area

/ˈeriə//ˈeəriə/

معنی: طرف، فضا، حوزه، ناحیه، منطقه، مساحت، سطح، پهنه
معانی دیگر: سرزمین، قطعه زمین، رویه، وسعت، عرصه، محوطه (بخشی از خانه یا محوطه یا میدان یا شهر و غیره که به کار ویژه ای تعلق دارد)، (زیست شناسی - کالبدشناسی) حوزه، قسمت، (پژوهش یا تحصیل) رشته، زمینه، (در اصل) زمین صاف، سطح صاف، حیاط، محوطه ی دور ساختمان، گستره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a place or region.
مترادف: locale, place, region
مشابه: belt, district, expanse, locality, part, quarter, section, sphere, spot, territory, zone

- These areas of the country receive a great deal of rain.
[ترجمه M] این مناطق از کشور باران خوبی را دریافت میکنند
|
[ترجمه گوگل] این مناطق از کشور بارندگی زیادی دارد
[ترجمه ترگمان] این مناطق کشور باران زیادی دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You have to hit the ball into this area.
[ترجمه گوگل] شما باید توپ را به این ناحیه بزنید
[ترجمه ترگمان] شما باید به توپ ضربه بزنید تا وارد این منطقه شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Let's move the couch over to that area of the room.
[ترجمه گوگل] بیایید کاناپه را به آن قسمت از اتاق منتقل کنیم
[ترجمه ترگمان] بیایید مبل را به آن قسمت از اتاق ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a field of study.
مترادف: domain, field, province, sphere, subject
مشابه: arena, bailiwick, front, metier, orbit, region, study

- What area of English literature are you most interested in?
[ترجمه eva] شما به چه بخشی ( حوزه ایی ) از ادبیات انگلیسی بیشتر علاقه دارید؟
|
[ترجمه گوگل] به کدام حوزه از ادبیات انگلیسی بیشتر علاقه دارید؟
[ترجمه ترگمان] شما به چه حوزه ادبیات انگلیسی علاقه مند هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: extent or scope.
مترادف: extent, range, scope
مشابه: expanse, reach, space, stretch, sweep

- The report covers a wide area of research.
[ترجمه گوگل] این گزارش حوزه وسیعی از تحقیقات را در بر می گیرد
[ترجمه ترگمان] این گزارش حوزه وسیعی از تحقیقات را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the amount of expanse of a flat or curved surface.
مشابه: expanse, region, surface

- The area of the room is two hundred square feet.
[ترجمه گوگل] مساحت اتاق دویست فوت مربع است
[ترجمه ترگمان] مساحت اتاق دویست متر مربع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. area code
کد پستی،کد ناحیه

2. an area of low rainfall
منطقه ی کم باران

3. an area of research only recently traversed by scientists
یک زمینه ی پژوهشی که فقط اخیرا مورد بررسی دانشمندان قرار گرفته است

4. auditory area
مرکز شنوایی

5. combat area
منطقه ی رزم

6. fringe area
ناحیه ی فریز

7. his area of specialization is english literature
رشته ی تخصصی او ادبیات انگلیسی است.

8. that area does not fall within my jurisdiction
آن زمینه از حوزه ی اختیارات من خارج است.

9. the area around hosesultan lake is swampy
دورا دور دریاچه ی حوض سلطان باتلاقی است.

10. the area around the wound is still very sensitive
ناحیه ی اطراف زخم هنوز خیلی حساس است.

11. the area is surrounded by a labyrinth of swamps and rivers
آن ناحیه توسط مازی از مرداب و رودخانه احاطه شده است.

12. the area of a triangle
مساحت مثلث

13. the area roughnecks banged him up
اوباش محله او را له و لورده کردند.

14. this area has a high incidence of disease
شیوع بیماری در این ناحیه زیاد است.

15. this area has been declared a bird sanctuary
این ناحیه به عنوان یک ایمنگاه پرندگان اعلام شده است.

16. penalty area
(فوتبال) محوطه ی هجده قدم

17. a depressed area of the city
بخش راکد شده ی شهر

18. a distressed area of the city
بخش فقر زده ی شهر

19. an enclosed area
محوطه ی محصور

20. auditory association area
پهنه ی همباش شنوایی

21. children's play area in a park
محوطه ی بازی کودکان در پارک

22. in this area our tv reception is very bad
در این ناحیه تلویزیون ما خوب (تصویرها را) نمی گیرد.

23. the catchment area of a post office is the area that it serves
منطقه ی پوشش پست خانه عبارت است از حوزه ای که به آن خدمات ارائه می دهد.

24. the dining area in the corner of the kitchen
بخش نهارخوری در گوشه ی آشپزخانه

25. the drought-struck area suffers scarcity
ناحیه ی خشکسالی زده دچار کمبود می شود.

26. a cavernous limestone area
یک ناحیه ی پر از غار و متشکل از سنگ آهک

27. a painful red area on his left thigh
ناحیه ی قرمز و دردناکی روی ران چپش

28. a restricted military area
منطقه ی ممنوعه ی نظامی

29. a wide agricultural area
یک ناحیه ی پهناور کشاورزی

30. in their camp area they butchered two sheep each day
در خیمه سرای آنها روزی دو گوسفند ذبح می کردند.

31. new york's metropolitan area
محدوده ی کلان شهری نیویورک

32. the city's commercial area
محله ی بازرگانی شهر

33. low walls divided the area into several segments
دیوارهای کوتاه آن ناحیه را به چندین بخش تقسیم کرده بودند.

34. the folk in this area
مردم این ناحیه

35. achievement tests each sampling a different area of learning
آزمون های تحصیلی که هر کدام بخشی از جنبه های تحصیلی را مورد بررسی قرار می دهد.

36. darband is located in a mountainous area
در بند در منطقه ای کوهستانی قرار دارد.

37. deeds that are in the gray area between legal and illegal
اعمالی که در مرز بین قانونی و غیر قانونی بودن قرار دارند

38. illiteracy is still prevalent in this area
بیسوادی هنوز در این ناحیه گسترده است.

39. most european countries are small in area
اکثر کشورهای اروپایی کم وسعت می باشند.

40. the dire economic conditions of this area should no longer be disregarded
اوضاع خراب اقتصادی این ناحیه نباید بیش ازاین نادیده گرفته شود.

41. the leading trade center in this area
مرکز عمده ی سوداگری در این ناحیه

42. the lori dialect predominates in this area
در این ناحیه گویش لری رواج دارد.

43. after the departure of the settlers, the area reverted to desert
پس از رفتن کوچگران،آن ناحیه دوباره بیابان شد.

44. the iranian empire extended over a large area
امپراطوری ایران نواحی بزرگی را در بر می گرفت.

45. he sent a rider ahead to scout the area
سواری را جلو فرستاد تا آن ناحیه را دیده وری کند.

46. the dispersion of armored forces over a broad area
پراکنش نیروهای زرهی در ناحیه ای وسیع

47. the police conducted a thorough search, quartering and re-quartering the area
ماموران پلیس جستجوی دقیقی را آغاز کردند و آن ناحیه را مورد تجسس مکرر قرار دادند.

48. articles which deal with the various phases of life in this rural area
مقاله هایی که با جنبه های مختلف زندگی در این ناحیه ی روستایی سر و کار دارند

مترادف ها

طرف (اسم)
abutment, side, hand, party, direction, opponent, region, route, area, flank, angle, belt, suburb, half, opposite party

فضا (اسم)
region, place, room, space, air, area

حوزه (اسم)
extent, range, circle, area, ambit, sphere, domain, realm, scope, precinct, apanage, appanage, zone, district, department, compass

ناحیه (اسم)
region, area, realm, shire, zone, district, subregion, terrain, sector, demesne, output area, situs

منطقه (اسم)
region, area, zone

مساحت (اسم)
space, area

سطح (اسم)
face, level, area, plane, external, surface, superficies

پهنه (اسم)
field, area, racket, arena, sheet, width

تخصصی

[شیمی] سطح، مساحت
[عمران و معماری] مساحت - محوطه - حوزه - محدوده رویکرد - منطقه - سطح - ناحیه - پهنه
[برق و الکترونیک] سطح، ناحیه
[فوتبال] منطقه
[زمین شناسی] گستره سطح یا فضا. اندازه یا مساحت ناحیهای که بر حسب واحدهای مربع بیان می شود. میانگین عرض ضربدر میانگین ارتفاع که به صورت فوت مربع بیان می شود(.(of an airway
[نساجی] مساحت - پهنه - ناحیه - منطقه
[ریاضیات] ناحیه، مساحت، اندازه ی سطح، وسعت، سطح، رویه
[آمار] مساحت , سطح
[آب و خاک] مساحت

انگلیسی به انگلیسی

• region, domain
an area is a particular part of a city, a country, or the world.
a particular area of a room or other place is a part that is used for a particular activity.
the area of a shape or piece of land is the amount that it covers, expressed in a measurement such as square metres or hectares.
an area of knowledge or activity is a particular subject or kind of activity.

پیشنهاد کاربران

⭕ ناحیه
منطقه چیه دیگه؟! منطقه یعنی ( region )
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: ناحیه

⚫ نگارش به خط لاتین: Nāhie

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی
...
[مشاهده متن کامل]


⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

منطقه، محدوده
مثال: The park is a popular recreational area for families.
پارک یک منطقه تفریحی محبوب برای خانواده ها است.
ناحیه
( Nāhie )
موضوع
area: حوزه
موارد
Area =space
Part قسمت شهری
Area منطقه و محله استانی
District ناحیه کشوری
Region حوزه جغرافیایی
اول باید ببینید دنبال کدام معنیش میگردین:
1 - ناحیه ( شهر یا کشور ) prices are expensive in this area
2 - مساحت ( در ریاضی که طول ضربدر عرض ) the are of our classroom is 10 meters
3 - منطقه فعالیت ( مثلا یه شهر بازی ) there is a play area for children in downtown
...
[مشاهده متن کامل]

4 - زمینه یا حوزه ( مثل حوزه ی تخصص یه دکتر یا شاید بگی رشته یا زمینه ) her area of expertise is neuroscience

( خرده فروشی ) منطقه و محدوده ( در شلف یا فروشگاه )
. . . . شاید main areas باشه
منطقه، ناحیه
Man areas یعنی چی؟؟!
area گاهی اوقات معنی neighborhood هم میده و میشه گفت با هم مترادف هستن
سرزمین، منطقه، قسمت، بخش، در برخی مواقع کشور
region
Is there a railway area؟
ایا منطقه راه اهن هست ؟
ناحیه
منطقه
از لحاظ
حوزه، حیطه
A discipline
A field
Range of sth
precinct
spot
موضع
Place
قلمرو
گستره
مساحت
منطقه
منطقه تحت فرمان
دامنه
منطقه ناحیه
ناحیه محوطه
مبحث، بحث، حوزه
1 - منطقه - ناحیه - بخش
2 - مساحت
عرصه، زمینه
حیطه
مکان
گستردگی
محوطه
قلمرو
آریا واژه ای فارسی است و area وام گرفته شده از فارسی است!
چون در زمان هخامنشیان و به ویژه در زمان داریوش یکم ( 522 سال پیش از میلاد یا 3000 سال پیش ) بیشتر قلمروها ( ناحیه ها ) و کشورهای ( مَمالِک ) جهان ( 44 درصد ) از آنِ ( مالِ ) آریایی ها ( ایرانی ها ) بوده است:
سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا!
برای همین، این واژه را برگزیدند!
که به عنوان بزرگترین امپراتوری جهان در گینس به ثبت رسیده است!
گستره
قسمت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤١)

بپرس