round about

/ˈraʊndəˈbaʊt//raʊndəˈbaʊt/

معنی: پر پیچ و خم، دور سر گرداندن مطلب
معانی دیگر: 1- در جهت مخالف 2- در مسیر غیر مستقیم یا قوس دار، در سخن دور سر گرداندن مطلب، گریزآمیز، پرپیچ و خم، غیر مستقیم، در مسیر قوس دار، دور گیر، محاصره کننده، فراگیر، (سابقا) کت تنگ و کوتاه (مردانه و پسرانه)، (انگلیس) رجوع شود به: traffic circle، چر فلک سواری، دورزنی درسخن، دور سرگرداندن مطلب، دورزننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: circuitous; indirect.
متضاد: direct, straight
مشابه: circuitous, devious, oblique, rambling

- We had to take a roundabout route because of the detour.
[ترجمه گوگل] به دلیل انحراف مجبور شدیم یک مسیر دوربرگردان را طی کنیم
[ترجمه ترگمان] ما مجبور بودیم یه مسیر غیر مستقیم بریم به خاطر مسیر انحرافی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: (chiefly British) a circular road junction, in which traffic moves in one direction only, that is situated at a busy intersection to facilitate traffic flow; traffic circle.

جمله های نمونه

1. roundabout answers
جواب های گریز آمیز

2. Rumours are going round about Mr Mason and his assistant.
[ترجمه گوگل]شایعات در مورد آقای میسون و دستیارش به گوش می رسد
[ترجمه ترگمان]شایعات در مورد آقای می سون و دستیارش جریان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We heard gunshots round about midnight.
[ترجمه گوگل]حوالی نیمه شب صدای تیراندازی شنیدیم
[ترجمه ترگمان] حدود نیمه شب صدای شلیک شنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We got there round about half past nine.
[ترجمه آزاده سرشار] ما میدان را از دومین خروجی ترک میکنیم ( ما در میدان از دومین خروجی خارج میشویم )
|
[ترجمه گوگل]حوالی نه و نیم به آنجا رسیدیم
[ترجمه ترگمان]حدود ساعت نه و نیم به آنجا رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We left the restaurant at round about 30.
[ترجمه یه ادم مهربون] ما از ۳۰تا رستوران به بیرون امدیم: )
|
[ترجمه گوگل]حدود ساعت 30 از رستوران خارج شدیم
[ترجمه ترگمان]حدود ۳۰ تا رستوران رو ول کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A new roof will cost round about £3 000.
[ترجمه گوگل]سقف جدید حدود 3000 پوند هزینه دارد
[ترجمه ترگمان]یک سقف جدید حدود ۳۰۰۰ پوند هزینه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Round about one and a half million people died.
[ترجمه گوگل]حدود یک و نیم میلیون نفر جان باختند
[ترجمه ترگمان]حدود یک و نیم میلیون نفر مردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He owned all the land round about .
[ترجمه گوگل]او مالک تمام زمین های اطراف بود
[ترجمه ترگمان]تمام زمین های اطراف او را تصاحب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's round about the same age as my son.
[ترجمه گوگل]او تقریباً هم سن پسر من است
[ترجمه ترگمان]تقریبا به سن پسرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A new roof will cost round about 1000.
[ترجمه گوگل]سقف جدید حدود 1000 قیمت دارد
[ترجمه ترگمان]یک سقف جدید حدود ۱۰۰۰ پوند هزینه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We're leaving round about midday.
[ترجمه گوگل]حوالی ظهر می رویم
[ترجمه ترگمان]حدود ظهر اینجا را ترک می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The names of the little towns round about Valence ring like peals of bells compelling you to go and look at them.
[ترجمه گوگل]نام شهرهای کوچک اطراف والنس مانند صدای ناقوس زنگ می زند و شما را وادار می کند که بروید و به آنها نگاه کنید
[ترجمه ترگمان]نام آن شهرهای کوچک که گرداگرد حلقه Valence مانند طنین می افکند، شما را وادار می کند که بروید و به آن ها نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He left the house round about four o'clock.
[ترجمه گوگل]حدود ساعت چهار از خانه خارج شد
[ترجمه ترگمان]نزدیک ساعت چهار خانه را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My first offence was round about the age of eleven - shoplifting.
[ترجمه گوگل]اولین جرم من حدود یازده سالگی بود - دزدی از مغازه
[ترجمه ترگمان]اولین جرم من مربوط به سن یازده سالگی از فروشگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We're leaving round about ten.
[ترجمه گوگل]حدود ده را ترک می کنیم
[ترجمه ترگمان]حدود ساعت ده حرکت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They arrived round about 7 o'clock.
[ترجمه گوگل]حدود ساعت 7 رسیدند
[ترجمه ترگمان]حدود ساعت هفت رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The kids were pushing the roundabout at a giddy speed.
[ترجمه گوگل]بچه ها با سرعت گیج کننده ای دوربرگردان را هل می دادند
[ترجمه ترگمان]بچه ها میدان را با سرعت سرسام آوری عقب می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The car stalled at the roundabout.
[ترجمه گوگل]ماشین در دوربرگردان متوقف شد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل از دور به حرکت در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. We leave the roundabout at the second exit.
[ترجمه گوگل]در خروجی دوم دوربرگردان را ترک می کنیم
[ترجمه ترگمان]به سمت خروجی دوم حرکت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. We took a roundabout route to avoid the accident.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از تصادف یک مسیر دوربرگردان را در پیش گرفتیم
[ترجمه ترگمان]راهی غیرمستقیم برای جلوگیری از وقوع حادثه پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. We drove home by a roundabout route.
[ترجمه گوگل]از یک مسیر دوربرگردان به سمت خانه حرکت کردیم
[ترجمه ترگمان] یه مسیر غیر مستقیم اومدیم خونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. At the roundabout take the third exit.
[ترجمه گوگل]در دوربرگردان به خروجی سوم بروید
[ترجمه ترگمان] در غیر مستقیم، خروجی سوم رو بگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Leave the roundabout at the second exit.
[ترجمه گوگل]در خروجی دوم دوربرگردان را ترک کنید
[ترجمه ترگمان] از خروجی دوم برو کنار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. He left today on a roundabout route for Jordan and is also due soon in Egypt.
[ترجمه گوگل]او امروز در یک مسیر دوربرگردان به اردن رفت و همچنین به زودی به مصر می رود
[ترجمه ترگمان]او امروز در یک مسیر فلکه برای آردن عازم شد و به زودی در مصر نیز قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Turn left at the first roundabout.
[ترجمه گوگل]در اولین دوربرگردان به چپ بپیچید
[ترجمه ترگمان] به سمت چپ بپیچ به راست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. At the roundabout, take the second exit.
[ترجمه گوگل]در میدان، از خروجی دوم خارج شوید
[ترجمه ترگمان]از دور، خروجی دوم را بگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. It was a difficult and roundabout trip.
[ترجمه گوگل]سفر سخت و دور برگشتی بود
[ترجمه ترگمان]سفر دشوار و غیرمستقیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. In the afternoons they roamed the countryside roundabout.
[ترجمه گوگل]بعدازظهرها در دوربرگردان حومه شهر پرسه می زدند
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهرها از میدان خارج می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. until you reach a large roundabout.
[ترجمه گوگل]تا به یک دوربرگردان بزرگ برسید
[ترجمه ترگمان] تا اینکه به یه غیرمستقیم نزدیک بشی …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. At the roundabout, take the exit for Swindon and Bristol.
[ترجمه گوگل]در میدان، از خروجی سویدن و بریستول خارج شوید
[ترجمه ترگمان]در این میدان، راه خروج for و بریستول را در پیش بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر پیچ و خم (صفت)
meandrous, round about

دور سر گرداندن مطلب (فعل)
round about

تخصصی

[عمران و معماری] میدان - چهارراه فلکه ای - فلکه

انگلیسی به انگلیسی

• in the opposing direction; in all directions
merry-go-round (british); indirect road or method, detour; rotary, traffic circle (british); close fitting jacket worn by men and boys during the 19th century
indirect, circuitous
a roundabout is a circular traffic junction that controls the flow of traffic at a place where several roads meet. you drive round it until you come to the road that you want.
in a fair or playground, a roundabout is a large, circular platform with seats which goes round and round.
if you do something in a roundabout way, you do not do it in the simplest or most direct way.

پیشنهاد کاربران

گریز آمیز
round about زمانی که برای بیان اندازه و مقدار استفاده بشه معنی تقریبا هم میده
SYN:approximately
با سلام و عرض خسته نباشید، کلمه مورد نظر در صورتی معنای دوربرگردان میده که سرهم باشه یعنی
Roundabout
با سپاس
1 -
( US traffic circle )
A place where three or more roads join and traffic must go around a circular area in the middle, rather than straight across
فَلَکه ( میدان ) به گونه ای از برخوردگاه راه ها گفته می شود که در آن جریان ترافیک به دور یک نقطه مرکزی به گردش در می آید.
...
[مشاهده متن کامل]

در میانه یک فلکه معمولاً روگاهی ساخته می شود که بر روی آن یک پیاده روی مدور، باغچه یا چمنزار و گاه تندیس های نمادین ساخته می شود. آمار نشان می دهد که تصادفات در فلکه ها کمتر از تقاطع های چهارراهی است.
Take the first left at the roundabout
Take the last turning at the roundabout
2 -
( US carousel )
a large machine at a fair that turns round and has wooden or plastic animals or vehicles on which children ride
Synonym
merry - go - round
چرخ فلک، اسب چرخان یا کاروسل ( به انگلیسی: Carousel ) نام یک وسیله بازی برای کودکان است که در آن صندلی هایی وجود دارد و به طور افقی می چرخد. این صندلی ها معمولاً به شکل اسب های چوبی هستند که گویی در حال چهارنعل رفتن هستند. گاهی صندلی به شکل حیوانات دیگری مانند خوک، گورخر، ببر، یا موجودات افسانه ای همچون اژدها یا تک شاخ نیز ساخته می شود و حتی گاهی نیز صندلی به شکل ماشین یا هواپیماست.

round aboutround about
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/roundabout• https://en.wikipedia.org/wiki/Roundabout
میدان یا فلکه شهر
دوروبر
خروجی در میدان
دوربرگردان
گرد کردن، تقریب زدن
چرخ و فلک زمینی
فلکه
چند پهلو - مبهم
لقمه را دور سر چرخاندن
میدان غلطه، فلکه درسته!
میدان ترافیکی، فلکه
حول و حوش
در نواحی
تقریبا
حدودا

غیرمستقیم
پر پیچ و خم

میدان
ساختار ترافیکی که ماشین ها دور آن حرکت میکنند
Square= میدان های اصلی شهر، مثل آزادی، انقلاب که محل تجمع نیز هستند
میدان انحرافی

1_به معنای کت کوتاه و تنگ ( مردانه، پسرانه ) 🧥
2_به معنای چرخ و فلک سواری🎡
در شهرسازی: فلکه
چرخ و فلک
انحرافی، فرعی
میدان گاهی
حدود ، حوالی
میدان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس