پیشنهادهای سعید ترابی (٣٣٠)
سفت شدگی بافت
خرید دارو بدون نسخه پزشک
ناخوشی
۱. پیروزی در انتخابات با اختلاف زیاد ۲. رانش زمین
بیش از حد درباره چیزی اندیشیدن، نگران بودن درباره چیزی
نقض
شهادت نامه، سوگندنامه
جعلی، غیر واقعی
جعلی، غیر واقعی
اشتباه گرفتن
وسوسه کردن
تحصیل کردن در ( رشته ) رشته تحصیلی
داغون ( از نظر روحی )
۱. مبهم، نامعلوم، مورد تردید ۲. دودل، مردد ۳. غیر قطعی ۴. غیر قابل اعتماد، تا مشخص
۱. پس گرفتن ۲. عقب کشیدن، تو کشیدن
تودار
۱. ترمیم، بازسازی، مرمت ۲. بازگردانی ۴. پس دادن
برگرداندان
فعل: 1. لیز خوردن، سر خوردن 2. جیم شدن 3. ( یواشکی ) گذاشتن 4. ( یواشکی ) دادن چیزی به کسی 5. به طور پیوسته حرکت کردن 6. در رفتن 7. بدتر شدن، نزول کر ...
ذخیره ارزی
۱. سرکوب کردن ۲. پنهان کردن ۳. مخفی کردن ۴. جلوگیری کردن، سد کردن
خام بدون تحقیق
1. مشهود، توی چشم 2. چشمگیر
1. پیشنهاد کردن یا دادن 2. مطرح کردن 3. در نظر داشتن؛ قصد داشتن 4. خواستگاری کردن - propose marriage : پیشنهاد ازدواج دادن
فعل: 1. دست به کاری زدن، شروع کردن 2. روانه بازار کردن 3. به آب انداختن ( مثلا یک کشتی برای اولین بار ) 4. پرتاب کردن ( ماهواره ) 5. شروع کردن یا ب ...
1. چیز نادر یا کمیاب 2. هر چیز پر قیمت ( به خاطر کمیابی ) 3. کمیابی
فعل 1. از سر گرفتن 2. دوباره به دست آوردن یا گرفتن اسم: 1. خلاصه، چکیده 2. سوابق کاری
بدون فکر، بدون سنجش
1. مبتدی، تازه کار 2. تازه وارد، نوآموز
1. جمع شدن 2. کوچک کردن یا شدن 3. عقب کشیدن، دور شدن اسم: روانپزشک
از موضوع اصلی خارج شدن
1. گذاشتن یا دادن ( زمان، کمک، پول و . . . ) 2. کمک کردن 3. ( برای روزنامه و مجله و غیره ) نوشتن
1. دادن، فرستادن 2. تسلیم شدن 3. گفتن، پیشنهاد دادن، اظهار داشتن
1. فتح کردن، تسخیر کردن 2. مغلوب کردن، شکست دادن 3. غلبه کردن، به دست آوردن کنترل ( چیزی ) 4. فتح کردن ( قله ) 5. دست یافتن بر
1. بخش، قسمتی، ناقص 2. طرفدار 3. مغرضانه، جانبدارانه
سیری ناپذیر
برجسته کردن، تاکید کردن
فعل: 1. تغییر قیافه دادن 2. پنهان کردن، تغییر دادن 3. پنهان کردن اسم: 1. تغییر قیافه 2. in disguise با تغییر چهره
نوآوری کردن، ابداع کردن
اسم: 1. خطر 2. ریسک فعل: 1. ( حدس و تخمین و غیره ) زدن 2. ریسک کردن، به خطر انداختن
لغزش، اشتباه، تخلف
تهمت، افترا تهمت زدن، افترا زدن
1. شهری 2. مدنی
1. شکایت کردن، دعوی کردن 2. sue for peace درخواست کردن برای صلح
دو دلی، سر دو راهی
اسم: حکم، تصمیم صفت: 1. متصدی، حکومت کننده 2. غالب، حاکم
1. بد، ناگوار 2. adverse conditions شرایط نامساعد
اسم: 1. چیز ( چیزها ) 2. somebody’s stuff وسایل یا چیزهای کسی 3. چیز ( چیزها ) 4. آثار و کارهای هنری و ادبی 5. . . . and stuff و اینجور چیزا 6 ...
1. خاموش کردن 2. پایان دادن
اسم: 1. منفذ 2. ( خشم و دق و دل ) را خالی کردن 3. چاک کت 4. مخرج فعل: خالی کردن ( مثلا دق و دلی یا عصبانیت )