self centered

/ˈselfˈsentərd//selfˈsentərd/

خودخواه، خودپسند، خود محور، ثابت ونامتحرک، متوجه نفس خود، خودگرای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: self-centeredly (adv.), self-centeredness (n.)
• : تعریف: concerned only with oneself; egotistical; selfish.
متضاد: altruistic, selfless
مشابه: egocentric, selfish

- too self-centered to understand others' problems
[ترجمه گوگل] بیش از حد خود محور برای درک مشکلات دیگران
[ترجمه ترگمان] برای درک مشکلات دیگران بیش از حد خودخواه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• thinks mainly of oneself, caring only about oneself and own needs, egocentric

پیشنهاد کاربران

خودخواه، خودپسند، خود محور، ثابت ونامتحرک، متوجه نفس خود، خودگرای، خودشیفته
مثال:
He is too self - centered to understand others' problems.
او خیلی خودخواه و خودمحور است که {بتواند} مشکلات دیگران را درک کند. {آن خیلی خودخواه تر از اونیه که مشکلات دیگران رو درک کنه}
خودخواه
Selfish
Egotistical
خودخواه ، خود محور ، خود رای ، خود شیفته
خود مدار
خودمحور
selfish
خودخواه
خودشیفته
خود رای

بپرس