paramount

/ˈperəˌmɑːwnt//ˈpærəmaʊnt/

معنی: برتر، بزرگتر، برترین، حاکم عالیمقام
معانی دیگر: ارشد، سرآمد، ارجمند (ترین)، والاترین، سرکرده، سر -، فرازین، مهمترین، مهندین، فائق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: foremost in importance, power, or the like; chief.
مترادف: capital, chief, first, main, predominant, primary, prime, principal, sovereign, supreme
مشابه: cardinal, lead, leading, preeminent, premiere, senior, significant, superior, top, ultimate, uppermost, vital

- The safety of the citizens was the paramount concern of the mayor at that point.
[ترجمه رابرت] امنیت شهروندان در این مقطع، بالاترین ( بیشترین ) نگرانی/دغدغه شهردار بود.
|
[ترجمه گوگل] امنیت شهروندان در آن مقطع دغدغه اصلی شهردار بود
[ترجمه ترگمان] امنیت شهروندان در این نقطه مهم ترین نگرانی شهردار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The usefulness of the plant in treating disease was of paramount interest to the researchers.
[ترجمه مهرداد] سودمندی گیاه در درمان بیماری بزرگترین علت علاقه ی محققان بود
|
[ترجمه رابرت] سودمندی این گیاه در درمان بیماری ، بالاترین ( بیشترین ) علاقه محققان بود.
|
[ترجمه گوگل] سودمندی این گیاه در درمان بیماری ها مورد توجه محققان قرار داشت
[ترجمه ترگمان] سودمندی گیاه در درمان بیماری ها از دیرباز مورد توجه محققان بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's obvious that the health of her patients is paramount to the doctor.
[ترجمه گوگل] بدیهی است که سلامتی بیماران او برای پزشک در درجه اول اهمیت قرار دارد
[ترجمه ترگمان] واضح است که سلامت بیماران او برای دکتر بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Of paramount importance is the issue of fairness in the hiring of new employees.
[ترجمه گوگل] موضوع انصاف در استخدام کارمندان جدید از اهمیت بالایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان] مهم ترین مساله، مساله انصاف در استخدام کارمندان جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: paramountly (adv.)
• : تعریف: a person of highest authority; overlord.
مترادف: overlord
مشابه: chief, head, leader, potentate, sovereign

جمله های نمونه

1. the paramount patriarch of that group
ریش سفید ارشد آن گروه

2. the paramount problem of our age
مهمترین مسئله ی عصرما

3. the paramount sheikh in that remote desert
عالی مقام ترین شیخ در آن صحرای دور افتاده

4. time is of paramount importance
زمان بالاترین درجه ی اهمیت را دارد.

5. the need of this village for water is paramount
نیاز این دهکده به آب ارجح است.

6. The paramount duty of Congress is to stop deficiencies by the restoration of that protective legislation which has always been the firmst prop of the Treasury.
[ترجمه گوگل]وظیفه اصلی کنگره این است که با احیای آن قانون حمایتی که همیشه محکم ترین پشتوانه خزانه داری بوده است، کمبودها را متوقف کند
[ترجمه ترگمان]مهم ترین وظیفه کنگره این است که کاستی های را با احیای آن قانون حفاظتی که همیشه پشتیبان پشتیبان خزانه داری بوده است متوقف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In our work, quality is paramount.
[ترجمه گوگل]در کار ما کیفیت حرف اول را می زند
[ترجمه ترگمان]در کار ما، کیفیت عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Women's role as mothers is of paramount importance to society.
[ترجمه گوگل]نقش زنان به عنوان مادر برای جامعه از اهمیت بالایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]نقش زنان به عنوان مادر بیش ترین اهمیت را برای جامعه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Loyalty is a duty paramount to all others.
[ترجمه گوگل]وفاداری وظیفه ای است که در قبال دیگران مهم است
[ترجمه ترگمان]وفاداری تنها وظیفه همه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once he started at Paramount in 196 he moved rapidly up the corporate ladder.
[ترجمه گوگل]هنگامی که او در پارامونت در سال 196 شروع به کار کرد، به سرعت از نردبان شرکت بالا رفت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در سال ۱۹۶ به شرکت پارامونت رفت، او به سرعت از نردبان شرکت بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This duty is paramount to all the others.
[ترجمه گوگل]این وظیفه برای همه دیگر اهمیت دارد
[ترجمه ترگمان]این وظیفه اصلی برای همه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Paramount closed down its London office in 196
[ترجمه گوگل]پارامونت در سال 196 دفتر لندن خود را تعطیل کرد
[ترجمه ترگمان]شرکت پارامونت در سال ۱۹۶ به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She wrote to Paramount Studios and asked if they would audition her.
[ترجمه گوگل]او به استودیو پارامونت نامه نوشت و از او پرسید که آیا او را تست خواهند کرد یا خیر
[ترجمه ترگمان]او برای شرکت پارامونت نامه نوشت و پرسید که آیا او را تست خواهند کرد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The child's welfare must be seen as paramount.
[ترجمه گوگل]رفاه کودک باید در درجه اول اهمیت قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]رفاه و آسایش کودکان باید بیشتر دیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Paramount has been closed to new investors for most of the past decade.
[ترجمه گوگل]پارامونت در بیشتر دهه گذشته به روی سرمایه گذاران جدید بسته بوده است
[ترجمه ترگمان]شرکت پارامونت در دهه گذشته به سرمایه گذاران جدید بسته بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Paramount News sent another of their photographers, Andy Fulgoni, up to Trepassey to wait there for the fliers.
[ترجمه گوگل]پارامونت نیوز یکی دیگر از عکاسان خود به نام اندی فولگونی را به Trepassey فرستاد تا منتظر پروازها باشد
[ترجمه ترگمان](اندی Fulgoni)، یکی دیگر از عکاسان شان، اندی Fulgoni، را به Trepassey فرستاد تا برای مسافران در آنجا منتظر بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Paramount referred queries about the report to the movie's production company, Mandalay Pictures, which did not return phone calls.
[ترجمه گوگل]پارامونت سؤالات مربوط به گزارش را به شرکت سازنده فیلم، Mandalay Pictures ارجاع داد، که تماس تلفنی را پاسخ نداد
[ترجمه ترگمان]شرکت پارامونت queries را در مورد این گزارش به شرکت تولید فیلم \"Mandalay پیکچرز\" ارجاع داد که تماس های تلفنی را بر نمی گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Artistic control was paramount in terms of the production, the medium through which the play was overwhelmingly disseminated among contemporary audiences.
[ترجمه گوگل]کنترل هنری از نظر تولید بسیار مهم بود، رسانه ای که از طریق آن نمایشنامه به طور گسترده در بین مخاطبان معاصر پخش شد
[ترجمه ترگمان]کنترل هنری از لحاظ تولید، رسانه بود که در آن نمایش به صورت چشمگیری در میان مخاطبان معاصر منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برتر (صفت)
superior, better, premier, preferable, higher, premiere, pre-eminent, dominant, prevalent, preponderant, paramount, uppermost, overriding, superempirical, top-dog

بزرگتر (صفت)
senior, head, major, elder, paramount

برترین (صفت)
paramount

حاکم عالی مقام (صفت)
paramount

تخصصی

[نساجی] لیف مصنوعی پارامونت ( ویسکوز شفاف )
[ریاضیات] برتر، بزرگ تر

انگلیسی به انگلیسی

• superior, supreme; above all, of the highest rank; most important
something that is paramount is more important than anything else.

پیشنهاد کاربران

paramount ( adj ) ( p�rəmaʊnt ) =more important, e. g. Safety is paramount. =having the highest position or the greatest power, e. g. China's paramount leader. paramountcy
paramount
یکی از سرشناس ترین استودیوهای فیلمسازی دنیا Paramount Pictures نام دارد.
اما از لحاظ واژه شناسی Paramount که یک صفت است به چه معناست؟
بهترین، سرآمد، والاترین، برترین، افضل ترین، برتر، بسیار برجسته و بااهمیت
...
[مشاهده متن کامل]

🔴 more important than anything else; supreme / very important : of highest rank or importance
مثال ها:
◀️ Safety is of paramount importance. = Safety is paramount.
◀️ Unemployment was the paramount [=chief, main] issue in the election.

حائز اهمیت
Greater efficiency in the use of these resources is also paramount.
دقدقه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : paramountcy
✅️ صفت ( adjective ) : paramount
✅️ قید ( adverb ) : _
adj
:SYN
superior
?Do you think museums are important
Absolutely! Museums are where knowledge and culture are preserved. Apparently, museums are of ⭐paramount importance⭐ and play an irreplaceable role in our educational system
عالی مقام و نام یک شرکت فیلمسازی معروف
" بالاترین " را هم به لیست آقای ارجمندی نژاد اضافه میتوان کرد !
مثلا
The success of the first product is of paramount importance
ارشد
مهم ( ترین )
از همه مهمتر
Safety at work is of paramount importance.
Providing shelter, food and clothing for low income or homeless should be of paramount importance for any government

مهمترین، بیشترین
ارجح، سرآمد
فوق العاده، چشمگیر، بسیار زیاد، بیشترین، اصلی ترین، مهمترین
چشمگیر
برترین - عالی مقام - افضل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس