پیشنهادهای سعید ترابی (٣٣٠)
اسم 1. اوراق قرضه 2. پیوند 3. قید، بند 4. اتصال 5. قرارداد 6. وثیقه 7. ضمانتنامه فعل 1. به هم چسبیدن 2. رابطه یا پیوند برقرار کردن
مشوق، انگیزه، ایده
1. به دنبال 2. تعقیب 3. سرگرمی و فعالیت های شخصی
1. بستن دائمی مکانی ( تعطیلی ) 2. بستن جاده ( موقت ) 3. پایان، خاتمه
مقرر شده ( توسط قانون ) تجویز شده ( توسط پزشک )
دمش رو رو کولش گذاشتن
رک و بی پرده
1. تسلیم شدن 2. از پای در پامدن، هلاک شدن
شوکه کردن
پرهیز کردن، امتناع کردن، خودداری کردن
جدل برانگیز، جنجالی
در شرایط برابر یا یکسان
در شرایط برابر یا یکسان
( زبان فرانسه ) حس بیهودگی
نازایی، عقیمی
1. نازا، عقیم 2. سترون شده، ضدعفونی شده، گندزدایی شده 3. بی حاصل 4. بی روح، ملال انگیز 5. ( زمین ) نابارور
تصور کردن، انگاشتن
بیهوده، بی فایده
1. به کسی بستگی داشتن 2. به عهده کسی بودن
شروع کردن ( از جای متوقف شده ) ، از سر گرفتن
دوپینگ
اسم 1. وضعیت، وضع 2. دولت 3. کشور، کشوری 4. ایالت 5. the States ایالات متحده آمریکا فعل بیان کردن، ذکر کردن، نوشتن
1. هدف 2. مقصد 3. واقعی، بر اساس حقیقت، واقع بین 4. عینی، قابل مشاهده
1. تمرین 2. in practice در عمل 3. فعالیت، عمل 4. کار 5. be common/standard/normal practice روش متداول/استاندارد/معمول 6. good/best/bad practice کار خ ...
تمرین یا تکرار عالی می کند
تمرین نداشتن
به اجرا گذاشتن
1. کوبیدن، خوردن به 2. ضربه زدن، زدن 3. خطور کردن یا به نظر رسیدن 4. اعتصاب کردن 5. حمله کردن ( به کسی ) 6. صدمه ( یا ضربه ) زدن ( به کسی یا چیزی ) ...
( جرقه یا کبریت ) زدن
پیدا کردن طلا ( منظور ثروتمند شدن به خاطر چیزی )
کشف کردن ( طلا یا نفت )
جمع کردن کمپ
به یک اندازه اهمیت دادن ( به دو چیز ) ، توازن برقرار کردن
صفت 1. اوایل، اولیه 2. زود 3. آغازین 4. نخستین 5. the early hours نیمه شب ( بین ساعت 12 شب و صبح ) 6. an early start شروع در صبح زود 7. at/from an e ...
مهمترین، بیشترین
1. کلیت 2. اکثریت، عموم
مهمترین، اصلی ترین
فعل 1. انجام دادن 2. رهبری کردن ( ارکستر و غیره ) 3. conduct yourself مواظب رفتار خود بودن، به طریقی رفتار کردن 4. انتقال دادن ( گرما یا جریان ) 5. ...
1. مرخص کردن، عزل کردن، بیرون کردن 2. تخلیه کردن 3. شلیک کردن، تیر انداختن 4. انجام دادن یا ادا کردن ( وظیفه یا دین یا تعهد . . . ) 5. تخلیه کردن ال ...
شروع ناگهانی، شیوع، وقوع
رایج، متداول، غالب
1. پریز 2. سرپیچ، سوکت 3. سوراخ یا حفره یا چاله
1. آب انبار، دریاچه مصنوعی برای ذخیره آب برای استفاده مردم 2. ذخیره 3. مخزن
1. گذاشتن 2. lay bricks/carpet/concrete/cables etc چیدن آجرها، پهن کردن فرش ( روی کف ) ، خواباندن لوله روی زمین و . . . 3. تخم گذاشتن 4. چیدن میز ( ...
1. گذاشتن 2. lay bricks/carpet/concrete/cables etc چیدن آجرها، پهن کردن فرش ( روی کف ) ، خواباندن لوله روی زمین و . . . 3. تخم گذاشتن 4. چیدن میز ( ...
بنای چیزی را گذاشتن
بنای چیزی را گذاشتن
عابر پیاده، معمولی، پیش پا افتاده
خشمگین شدن
1. معمول 2. رایج، شایع 3. مشترک 4. عمومی 5. معمولی