پیشنهادهای سانیار امینی (٥٠٢)
آخنجی ( ترکی عثمانی: آقنجی ، IPA: [akɯnˈdʒɯ] ؛ ترکی استانبولی: akıncı ) به معنای سواره نظام سبک است. این کلمه از ریشه آخماق در زبان ترکی به معنای جار ...
آخنجی ( ترکی عثمانی: آقنجی ، IPA: [akɯnˈdʒɯ] ؛ ترکی استانبولی: akıncı ) به معنای سواره نظام سبک است. این کلمه از ریشه آخماق در زبان ترکی به معنای جار ...
برای مدت زمانی معین به گروهی ملحق شدن
نام انگلیسی آن Pintadoاست.
گله بان در شهر سنخواست به کسی گفته می شود که گله گاو و حیوانات اهلی دیگر را صبح زود به دشت و صحرا می برد و غروب به روستا برمی گرداند.
املای درست این واژه disk jockey است
وجه تسمیه اندقان ✍سانیار امینی اندقان روستایی از توابع دهستان چهاردِه سنخواست، بخش جلگهٔ سنخواست است که در شهرستان جاجرم و استان خراسان شمالی واقع ...
در گویش تاتی سنخواست �هختن� به معنی کشیدن و فعل پیشوندی �وهختن� به معنی بیرون کشیدن است.
حکایت، داستان، گزارش، توضیح، خلاصه
گنجاندن، وارد کردن، افزودن
امید و آرزو، هدف، مقصود
وسوسه انگیز، افسونگر
خالی کردن بار از کشتی
رشته کوه
شکل نوشتاری قدیمیcruiser
شیرجه رفتن
املای درست این واژه float است.
شبه جزیرهٔ عربستان
غرب، جنوب غربی
خوشایند و مطلوب
سربلند و سرفراز بودن،
توضیح دادن، روشن ساختن
روپیه ای که تا قبل از ۱۸۳۶ در بنگال استفاده می شد و وزنش بیشتر از روپیهٔ کمپانی هند شرقی بود.
خشنود بودن به خاطر انجام کاری
Table of Allowance ( TOA ) is a complete listing of CNO - approved equipment, material and systems authorized as allowance for a specific established ...
در برابر، در مقابل
نام قدیمی یمن
صورت دیگری از naik
ترس پنهان
قلب کسی را ربودن
ماهانه، هر ماه
پیشگام
قانون
املای درستش surveyاست
حقوق کامل، مواجب تمام
to take over some title, throne, or position in place of someone else as designated by the political, royal, or corporate hierarchy. The king �succe ...
رفتار
والی
نوع، گونه، طبقه
باز کوپر، دارتر آبی بزرگ، باز مرغ، صلیب پرنده، باز بلدرچین، مهاجم، باز تیزپرواز
مهیج، هیجان انگیز، قابل توجه
الماس نشان
نیرو، قدرت
عضو خانوادهٔ سلطنتی
پولک
چاقالو
مقایسه کردن
به یک صف، به یک ستون، به یک ردیف، به یک خط
شکار
محاصره کردن
انباری
پشت سر هم، پی در پی، یکی پس از دیگری
با صرفه
املای درستش این است: agreeable
حفاری کردن
بی روح
کیفیت بالا
لازم است
در صف درآوردن
املای درست این واژه چنین است: separated
ماهی کولمه
دارایی، ثروت، منابع مالی، پول نقد
املای درست آنtruly است.
شاهزاده، امیر ، سلطان، مهاراج، پاشا، سزار، خان، شاه
املای صحیح آن چنین است: ancestor
به کار گرفتن
قبل از ، به منظور
شکل درست این کلمه divide است.
سقف، پشت بام
شیاردار
دست به کار شدن
املای درست آن چنین است: a couple of
جدیدالورود
جدیدالورودها
ایجاد شدن، به وجود آمدن
خاک کود
از دست دادن تعادل، افتادن، واژگون شدن
املای درست این واژه این است: strengthen
دامنهٔ کوه
پاییدن
تجدید قوا کردن
چنگر نوک سرخ معمولی
چنگر نوک سرخ معمولی
چنگر نوک سرخ معمولی
ملوانک
همراه با
شاهزاده فرماندار
انرژی، هنر، مهارت
بال زین، بازوی زین، برگهٔ زین
زراندود
دق دل خود را خالی کردن
مشمئز کننده، انزجار آور
سلامتی خود را بازیافتن
دیدار رسمی
گیاه شکر تیغال، خارشکر
شکر تیغال، خارشکر
ماهی های تندابه
مقیاس سنجش دمای رومیر
پوشیده از برف، برفی
برای همیشه
صورت قدیمی niche
از کار افتادن، خراب شدن
شکل درست آن چنین است: illustrious
محترم، دارای احترام، آبرومند
خزینه ( حمام قدیمی )
شخص عالی مرتبه
اسب یدک
کارش تمومه.
کلاه عادی نظامی برای استفاده در خارج از میدان های نبرد
بی ادب، نامهربان
( شاعرانه و قدیمی ) ترک کردن، عازم شدن
متمرد، سرکش، نافرمان
گیرا، چشم نواز
صورت املایی درست آن چنین است: interrogative
صورت جمع tumulus
ناچیز
درست آن چنین است: valiant
گل گندم
شکل قدیمی mosquito
وابسته به بابل و مردم و زبان و فرهنگ آن، بابلی
با تشریفات باشکوه، طی مراسمی شکوهمند
در نظر گرفته شده برای
( نظامی ) به خط کردن نیروها
با شکست مواجه شدن
بیگ زاده
منفرد
شکل قدیمی و منسوخ mastic
صورت قدیمی entreaty
با بقیه همراه شدن، همرنگ جماعت شدن
شکل قدیمی و متروک trousers
مهرسازی
و غیره
در صفوف منظم
سُر و مُر و گنده
رجوع شود به as large as life
املای درستش چنین است: bas relief
بزرگ، عظیم الجثه
فضله
قاچ زین
چارَک ابزاری است که در مشاهده های آسمانی اخترشناسی برای اندازه گیری زاویه تا ۹۰ درجه استفاده می شود. این وسیله را در اصل بطلمیوس به عنوان نمونهٔ بهتر ...
خراب، ویران شده
به طرز چندش آوری، به طور ناخوشایندی
خیمه گاه
قهوه ای مایل به قرمز
قاچ عقب زین
خروشیدن
نان ورنیامده، فطیر
صورت صحیح آن، این گونه است: countenance
شکل قدیمی ancient
میلهٔ پرچم
با سرعت حرکت کردن
املای درست این واژه این چنین است: synagogue به معنی کنیسه
الگو گرفتن از
جُل
اعتراض و شکایت کردن از کسی
بی روحی
دیده ور، دیده بان
چرا
منتشر کردن
بحث و مذاکره
یک واحد رزمی مربوط به روسیه یا اوکراین متشکل از یکصد سرباز
انسان گنهکار
انسان گنهکار
دیدار کوتاه داشتن
سرچشمه
به تعداد زیاد
تصمیم داشتن
گفتگو کردن، مکالمه کردن، صحبت کردن
مردم، افراد، اشخاص، انسان ها
چه سودی به شما خواهد رساند؟
با نور و درخشندگی فراوان
در معرض خطر، در معرض حمله، بی پناه، بی دفاع
نیروی نظامی، سربازان
اظهار تمایل کردن برای برقراری ارتباط با کسی
درگیری داشتن، حمله کردن، برخورد کردن، نبرد کردن
چشم دوختن
شکوفا
شکست خورده
متوجه موضوعی شدن، از موضوعی آگاهی یافتن
بی تردید، مشخصاً، قطعاً، یقیناً
فشنگ مشقی
خود را به خطر انداختن
نوع معمول
به حد افراط رساندن
تزویر، شایعه
انگیزهٔ پنهان
هر وقت
خدای من، غیرقابل باوره
وابسته
سخاوتمندانه
نیزهٔ مخصوص شکار گراز
تصاحب شدن به وسیلهٔ
( واحد نظامی ) نزدیک به مکانی جای گرفتن و آن را تحت فشار تهاجهی قرار دادن
کاری را به راحتی و آسانی انجام دادن
یک راست، مستقیم
دوراندیشی
رسیدن به
کسانی که به کمک شکارچی می آیند و حیوانات یا پرندگان را به فضای باز می رانند تا به راحتی شکار شوند.
زره زنجیری mail armour
فاسد نشدن، مدتی طولانی دوام آوردن
تلافی کردن، مقابله به مثل کردن
صادقانه، دوستانه
قانع کردن
مطرح کردن
حاضر، در دسترس، موجود
مأموریت، مسئولیت
در نگاه اول
طالب چیزی بودن
خودداری و امتناع کردن
جان کسی را گرفتن
خشکی، بایری، ناحاصلخیزی
انسان فرومایه، ابله، نادان
وارد عملیات یا نبرد شدن،
در نزدیکی، در فاصله ای نزدیک، دم دست، در اطراف
برای تأکید توافق یا نظر شخصی گفته می شود.
قبل از هر چیزی، در ابتدا
کشت کردن، زراعت کردن
روزمره
دیدگاه
معتقد، باورمند
از نظر فیزیکی و جسمی و بدنی
از نظر من
پس از مدتی، سرانجام، در آیند، در نتیجه
نزد کسی عزت و احترام و مقبولیت داشتن
رسم میزبانی را به جا آوردن
جالب، گیرا، هیجان انگیز
شرق - جنوب شرقی
ناسالم، خطرناک، تهدیدکننده، نامطمئن، مشکل دار، بی ثبات
علفزار، دشت
شمشیر هلالی شکل
اهمیت موضوعی را به کسی فهماندن
تب زده
پیش آمده
همشهری
برگزیدن، انتخاب کردن
برای بیان تأکید درباره جمله ای منفی استفاده می شود، به طور کلی، مطلقاً
فریب خوردن، منحرف شدن
کاملاً، از هر لحاظ
بدن، ساختار فیزیکی
جذاب
تراکم ( جمعیت )
مضمضه کردن، آب دردهان گردانیدن، با آب دهان را شستن
جدا کردن، مجزا کردن
منحصر به فرد، استثنایی
نشان دادن، آشکار کردن
وضعیت، شرایط، موقعیت
قلیان
استادی، مهارت، ظرافت، چیره دستی
ظاهراً، از نظر شکل و قیافه
فرا گرفتن، دور چیزی را گرفتن
زیارتگاه
فاقد، بی بهره، عاری، بدون
یک مجلهٔ هفتگی که از سال 1868 تا 1920 در لندن منتشر می شد.
شیفته
کبریت سایشی، اصطکاکی یا مالشی
باشنده
تغییر مسیر دادن
از راه رسیدن، وارد شدن
موقعیت، وضعیت، شکل، شرایط
خداحافظی کردن ( در اصل به معنای �به خدا می سپارمت� )
ترس و لرز، عقب نشینی، کنارکشیدن، تردید و دو دلی
( قید ) به طورخوشایند و دلپذیری، به طور زیبایی
پیام
با گذشت زمان
دیدگاه، نقطه نظر
ناجور، متنوع، گوناگون، مختلف، جورواجور
با سرعت معمولی، با سرعت پیاده روی
شروع کردن
استان کاختی در شرق گرجستان که به خاطر شراب هایش مشهور است.
قومس یا صد دروازه
گرم کردن بدن قبل از ورزش، آماده شدن، عادت کردن
( اشاره به اسب ) کاملاً شل
دلپذیر و خوشایند
درست همان وقت
به طور شگفت انگیزی
پرسه زدن
ناخوش, بیمار
خسته، بی رمق، از پا افتاده
نامعلوم، نامعین، گمنام، ناشناخته، یک، بی نام، نامشخص
وارد شدن، شروع کردن
دستور دادن
جنگلی
شلیک به کسی یا چیزی که در حال حرکت است مانند پرنده، کشتی در حال حرکت
شکارچی که برای کسب درآمد یا تهیه غذای روزانه بدون توجه به قوانین، شکار می کند.
( شکار پرنده ) آوردن پرنده توسط سگ آموزش دیده نزد شکارچی
شلیک خنده
به شدت، با قدرت
مسئولیت کاری بر گردن خود شخص بودن تقصیر خود شخص بودن
نامرئی، مخفیانه
پناه بردن به، برگشتن به سمت، نظر داشتن به، وابسته بودن به چیزی یا کسی
دهاتی، بی فرهنگ، رذل، شرور
نزدیکی، پیرامون، دور و بر ، حومه، اطراف، هم جوار
آجر پخته
راندن حیوانات از نهانگاهشان به سمت شکارچی
( اندازه، مقدار یا درجه ) بزرگ، عظیم الجثه، زیاد
دشت، علفزار
بکر و دست نخورده، ناشناخته، ناآشنا، منحصر بفرد، دور
آثار باستانی
تمام وقت و انرژی را صرف انجام کاری کردن
امن و مصون از خطر
خانه
پُر درخت
دقیق، مراقب
عملاً، قطعا
برنامه ریزی شده
شناسایی کردن
لجن زار
توقف کردن، ماندن، ترمزکردن، مکث کردن
دیدن، مشاهده کردن
نژاد
تهوع آور، آلوده، حال بهم زن، ناسالم
تمایل داشتن
کاروان
برباد رفتن، نابود شدن
تور ماهیگیری پرتابی
تور ماهیگیری پرتابی
وکیل ( درجه ای در دوران قاجار معادل گروهبان امروزی )
خارشتر
از همان راهی که آمده بود برگشت.
با قلاب گرفتن یا بلند کردن
تور ماهیگیری دستی
احشام
ناپدید شدن، محو شدن ، از بین رفتن
کبک بزرگ
حرکت کردن، نقل مکان کردن، جابجا شدن
با لذت و علاقه و اشتیاق چیزی را نگاه کردن، گوش دادن و یا تجربه کردن
صیاد، شکارچی
آگاه بودن به موضوع، دانش و آمادگی کافی برای انجام کاری دارید به توانایی های خود ایمان دارید
به وفور، به فراوانی
ملحقات
مهم و با ارزش
سفر کردن
محافظت، پناهگاه
گشاده دستی
وقت را هدر دادن، وقت را به بطالت گذراندن، استراحت کردن
از وجود کسی یا چیزی باخبر شدن
پر از انرژی، سرزنده
قرار است، انتظار بر این است، فرض بر این است
پراکنده بودن
از چیزی سر در نیاوردن، اهمیتی قائل نبودن، توجهی ننمودن
وارد شدن به جایی ( بعد از سرازیری )
آزادی کامل به کسی دادن ( در انجام کار یا پروژه ای )
سفر
کدخدا
علفزار
دارای شامهٔ تیز
دستور ، حکم، فرمان دادن
عجله کردن
کلبهٔ شکار
حوض آب در وسط حیاط یا باغ ایرانی
میزبان
شرکت، برند، برچسب
( چادر ) برپا کردن
رشوه گرفتن، تطمیع کردن
نوعی قایق پارویی دراز، سبک و تندرو
یک قایق مسافربری بزرگ که با نیروی بخار حرکت می کند و بیشتر در رودخانه هاستفاده می شود.
پیش رفتن
با هم بودن
نفس راحتی کشیدم
رسیدن
دقیقاً
با دقت، هوشیارانه،
گمنام
فایده بردن، به دست آوردن
ماهر
آدم ربایی کردن
درخواست، تقاضا
نزد کسی گذاشتن
خدمات رفاهی
حمل کردن، بردن
پوشیده
شیب دار
مجذوب و مسحور شدن
باخبر، آگاه
سهامداران
باصفا
فرآوری شده
کاملاً
همسفر
وقت ملاقات تعیین کردن یا گذاشتن
جا فشنگی
از راه رسیدن، وارد شدن
با اسب چاپار سفر کردن
به دردسر انداختن، به هچل افتادن
غیرقابل گفتن
کمیاب
جان سخت
فراموش نشدنی
دیر هضم
دلتای رودخانه
مسند یا کرسی اسقف
دردآور
خسته کننده
نسبتاً، تا حدودی
مدیون بودن
حرکت یا حرکات نظامی در رژه یا تمرین نظامی
کشت نشده
غیرقابل کشت
برنامه ریزی شده
شروع کردن، برعهده گرفتن
تجهیز کردن، وسایل موردنیاز را فراهم کردن
اخته نشده
عظیم الجثه، غول پیکر
سال های زیادی
جذاب و جالب
حرکت کند پیشروی آهسته
چند برابر شدن
داخل قلعه
فشار سنج
مرحله
پای پیاده و با سرعت حرکت کردن
که گفته می شود. . .
قاطع
در انگلیسی بریتانیایی پس از صفات خاصی با بند اسمی می آید و معنی خاصی ندارد: It was necessary that we should see the Grand Duke.
بارز
به دست آوردن حافظه
گردش، سفر
پول زیادی به دست آوردن
در خط مقدم جبهه بودن
آزاد کردن، معاف کردن
چشمان حسرت بار
اشراف داشتن
محلهٔ کثیف
با رسیدگی و توجه شایسته
طرز تهیه
باد مخالف
بدوی
فرح انگیز، جان بخش
مناطق روستایی دورافتاده و پرت
هتلدار
نشان دادن صفت یا ویژگی خاصی
نشانه
میزی که به دیوار می چسبانند
مقدار بسیار زیاد
انتقاد شدید کردن
شدیداً انتقاد کردن
مورد انتقاد شدید واقع شده
با لحنی ستایش آمیز
جلو آمدن
مسافر عرشه مسافری که کابین یا اتاقک کشتی در اختیار ندارد و به ایستاده های اتوبوس و قطار مانند هستند.
در آوردن مثال: در آوردن چاقو از جیب، درآوردن نامه از کشو
اوراق اعتباری
قراردادهای پولی
شیاد
تلاطم
فاصله بین کف کشتی تا سطح آب
حق الزحمه
و شرکا
سفر یا مسافرت روان و بدون مشکل
حرکت کردن کشتی بخار
زمین مناسب چادر زدن
آماده کردن تدارکات یا مقدمات برای چیزی
املای این کلمه اشتباه ثبت شده است. درست آن این است: strenuous
ذاتی
عزیزان و نزدیکان
I sped away from the area as soon as I saw our teacher approaching به محض این که دیدم معلممان نزدیک می شود با سرعت از آن محل دور شدم.
چشم انداز خیره کننده
موفق
نام شراب قرمزی که در میداک فرانسه تولید می شود
رفتار ابلهانه
هم سطح زمین شدن ( از طریق ویران شدن )
کسی که در فرودگاه یا ایستگاه راه آهن برای هتل مسافر پیدا می کند
فرسنگ ها دور بودن از ( رقیب )
دیگ مسی
سالن غذاخوری، کافه تریا
ایستگاه پست
پست خانه
ناقض
خطر چیزی را به جان خریدن
گیر کردن در برف
فریاد کشیدن ( به نشانه مخالفت )
سازمانی در روسیه بین سال های ۱۸۵۷ - ۱۸۱۰ که خدمت نظامی و وظایف کشاورزی را ترکیب می کرد
پیش رفتن ( در سفر )
از میان رفتن سلامتی
در بریتانیا: اواخر غروب
ادامه یافتن اتفاق افتادن
ارزان
انبوه درختان، پوشیده از درخت
در معرض دید، قابل رؤیت، در محدودهٔ دید، دیده شدنی،
شکار پرنده با تفنگ مخصوص ( بسیار دراز )
در آن دور و بر
وسایل راحتی و رفاه کسی را فراهم کردن
برای حیوان چموش و رام نشدنی
در وضعیت بدی
کنارآمدن
اواخر بعدازظهر
خرید کردن
یک سری به جایی زدن
رفتار مناسبی داشتن
آمادگی کسب کردن
وقت اضافه
( غذا ) فراوان
دوربودن
اقلام ضروری
مظهر یا تجسم مهربانی بودن
بدون عجله و با استراحت در مسیر
برداشتن ( بلندکردن ) کسی یا چیزی از روی سطح یا مکانی
در کمال ناامیدی
پیش راندن
دور بودن از ( چیزی خطرناک یا مضر )
عوارض کمرشکن
سوارکار ماهر