پیشنهادهای Seyyedalith (٦٧٦)
خیلی کم / مویی
گیر
حداقل
گذشته ی فعل redraw
قبل از تمام شدن . . .
Take a bus اتوبوس سوار شدن
همان get cold سرما خوردن
Got it
به میزان زیاد
با حروف ضخیم
دست چپی سمت چپی
از/در فاصله ی نزدیک
ریشه داشتن based on
توضیح مختصری درباره ی چیزی ارائه دادن
برای ساعت به معنی جلو بودن از زمان حقیقی است.
در زمان های مختلف
For معنی because میده اینجا
انتخاب طبیعی Natural selection
شبیه seem to و tend to
مساله اینه که
توضیح دادن
Put the phone down on sb: قطع کردن تلفن روی کسی / گوشی رو گذاشتن
در بریتیش برخلاف آمریکن به نوع خاصی از مدارس خصوصی اطلاق میشه و �عمومی� بودن به آزاد بودن ورود برای هر قشری دلالت داره.
در سکوت
استفاده از فرصت
رسیدن به تعادل Collocation
نیمه ی خالی لیوان رو دیدن
خیلی زیاد / دقیق و با جزئیات
به ذائقه ام می خوره. دوست دارم.
در حد خدا!
به معنی بیرون رفتن با کسی هم هست.
all year long
منتشر disseminated infection: عفونت منتشر
تاکید بیشتر بر most single most important
عهد کردن با
زمینی که به نحوی اصلاح شده و تغییر کرده به کسی که این کار رو می کنه landscaper میگن.
کسی را یاد چیزی انداختن
موفق شدن
a range of چندین گزینه و انتخاب از چیزی
در یک مکان
بین expensive و cheap
چربیدن
احسنت!
عبارت مؤدبانه شبیه please
هویت دادن
صفت | تجارت خانوادگی
رقابت داشتن با در رقابت بودن با
صرفه جویی کردن چیزی
قول دادن
وقتی مسئولیت تصمیمی رو قبول می کنید و اون رو به نفر بعدی محول نمی کنید.
تعمیرات for renovations: برای تعمیرات
پایین رفتن خیابون
مرکز ماساژ
زمین کارتینگ
در حالت Be already doing برای حالتی استفاده میشه که کاری رو که فکر می کردیم بعدن انجام بشه همین الآن داره انجام میشه. I'm already doing my homework ...
یعنی دوست داشتن و لذت بردن از بودن با کسی در مقایسه با get along به معنی صرفا کنار اومدن و مشکل نداشتن
پهلوون
فکر کنم معادل �آش پختن برای کسی� در فارسی باشه! I think she's cooking something up against you: فکر کنم داره یه نقشه هایی واست میکشه / داره یه آشی بر ...
برای بیان شغل He's a plumber by profession
یه هشدار
take long
way more
سر صحنه
تفاوت با in first place: در جایگاه اول
بسم الله!
lucky
نساجی ( رشته )
صنایع غذایی ( رشته )
مهندسی عمران
آدم بزرگی که روحیه ش بزرگ نشده
معنی مشابه focus
در یک چشم به هم زدن / خیلی سریع
benefit
places of interest = interesting places
خیلی دوست داشتن
مغازه ی اجاره ی اجناس
give a call
منظورت رو متوجه شدم / منظورت رو گرفتم.
اگه بخوام دقیق بگم.
way too
وقتی چندین گزینه از چیزی باشه و شما بتونید انتخاب کنید.
خرابه
in my opinion in my view
انسان نخستین
رد کردن
کانکس
کانتینر
اون ور تر [در آدرس دادن]
سر خیابون
از نظر شخصیتی
somewhat
حواس جمع / در مقایسه با nosy ( فضول )
موضوع کلی / حیطه ی کلی
تاثیر داشتن بر
Put sb at a disadvantage: مشکل ایجاد کردن برای کسی / کار را سخت کردن
کارنامه
کارنامه پایان سال
اشاره به بخش بیرونی هر چیزی
سر صحبت رو باز کردن
ادامه دادن مکالمه بدون مکث
مرتب یادداشت کردن در دفترچه
آب خوردن It costs less for you: واسه تو کمتر آب می خوره.
تن لشت رو تکون بده!
تصمیم گرفتن
با شماره ۳
پشت کردن
مشکل چیه؟
صاف رفتن I go straight outdoors: صاف میرم بیرون
modify
به شیوه ای بد
هوا گرفتن [در ورزش]
نکته انحرافی
زودتر / یالا
صفت / مشابه sports و sales
هدف گیری کردن کسی
کسی را درس عبرت کردن
نقض کردن چیزی
خل you're silly: خل شدی
یه نوع لواشک
یک نوع سس سالاد
ماکارونی
برای اطلاعات بیشتر
نگرانی نداره غصه ت نباشه!
دستا بالا
کاری نمیشه کرد کاری از دستم بر نمیاد
آزمایش ها
کم داشتن / تعطیل بودن he's a little off: یه کم تعطیله [دیوونست]
مجاز بودن
Be cast adrift: شناور شدن بدون کنترل
a little bit
نوعی روش یادگیری زبان که افراد با زبان های مادری متفاوت، زبان همدیگر را به هم آموزش می دهند.
کسی که صفت های خوبی دارد و آدم خوبی است.
تودار
آدابی / آداب دان
خوش تیپ و خوش لباس نیز well put togheter
آسیب خفیف و دردناک
آشنا شدن
same as test
حضور پیدا کردن
recharge one's batteries: تجدید قوا کردن / انرژی گرفتن
ارتقای کار و بالا بردن سطح
Something wrong
آماده شدن برای ورود
درود بر
as of today
بدترش هنوز مونده و اتفاق نیفتاده بدترش تو راهه
از دست دادن عقل have you all lost your marbles: شماها همه عقلتون رو از دست دادین؟
روز خونه تکونی
چند برابر شدن
قدیما
از دست دادن کنترل / موجب از دست کنترل کسی شدن
خیلی تجهیزات داشتن
فرصت انتخاب دادن به کسی
دست مریزاد!
اوضاع رو درست کردن
anyway
چهارچشمی مراقب چیزی بودن
very quickly
توجه
can we go already: میشه دیگه بریم؟ ( تا الآن باید می رفتیم ولی حالا که نرفتیم دیگه الآن بریم )
hurt / injured
محکوم به حبس ابد کردن
جریحه دار کردن احساسات کسی
دسته ی اسکناس لول شده با کش
اصطلاح شبیه آدم عاقل در فارسی Who in their right mind: کدوم آدم عاقلی
دومین چیزی که به اولی خیلی نزدیکه.
ترکاندن [از شدت خوبی]
رسیدن به شرایطی که هیچ کس یا هیچ چیز دیگر حرکت نمی کند.
in ترجمه نمیشه. شهر
keep awake
[قبل از اسم افراد] نظیر نداره
اسباب بازی های ریل و قطار
in the world برای تاکید و نشان دادن تعجب میاد شبیه �کجای دنیا�
مایو
تاثیر بدی بر چیزی گذاشتن
at any time
نوعی باغ که به صورت جمعی اداره میشه
توده ی وسایل مثل لباس که کپه میشه.
سواری گرفتن
خرید کردن
متوجه شدم
مسئول فروش
وفا کردن به خود
in ( good ) condition: حال و شرایط خوبی داشتن
قفلی زدن
بیرون رفتن و یه گردش کوتاه کردن
لطفا توجه فرمایید
لطفا توجه فرمایید
طبق معمول
موتورخونه
غذا / فروش ویژه ی روز
رفتن روی پیام گیر
وقتی کسی خیلی تعجب می کنه استفاده میشه.
پاییدن چیزی
نگاهی انداختن
قطع بودن و از کار افتادن هر چیزی
به معنای آزاد کردن وقت هم هست
پیچوندن کسی هم معنی میده
کسی که کنترلش سخته
در فارسی بهش �پرز� میگن. تجمع گرد و غبار به صورت یک توده معمولا در گوشه های دیوار
اونجارو!
همان only با تاکید بیشتر فقط و فقط
[در پاسخ] همین کار رو می کنم.
خیلی وقت پیش
از دست کسی رنج کشیدن
turn right
پاییدن / جمع بودن حواس به چیزی
simulate
does anybody copy? کسی می شنوه؟
اگه بخوایم بی طرف صحبت کنیم
وقتی یه چیزی یادتون نمیاد
give someone a treat: یه کار ویژه برای کسی کردن یا یه چیز خاص براشون گرفتن
عجیبه
بلد بودن کار He knew his stuff: اون کارش رو بلد بود.
فرهیخته
آماده بودن
فرصت کردن
ببخشید که ندیدمت
تعمیرگاه
در هوا ماندن
آماده بودن - - - در زمینه ای فعالیت داشتن I'm in construction: تو کار ساخت و سازم.
اون بهتره
نوشیدن
Fly پرواز کردن
پیام های بازرگانی
leave sth with sb: چیزی را پیش کسی گذاشتن
چیزی رو فروختن و تموم کردن
کلی کار داره یا زمان می بره.
پشت دوربین
Made of معمولا برای مفرد و made up of معمولا برای جمع به کار میره.
موعد زایمان
معادل فارسی �ردیف� به نظرم خوبه.
فکر کنم به معنی کالاهای تبلیغاتی هم هست.
زنده نگه داشتن
با eye معنی چشم برداشتن هم میده.
سوزوندن ( مثلا کربوهیدرات )
برای غذا به معنی ته بندی
غذای دم دستی و ساده در مواقعی که حال نداریم
باور نشدن I can't get over: باورم نمیشه . . .
وول خوردن
به من ربطی نداره / واسه من مهم نیست
already در انتهای جمله برای بیان تاکید یا نشون دادن تعجب به کار میره.
بپا
chief technical officer
تفاوت indoor و indoors: indoor صفت است مثل I lift weights at an indoor gym indoors قید است مثل I excersice indoors
سرای محله
فکر کنم یعنی دست پایین گرفتن
بشمر سه وقتی به شماره ی سه رسیدیم ( یک، دو، سه )
شبیه تا سه نشه بازی نشه. bad things come in threes
بذار سختش نکنیم!
حالا می بینی!
جور دیگری بیان کردن let's put it this way: بذار این جوری بگیم.
in the town
به بالاترین قیمت فروختن
نوعی بازی
روزشماری کردن
تکون خوردن شدید به این ور و اون ور
به نظرم �واجب� ترجمه ی خوبیه. it's imperative to see: دیدنش واجبه [باید دید].
وقتی کسی در جایی حاضر نیست ولی دلش اونجاست
آتیش کردن fire up the car: ماشین رو آتیش کن بریم.
نوه
خلوت و کساد
رو پا
زمان گذاشتن / اختصاص دادن به چیزی
نرم کردن کسی
به طرز وحشتناکی pretty damn good: خیلی خوب
رفتن پای کار
نوشته ها و پلاکاردهای بزرگ در حیاط خانه
بیدار بودن / ماندن
جان کسی را گرفتن
محتویات چیزی را بیرون ریختن
یک چیزی شبیه خواهرخوانده
قبضه کردن it takes over the internet: اینترنت رو قبضه کرده.
راحت
بدون a هم به کار میره.
آمدن
وقتی یه سیاه پوست داره خیلی دری وری میگه استفاده میشه. حاجی بسه دیگه!
Capital punishment
پا پیش گذاشتن
مخالف emotionally
قاطی کردن
selfish
Apologize عذرخواهی کردن
پول شو
فکر کنم یعنی از اول اولش
خدمت رسیدن
Make fun of sb Play joke on sb
خانواده دوست
گذشته ی DM
From an early age از سنین کم
پایین انداختن
از امروز
تصاویر آدم ها که روی مقوا زده میشه و وایمیسه.
توانایی حس روح
خیلی قرمز / مثل چغندر قرمز
دامپزشک
یا there's no danger وقتی که اطمینان داریم چیزی اتفاق نمی افته.
پشت در مانده
یه همچین چیزی
آب گازدار فکر کنم.
مثل take a flight با تاکید بیشتر بر دیر نکردن و به موقع رسیدن.
توییت کردن
راست و ریس کردن
تمام شده
برای پیش تولید فیلم هم استفاده میشه.
بلند گفتن ( مخالف تو دل گفتن )
چیزی که خیلی جالبه.
بخش بی معنای آهنگ؟
تیوب سواری [روی برف]
این با من!
دیدی گفتم!
مسافرت کردن / گشت وگذار با ماشین
مؤدبانه ی hell
چشم روشنی
می بینم که . . .
بدجوری
کادویی که ملت خونه همدیگه می برن. در ایران عمدتا از بلور استفاده میشه.
چرخ زدن در کانال ها
برای مو به معنی فرق دار
در حال تهیه گزارش
نوعی خونه که تو محوطه ش دریاچه داره.
محشر that was quite a day: عجب روز محشری بود.
بیشترین بهره را از چیزی بردن
ایاب و ذهاب
من پایه ام!
you're out of your depth: پاتو از گلیمت درازتر کردی
زنده باد!
کد تخفیف
به معنای خیلی مشتاق هم هست
تجویز دارو
صغری کبری چیدن
شخصی که نه خیلی زود عصبانی میشه و نه خوشخال / steady person
جوشی
در بعضی شهرها اصطلاح �کرکر کردن� هم به کار میره!
یا pick your battles به معنای اینکه خودت را درگیر هر چیز کوچکی نکن.
تقصیر رو گردن کسی انداختن
پیشگیری بهتر از درمان
کار خود را کردن [گوش ندادن به دیگران]
تنفر خیلی زیاد از کسی
کور خوندی!
مشنگ
تایپ کردن متن دست نویس
[در زندگی] به جایی رسیدن
اگه مثبت و به صورت �چطوره� ترجمه بشه بهتره.
حالا که داری این کار رو می کنی . . .
برای پایین آوردن وسایل هم به کار میره.
در فارسی از �زد زیر . . . � استفاده می کنیم. Her classmates burst into laughter: هم کلاسی هاش زدن زیر خنده.
به معنی قطع بودن برای خطوط تلفن هم به کار میره. All the phonelines are down: تمام خطوط تلفن قطع هستند.
خرد شدن [چه جسمی چه روحی]
عجله داشتن
کنار هم بودن / دم دست بودن
مشابه go for a walk با این تفاوت که با برنامه ریزی است.
در جواب آرزوی موفقیت مثلا برای یک امتحان به کار می رود.
اینم از این
چیزی رو گفتن یا حس کردن / شبیه چیزی بودن
خیلی مهمه معرکه ست!
وقتی موضوعی اخبار را پر کند به کار می رود It's all over the news: [اون موضوع] اخبار رو پر کرده.
Get divorced طلاق گرفتن
شانس آوردن You got lucky: شانس آوردی
از بزرگی کسی بودن. That's big of you: از بزرگی شماست.
برای نوشیدنی معادل داغ
Jesus Christ
برای تغییر رنگ هم به کار میره.
کش رفتن
پرسیدن نداره!
کسی را دوست داشتن
چه خوب!
عجب دردسری!
خواب کردن
[خیابون رو] مستقیم برو بالا
مایه دار
آکنده از چیزی بودن
قایمکی جایی رفتن
get someone good: دست انداختن کسی
از پس چیزی بر آمدن
نکته دار
سخت گرفتن
اتلاف چیزی بودن It's a waste of time: وقت تلف کردنه.
سیم کش
به فکر کسی بودن
بوفه
از شر چیزی خلاص شدن
Anything
این بیرون
امتحان کردن / سراغ رفتن
درست همون چیزی که . . . Just what i need: دقیقا همون چیزیه که می خوام.
حراج شدن
چیزی [لباس] به کسی آمدن
به گوش خورد I overheard: به گوشم خورد
نبودن، حالا چه به معنی خونه نبودن و مسافرت بودن، یا به معنی زنده نبودن. while i'm gone: وقتی من نیستم . . . how long will you be gone: چند وقت نیست ...
گروه چهارنفره
crazy
آزار دادن روحی
خیلی راضی
ارزش دردسرش رو نداره
how have you been چطوری
غرق چیزی شدن
خیلی بیشتر از
تحویل تکلیف هم میشه
لنز Wear contacts: لنز زدن
آب یخ / آب خنک!
با کمترین دمای
حداکثر دما
حداقل دما
جا دادن I put a roof over your head: من بهت جا دادم.
فلنگ رو بستن
دیگه کاریتون ندارم می تونید برید
هیچ کدوم از
از سر راه کسی کنار رفتن / اذیت نکردن کسی
برای مو به معنی از بالا بستن مو هم به کار میره.
چی شده؟
جک و لوبیای سحرآمیز
وقتی به کار میره که از کاری که طرف مقابل گفتگو می کنه یا می خواد بکنه خوشمون نیاد.
خلاص شده I'm relieved: خلاص شدم.
احترام قائل بودن
یه خواهشی ازت داشتم.
رو دور بودن / روبه راه بودن
در پاسخ به جوک، وقتی می خواید بگید حرفت جوک بود. بامزه that's a good one: بامزه بود.
پردیس سینمایی
حین حمل وسایل معادل "آروم" کوتاه شده ی "take it easy"
برای کالاها ترجمه ی "گیر آوردن" خوبه به نظرم. I want to find a cheap one: می خوام یه ارزونش رو گیر بیارم.
ازدواجی / کسی که قصد ازدواج داره
کنایه از زیاده روی
در مقایسه با prison برای مجازات های بلندمدت
mind your own business: سرت به کار خودت باشه
پیشرفت کار به جلو
دخل داشتن it doesn't concern you. mind your own business: دخلی به تو نداره. سرت به کار خودت باشه.
حرفشم نزن
آب گل آلود
به معنای بیرون کشیدن هم هست
مشکل همینه
برای چیدن وسایل خونه هم به کار میره.
تیپ زدن
در انتهای جمله به کار میره چیزی شبیه "بدون اغراق"
کنار کشیدن I immediately shy away: فورا می کشم کنار [از اون کار]
دایره های نورانی در تصاویر
برای جا گذاشتن وسایل هم به کار میره.
تمام مدت
آفتاب سوخته شدن
پیچ اجاق گاز
رنده
لیوان مخصوص کودکان
ظرف میوه خوری / بشقاب میوه خوری
صندلی های میز آشپزخونه
میز غذاخوری که به طور معمول در آشپزخونه هست ولی ممکنه در dining room جدا هم باشه. اگه در آشپزخونه باشه به صندلی هاش میگن kitchen chair و اگه در اتاق ...
حرکت! / برو بریم! برای شروع پخش چیزی استفاده میشه.
استخر کوچک و دراز
برای مو وقتی استفاده میشه که خیلی کوتاه کنی.
بلند کردن مو
انجام کار به یه شیوه ی خاص شاید معرکه انجام دادن کار ترجمه ی خوبی باشه.
وقتی همه ی اتفاقای بد یه دفعه رخ میده.
این بالا اینجا
کسی که نگاه رویایی و غیرواقعی به جهان داره.
کسی که خیلی از قوانین پیروی نمی کنه و نظر دیگران هم براش مهم نیست. "کله خر" یا "کله خراب" ترجمه ی خوبیه.
کسی که ظاهر خشنی داره ولی آدم خوبیه.
همان enrich / غنی سازی
خیال کردن they have the notion that: اونا خیال می کنن که . . .
متعهد بودن
فکر کنم معنی بالاخره هم میده where do we even begin: بالاخره از کجا شروع می کنیم؟
تک تکشون / یک یکشون
کشتن took his own life: خودش رو کشت / جون خودش رو گرفت
ملزم بودن
جدی؟
پیش پای شما
یه جور فلان / یه جورایی فلان
کم پیدایی!
خلاص شدن از کار
با صفت میاد و از too شدیدتره.
یه جور
فقط یه کم امتحان می کنم.
گوشتی که به روش stir fry طبخ شده
سرو شدن با
سال قبل [از فلان]
هدیه ای برای تشکر
برای بچه ها به کار میره به این معنی که از خونه رفتن
زمونه
برای وارد کردن رمز عابربانک هم استفاده میشه
رقم زدن چیزی
چیزی را به عنوان شغل انتخاب کردن
order some food to go: سفارش غذایی که با خودمون می بریم.
رفتن به سفر دریایی با کشتی های کروز
گیر
کم قیمت ترین
همه ش همینه؟
معادل per month به معنای ماهانه هم استفاده میشه.
چیزی به کسی آمدن that looks good on you: بهت میاد.
آخر حساب و کتاب به معنیه "که میشه . . . " معمولا با altogether همراه میشه.
تقریبا همون معنی recommend رو میده.
مهارت نیاز داشتن / طلبیدن
بسیار کم
بی معطلی بریم سراغ . . .
در تاریکی
قدم زدن
درست همون جوری که دوس دارم.
یه تابی خوردن!
جدی میگی؟ بی شوخی؟!
از کاری/چیزی لذت بسیار بردن
تخفیف رو قیمت
از چیزی بالا رفتن و وارد شدن
به معنای تندروهای چپ هم هست اگر اشتباه نکنم.
علامت گذاشتن
جدای از کاربرد معمول yet در جملات سوالی و منفی که معنی "هنوز" می دهد، کاربرد دیگر این واژه بین دو جمله ای است که مخالف هم هستند و در این حالت معنای " ...
ورزش کردن
طرح فروش هم میشه فکر کنم.
با پرواز فلان
عقلی کردی
ایجاد تغییر
فرانسوی ها
ناتوان از انجام کاری
یه جور خاص
امکانش هست . . .
چطوره؟
موفق شدی؟
انگلیسی ها
دور بودن از
در سایز مدیوم
مایه ی مباهاته
امروز روز من نیست!
چیز خاصی
جواب دادن تماس
برنامه عوض شد
رزرو داشتن مثلا اتاق
اصطلاحات و تکه کلام ها
به نهایت/اوج رساندن کاری/چیزی
آدم رک
خشک و خالی
غیرمستقیم
کاری را بهتر از حد انتظار انجام دادن
برعکس [توضیحات قبلی]
وقتی از یه فیلم خوشتون نمیاد: the movie wasn't my thing.
اگه شما هم این طور [که توضیح داده شده] هستین.
من می شناسمش؟
مبادا
نظر دادن
یه بار قبلا
این لحظه
بیش از همه
مثل قبل
هزینه ی ورودی
دوباره تمرکز خود را به دست آوردن
یه گشتی زدن
ولو شدن بعد از یه غذای سنگین هم میشه فکر کنم.
مهم و برجسته
یه سری زدن
خوره nerdy about animals: خوره ی حیوانات
روی چیزی یا لبه ی چیزی بودن
عوض کردن یک فعالیت به فعالیت دیگر
توجه طلبیدن
سالاد کلم
برای عرق ریختن به کار میره
مخلوط شدن و ممزوج شدن با هم meld together
a lot of
چرخ کردن گوشت نیز
دوردور کردن / تابیدن! ( اصفهانی )
به نظر میاد که انگار
این جور چیزا [که پیشتر ذکر شده]
بخش اصلی چیزی
کار یا فردی که ازش لذت می بریم
انجام کارهای مدرسه فقط برای نمره نه برای یادگیری
آیینی برای عبور از یک مرحله ی زندگی به مرحله ی بعد / چیزی شبیه جشن تکلیف!
واسه شخص خود من
بیشتر به این مربوطه که . . .
تلکه کردن
at a very high level
هر دفعه
جلف ظاهرا
out of در اینجا معنی due to می دهد: به خاطر هم دردی / از روی هم دردی
جهات
قرار بودن / آمادگی داشتن
به صورت in wake of هم استفاده میشه.
توجه، خبر فوری
به معنای درگیر شدن با چیزی هم به کار میره.
تحویل دادن سفارش های رستوران ها و سوپرمارکت ها
جراحات وارده
از امروز
be passed out: غش کردن
معانی پیشنهادی: پوشش دادن / رونمایی کردن
نظر کاربر حامد بازیاد که به اشتباه در march downn ثبت شده: راه رفتن، حرکت کردن I marched down to have my breakfast and just really felt great برای صب ...
عقد قرارداد
هر چه
کاربردی شبیه شروع اجرا شدن قانون و رسمیت یافتن قانون هم داره.
وقتی در ابتدای جمله می آید یعنی "حتی یک نفر هم نباید. . . "
بیرون آمدن مواد از چیزی
دوباره روی چیزی را کشیدن ( مثلا با ماژیک )
کسی که چیزی را از پشت در منزل دیگران در ایوان جلوی منزلشان می دزدد.
در وهله اول
سر و صورت
بیماری مسری
عرض تسلیت
اختلال انعقادی
خیلی گذشته
بریده بریده صحبت کردن
عوض کردن
هیچ کس دیگری
رئوس مطالب
سیر و روند طبیعی ( درباره ی یک بیماری )
مرحله به مرحله
جدا کردن کامل
قابل قبول
کاربردها
شیوع
استخوان اسفنجی
نمای بالینی
احاطه کردن
ورید
مشکل
امکان
لاکتاته ( مربوط به ترکیب شیمیایی )
طبق فرضیه مطرح شده
درد گنگ و مداوم
بینابینی
دارودرمانی
ارجح
معاینه بالینی
درد خنجری
مبتلا
اشک ریزش
غیرلوکالیزه
اثربخش
دانه های پوستی
ضایعات و جوش پوستی
واکنش تبدیلی / یک مشکل روانی
پیکری
گام به گام
معنی کشیدن و جدا کردن هم میده
دارویی؟
اکثرا / غالبا
نقطه ی تحریکی
به طور معمول
نمونه ی معمول / نمونه ی بارز
راهنمای کلی
عدم تناسب
تخت؟
اشتباه گرفتین.
نابجا
قطعه ی کوچک و تیز از چیزی
ظاهرا به معنای بخش مرتفع چیزی هم هست.
درد داشتن
به تو ربطی نداره
با هم متناسبیم.
اوضاع این جوری شد
خردمندانه است که
طبق روال مرسوم
نظرت درباره ش چیه؟
برای انواع شنا هم استفاده میشه
کرال سینه
اگه این چیزیه که تو میخوای
خواسته ی شما
وقتی نظرتون راجع به چیزی عوض میشه به کار میره.
به صورت منظم
دارای رنگ روشن برای توصیف لباس به کار می رود.
وقتی دیگه از چیزی نخواید استفاده میشه.
مدیریت زمان
بیماری و مشکل
بدون علت مشخص
بلوک ( محور ) برای برش
نمود
Controversy
دارودرمانی؟
رده بندی
تنظیم جزئیات
در دسترس قرار دادن چیزی
رسیدن به چیزی که ازش عقب بودیم
زمانی که بیمار روی صندلی دندانپزشکی نشسته و برایش کار انجام می شود.
ضریب کشسانی
فشرده شدن در چیزی
. . . که قرار است فلان باشد
وسط قرار گرفته
صفت مالکیت تو Your
دارم میرم
پذیرفتن چیزی برای جلوگیری از بحث بیشتر درباره ی اختلاف نظر
وایسا! امر به توقف فوری کاری که در حال انجام است
در حال . . . چیزی که در حال انجامه ولی هنوز تمام نشده.
رسوب کردن
فشار نسبی اکسیژن در خون
برجستگی استخوان مربوط به دندان ها در فک بالا و پایین