holder

/ˈhoʊldə//ˈhəʊldə/

معنی: سه پایه، بست، گیرنده، نگاه دارنده، دارنده، اشغال کننده
معانی دیگر: مالک سند (و غیره)، صاحب، مستاجر، (چک و غیره) دریافت کننده، ابزار یا وسیله ی نگهداشتن، نگهدار، گیره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: anything that serves the purpose of holding.
مشابه: brace, stand

- a pen holder
[ترجمه s.s] نگه دارنده قلم
|
[ترجمه عرفان کوه‌پیمان] یک کِلگر خودکار
|
[ترجمه گوگل] یک جا خودکار
[ترجمه ترگمان] یک قلم خودکار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a utensil holder
[ترجمه گوگل] یک جا ظروف
[ترجمه ترگمان] نگهدارنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: one who owns or has the use of something.
مشابه: possessor

جمله های نمونه

1. carbon holder
پایه ی زغال (لامپ جرقه زن)،انبر زغالی

2. cigarette holder
چوب سیگار،مشتوک

3. a degree holder
دارنده ی مدرک دانشگاهی

4. Sotomayor, the Cuban holder of the world high jump record, cleared 36 metres.
[ترجمه گوگل]سوتومایور، دارنده کوبایی رکورد پرش ارتفاع جهان، 36 متر را پشت سر گذاشت
[ترجمه ترگمان]سوتومایور، دارنده Cuban کوبایی در رکورد پرش ارتفاع جهان، ۳۶ متر را تمیز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The holder of the office of chairman is reponsible for arranging meetings.
[ترجمه گوگل]مسئول تنظیم جلسات بر عهده دارنده دفتر رئیس است
[ترجمه ترگمان]دارنده دفتر رئیس برای ترتیب دادن جلسات برنامه ریزی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The lease entitles the holder to use the buildings and any land attached thereto.
[ترجمه گوگل]اجاره به دارنده این حق را می دهد که از ساختمان ها و هر زمین متصل به آن استفاده کند
[ترجمه ترگمان]اجاره به دارنده حق استفاده از ساختمان ها و هر زمین متصل به آن را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The holder of the office of chairman is responsible for arranging meeting.
[ترجمه مجید] مسوول دفتر رییس، برنامه ریزی جلسات را عهده دار است.
|
[ترجمه گوگل]مسئول تشکیل جلسه بر عهده دارنده دفتر رئیس می باشد
[ترجمه ترگمان]دارنده دفتر رئیس مسئول ترتیب دادن جلسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The holder has slots for 100 CDs.
[ترجمه گوگل]نگهدارنده دارای شکاف هایی برای 100 سی دی است
[ترجمه ترگمان]این دارنده ۱۰۰ سی دی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She wondered why the previous job holder had left.
[ترجمه گوگل]او تعجب کرد که چرا صاحب شغل قبلی آنجا را ترک کرده است
[ترجمه ترگمان]او در عجب بود که چرا سابقه قبلی این کار را ترک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Debenture holder has priority over ordinary shareholder.
[ترجمه گوگل]دارنده اوراق قرضه نسبت به سهامدار عادی اولویت دارد
[ترجمه ترگمان]دارنده کارت امتیازی نسبت به سهامداران معمولی اولویت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The job holder will be on probation for the space of six months.
[ترجمه گوگل]صاحب شغل به مدت شش ماه در حالت آزمایشی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این نگهدارنده شغل برای مدت شش ماه به قید ضمانت آزاد خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The job endows its holder with great prestige.
[ترجمه گوگل]این شغل به صاحب خود اعتبار زیادی می بخشد
[ترجمه ترگمان]این کار به دارنده آن پرستیژ فوق العاده می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A loan stock holder is not hampered by such restrictions if his loan stock is not paid on the due date.
[ترجمه گوگل]اگر سهام وام او در تاریخ سررسید پرداخت نشود، چنین محدودیت‌هایی مانعی برای دارنده سهام وام نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]اگر سهام وام او به تاریخ سررسید پرداخت نشود، یک دارنده سهام با چنین محدودیت هایی روبرو نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Solov had given Holder sixteen bars of music to improvise to, and the dancer grabbed at the opportunity.
[ترجمه گوگل]سولوف به هولدر شانزده میله موسیقی داده بود تا بداهه نوازی کند و رقصنده فرصت را چنگ زد
[ترجمه ترگمان]Solov به هولدر شانزده قطعه موسیقی داده بود تا بالبداهه بنوازد، و رقاص این فرصت را مغتنم شمرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سه پایه (اسم)
stand, andiron, tripod, easel, trivet, trestle, holder, three-legged table

بست (اسم)
connector, girth, fastening, bracket, fastener, holder, outrigger

گیرنده (اسم)
receiver, receptor, holder, catcher, recipient, grantee, getter, payee

نگاه دارنده (اسم)
holder, handler, preservative, suspensor, maintainer

دارنده (اسم)
holder, haver, owner

اشغال کننده (اسم)
holder, occupant, holdback, occupier

تخصصی

[حقوق] دارنده، متصدی، دارنده قانونی چک یا برات
[نساجی] نگاهدارنده - سوراخ رزوه دار- بست - پایه - پایه عینکی

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that holds; owner, occupier, possessor
a holder is a container for putting objects in or keeping them in position.
a holder is also someone who owns, controls, or has something.

پیشنهاد کاربران

⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: کِلگر

⚫ نگارش به خط لاتین: Kelgar

⚫ آمیخته از: کِل ( همریشه با hold ) و �گر� ( er )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیب سلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

برگزار کننده
یعنی اختلاس کننده
معتقد، باورمند
عهده دار
سهامدار
کسی که اون وسیله رو نگه میداره یعنی نگهدارنده اون شئ یا همون صاحبش
دارای
نگه دارنده
مسئول یا رئیس
گیره
صاحب امتیاز
دارنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس