

همگانی
عدم المنفعه
مشاع
اجتماعی
مشترک، عمومی، همگانی
مشارکتی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس