palmy

/ˈpɑːmi//ˈpɑːmi/

معنی: کامیاب، دارای نخل
معانی دیگر: پر رونق، موفق، دلخواه، موفقیت آمیز، پر از درخت نخل، نخلستانی، نخلستان مانند، نخل مانند، نخلی، برجسته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: palmier, palmiest
(1) تعریف: flourishing or prosperous, as certain time periods.

(2) تعریف: having many palm trees.

جمله های نمونه

1. palmy days
روزهای موفقیت آمیز

2. palmy times for stockbrokers.
[ترجمه گوگل]زمان پالمی برای کارگزاران بورس
[ترجمه ترگمان]مشارکت با سهام دارا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This country enjoyed palmy days in the early sixties when it was booming.
[ترجمه گوگل]این کشور در اوایل دهه شصت که در حال شکوفایی بود از روزهای خرمی لذت می برد
[ترجمه ترگمان]این کشور در اوایل دهه شصت میلادی از palmy روز لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. From its emergence to the development and its palmy days, ancient Chinese private catalogue contributed definitely to the ancient Chinese bibliography.
[ترجمه گوگل]فهرست خصوصی چینی باستان از زمان پیدایش تا توسعه و روزهای کم‌نفس آن، قطعاً به کتاب‌شناسی چینی باستان کمک کرد
[ترجمه ترگمان]از ظهور آن به توسعه و روزه ای palmy، فهرست خصوصی چین باستان قطعا به کتابشناسی کهن چینی کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. White beach, the palmy tree that glaucous ocean and breeze stroke gently, and luxurious design appears mysterious.
[ترجمه گوگل]ساحل سفید، درخت نخل که اقیانوس پر آب و نسیم به آرامی آن را می نوازد و طراحی مجلل مرموز به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]ساحل سفید، درخت palmy که اقیانوس و نسیم ملایم را به آرامی نوازش می کند، و طراحی لوکس مرموز به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Oh the balmy days and palmy days.
[ترجمه گوگل]آه ای روزهای دلپذیر و روزهای خرم
[ترجمه ترگمان]اوه، روزه ای آفتابی و روزه ای خوش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Boss of company of American palmy beach Pikawo is only contributory medicine.
[ترجمه گوگل]رئیس شرکت ساحل پالمی آمریکا Pikawo فقط داروی کمکی است
[ترجمه ترگمان]رئیس شرکت ساحل palmy آمریکایی، Pikawo، تنها یک داروی موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Accordingly, bright red beauty pulls palmy island project to be equivalent to be in maritime and new built new enlighten do obeisance to.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، زیبایی قرمز روشن می کشد پروژه جزیره نخل به دریانوردی و جدید ساخته شده جدید روشن انجام تعظیم
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، زیبایی قرمز روشن یک پروژه جزیره palmy را برای بودن در نیروی دریایی و جدید ساخته شده جدید که باید اطاعت را نسبت به آن انجام دهد، می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was born in the palmy days of peace.
[ترجمه گوگل]او در دوران آرامش به دنیا آمد
[ترجمه ترگمان]او در روزه ای صلح palmy به دنیا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Above the winding pond, there are flooded with palmy lotus leaves.
[ترجمه گوگل]بالای حوض پر پیچ و خم، پر از برگ های نیلوفر نخل است
[ترجمه ترگمان]بر فراز برکه پر پیچ وخم، با برگ های سوزنی نخل، پر از آب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کامیاب (صفت)
prosperous, successful, palmy

دارای نخل (صفت)
palmy

انگلیسی به انگلیسی

• flourishing, thriving; successful, prosperous; covered in palm trees

پیشنهاد کاربران

بپرس