neat

/ˈniːt//niːt/

معنی: گاو، شسته و رفته، مرتب، پاکیزه، تمیز
معانی دیگر: منظم، آراسته، صاف و ساده، ترگل ورگل، ناب، خالص، ناآمیخته، نیالوده، خلص، سک، سره، خوش ترکیب، خوش ریخت، رعنا، خوش هیکل، (خط) قشنگ و خوانا، (عمل یا سخن یا کار هنری) مهارت آمیز، زبردستانه، چیره دستانه، (خودمانی) خوب، عالی، محشر، معرکه، حسابی، (نادر) بدون کسور مختلف (مالیاتی و غیره)، (نادر) گاو، گاو نر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: neater, neatest
(1) تعریف: orderly in appearance, state, or habits; tidy.
مترادف: clean-cut, orderly, spruce, tidy, trim
متضاد: disorderly, messy, shabby, slovenly, untidy
مشابه: dapper, kempt, natty, organized, shipshape, well-groomed

- I like to keep my room neat.
[ترجمه anita] من دوست دارم اتاقم را پاکیزه نگه دارم
|
[ترجمه ملیکا.ع] من دوست دارم اتاقم را مرتب نگه دارم.
|
[ترجمه Romina] من دوست دارم اتاقم را تمیز نگه دارم
|
[ترجمه ارغوان] من دوست دارم اتاقم را تمیز و مرتب نگه دارم.
|
[ترجمه کشنده مادرت] من دوست دارم تو کونت کیر نگه دارم
|
[ترجمه گوگل] من دوست دارم اتاقم را مرتب نگه دارم
[ترجمه ترگمان] دوست دارم اتاقم رو مرتب نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She's a neat person who cannot put up with clutter.
[ترجمه Romina] او فردی پاکیزه است و نمیتواند با نامرتبی کنار بیاید
|
[ترجمه گوگل] او فردی منظم است که نمی تواند بی نظمی را تحمل کند
[ترجمه ترگمان] او فردی تمیز و تمیز است که نمی تواند با اشیا درهم و برهمی کنار بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: orderly and economical in procedure; systematic and simple.
مترادف: efficient, orderly, well-ordered
متضاد: untidy
مشابه: methodical, organized, systematic

- We found a neat solution to the problem.
[ترجمه گوگل] ما یک راه حل ساده برای مشکل پیدا کردیم
[ترجمه ترگمان] ما یک راه حل تمیز برای مشکل پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: clever.
مترادف: clever, ingenious
مشابه: original, resourceful, slick

- She came up with a neat idea for the campaign.
[ترجمه سعیده] ایده نابی برای کمپین به ذهنش رسید.
|
[ترجمه گوگل] او ایده‌ای منظم برای این کمپین ارائه کرد
[ترجمه ترگمان] او برای اردو کشی ایده جالبی پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (informal) appealing; charming in a novel way.
مترادف: cool

- This company makes some neat gadgets.
[ترجمه گوگل] این شرکت گجت های منظمی تولید می کند
[ترجمه ترگمان] این شرکت ابزار خوبی تولید می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Where did you find those neat earrings?
[ترجمه محمد زردُشت] اون گوشواره های محشر ( معرکه ) رو از کجا پیدا کردی؟
|
[ترجمه گوگل] آن گوشواره های تمیز را از کجا پیدا کردی؟
[ترجمه ترگمان] اون گوشواره ها رو از کجا پیدا کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: of liquor, not diluted or mixed; straight.
مترادف: straight, undiluted

- I'll have a neat whisky, please.
[ترجمه doctor semi] من یک ویسکی خالص می خواهم، لطفا
|
[ترجمه سمیه] ویسکی بدون آب و یخ میخام
|
[ترجمه گوگل] من یک ویسکی تمیز می خورم، لطفا
[ترجمه ترگمان] من یک ویسکی خوب دارم، لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
حالات: neater, neatest
مشتقات: neatly (adv.), neatness (n.)
• : تعریف: (informal) in a neat manner.
مترادف: cleverly, efficiently
مشابه: orderly, tidily

- She wrote her name neatly on the board.
[ترجمه روجا قلندری] او نامش رامرتب بر روی تخته نوشته بود
|
[ترجمه سعیدرضا] نامش را مرتب و تمیز رو تخته نوشت
|
[ترجمه گوگل] اسمش را با دقت روی تابلو نوشته بود
[ترجمه ترگمان] او نام او را مرتب روی صفحه نوشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Doing this solved the problem neatly.
[ترجمه گوگل] انجام این کار مشکل را به طور منظم حل کرد
[ترجمه ترگمان] این کار مشکل را به خوبی حل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. neat brandy
براندی خالص (که به آن آب و غیره نیافزوده اند)

2. neat cement
سیمان خالص (بدون شن)

3. a neat bicycle
دوچرخه خوب

4. a neat employee
کارمند مرتب

5. a neat handwriting
خط قشنگ و خوانا

6. a neat housewife
کدبانوی تر و تمیز

7. a neat set of rules
یک سلسله مقررات روشن و ساده

8. a neat theft
سرقت مهارت آمیز

9. a neat way of carving up a chicken
راه ماهرانه برای قطعه قطعه کردن مرغ

10. her neat plans
نقشه های ترگل ورگل او

11. to be neat about one's person
نظافت جسمی خود را رعایت کردن

12. we had a neat time at the picnic
در پیک نیک خیلی به ما خوش گذشت.

13. not all human problems have neat solutions
همه ی مسایل انسانی راه حل های صاف و ساده ندارند.

14. pari sorted the underpants and socks into neat bundles
پری زیر شلواری ها و جوراب ها را به طور منظم دسته دسته کرد.

15. They sat in her neat and tidy kitchen.
[ترجمه میترا] آنها در آشپزخانه ی تمیز و مرتبش نشسته بودند
|
[ترجمه گوگل]در آشپزخانه مرتب و مرتب او نشستند
[ترجمه ترگمان]در آشپزخانه تمیز و مرتب نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. His clothes were always neat and clean .
[ترجمه F.f] لباس های او همیشه تمیز و پاکیزه بود
|
[ترجمه گوگل]لباسش همیشه مرتب و تمیز بود
[ترجمه ترگمان]لباس هایش همیشه تمیز و پاکیزه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This handbook is a neat epitome of everyday hygiene.
[ترجمه گوگل]این کتاب راهنما تجسمی منظم از بهداشت روزمره است
[ترجمه ترگمان]این کتابچه راهنمای تمیز و تمیز از بهداشت روزمره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Be sure to leave the room neat and tidy.
[ترجمه گوگل]حتما اتاق را تمیز و مرتب ترک کنید
[ترجمه ترگمان]مطمئن باش که اتاق را مرتب و مرتب ترک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Cut the sandwiches into neat squares.
[ترجمه گوگل]ساندویچ ها را به صورت مربع های مرتب برش دهید
[ترجمه ترگمان]ساندویچ ها را به مربع های سفید ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. It was very neat, and practically bloodless.
[ترجمه گوگل]بسیار مرتب و عملاً بدون خون بود
[ترجمه ترگمان]خیلی تمیز و تقریبا بی خون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. He arranged the documents in neat piles.
[ترجمه گوگل]او اسناد را در انبوهی منظم مرتب کرد
[ترجمه ترگمان]اسناد را با دقت مرتب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Square up the books to make them look neat.
[ترجمه گوگل]کتاب ها را مربع کنید تا مرتب به نظر برسند
[ترجمه ترگمان]کتاب ها را در میدان دید تا تمیز و تمیز به نظر برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Her handwriting was neat and legible.
[ترجمه گوگل]دست خطش منظم و خوانا بود
[ترجمه ترگمان]خطش پاکیزه و خوانا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گاو (اسم)
neat, gryphon, griffon

شسته و رفته (صفت)
neat

مرتب (صفت)
straight, trim, classified, put in order, arranged, ordered, regular, neat, tidy, orderly, methodic, shipshape, regulated, well-groomed

پاکیزه (صفت)
clean, trim, brisk, clean-limbed, neat, tidy, spruce, natty

تمیز (صفت)
clean, pure, spiffy, neat, tidy, dapper, prim, dinky

تخصصی

[زمین شناسی] مرتب، خمیر، دوغاب سیمان

انگلیسی به انگلیسی

• arranged; clean; simple; clever; not adulterated; fundamental; wonderful (slang)
great!, wow! (expression of pleasure, interest, or excitement)
neatly, tidily, cleanly
something that is neat is tidy and smart.
someone who is neat is careful and tidy in their appearance and behaviour.
if you drink an alcoholic drink neat, you drink it without adding anything such as water or tonic.

پیشنهاد کاربران

تروتمیز
1 -
mainly US informal
good
صفت/ عمدتاً انگلیسی امریکایی، غیر رسمی
خوب
That video game is really neat!
2 -
arranged well, with everything in its place/ tidy, with everything in its place
...
[مشاهده متن کامل]

به خوبی چیده شده، با همه چیز در جای خود، مرتب
Your house is always so neat - how do you manage it?
She keeps her room neat and clean.
3 -
great
بزرگ، عالی
The party was really neat.
What a neat bike!

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/neat
برای خودم جالب بود، گفتم با شما هم به اشتراک بگذارم. در برخی متن ها به معنای "جالب" و "جذاب" و "گیرا" و به نوعی صفت نشان دهنده ی جذابیت و خاص بودن است!
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.
neat ( adj ) ( nit ) ( neater, neatest ) =clean and in order; carefully done or arranged, e. g. a neat desk. neat handwriting. They sat in her neat and clean kitchen.
neat
the neat and clean environment?
( of a strong alcoholic drink ) without anything, such as water or ice or another drink, added to it
( از مشروبات الکلی قوی ) بدون اینکه چیزی مانند آب یا یخ یا نوشیدنی دیگری به آن اضافه شود، خالص، بدون افزودنی
I'll have a neat gin, please.
She likes her whisky neat.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/neat?q=Neat
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : neaten
✅️ اسم ( noun ) : neatness
✅️ صفت ( adjective ) : neat
✅️ قید ( adverb ) : neatly
دستخط خوانا
مشخص
معین
معلوم
متمایز
تعریف شده
آشکار
روشن
واضح
متمایز
پیدا
ببینید دوستان وقتی در مورد مشروب از neat استفاده کنید یعنی ساده یعنی فقط خود همون مشروب نه یخ نه ککتلهای دیگه و نه هیچ افزودنی دیگری
My friend is neat
آدم باحال
معنی تمیز می دهد ولی معنی هوشمندانه هم می دهد تو جمله
در مورد مشروب، بدون یخ
مثلا neat scotch یعنی اسکاچ بدون یخ
Tidy
Clean
Smart
NEAT مخفف "Naval Electronic Intelligence Analysis Terminal" به معنی ترمینال تجریه و تحلیل اطلاعات الکترونیکی نیروی دریایی است. همچنین به فعالیت غیر ورزشی مانند کار در خانه هم گفته می شود.
ناخوش
هوشمندانه
معادل فارسی �ردیف� به نظرم خوبه.
Smart
Clever
Skillful
هوشمندانه
زیرکانه
رندانه
ماهرانه
مبتکرانه و بکر
استادانه
با ابتکار

آراسته

we were sipping whiskey neat
ما در حال مزه کردن ویسکی ناب بودیم
Hassan is the neatest person I've ever met because his desk is always clean
حسن تمیزترین شخصی است که تا به حال دیده ام چون میز کار او همیشه تمیز است 🐔🐔
مرتب تمیز و منظم
منظمم
ناب منظم نو

تــمیـــز، پــاکــیزه، مرتـــب، - - - - >tidყ
{means {COOL
مرتب
مرتب و پاکیزه
منظم
تمیز، مرتب
خالص
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس