tank

/ˈtæŋk//tæŋk/

معنی: بشکه، ابدان، مخزن، تانک، حوض، باک، در تانک یامخزن جای دادن
معانی دیگر: منبع، انبار، ماندابگاه، انباشتگاه، غرابه، (اتومبیل) باک، (در اصل)انبار آب، آب انبار، (ارتش) تانک، (امریکا - خودمانی) سلول زندان، اتاق زندان، در تانک یا آب انبار قرار دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large receptacle used to hold liquid or gas.
مشابه: boiler, cistern, reservoir, vat, vessel

(2) تعریف: the amount contained in such a receptacle.
مشابه: stock, supply, tankage

- a tank of gasoline
[ترجمه soheil] بمب افکن
|
[ترجمه گوگل] یک باک بنزین
[ترجمه ترگمان] یک مخزن بنزین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a large armored vehicle used in military operations.

(4) تعریف: (informal) a prison cell, esp. one used for solitary confinement.
مترادف: hole
مشابه: bull pen, cell, dungeon, oubliette, solitary
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tanks, tanking, tanked
عبارات: tank up
• : تعریف: to place or hold in a tank.
مشابه: store, vat

جمله های نمونه

1. tank up
(عامیانه) 1- باک را پر کردن 2- میگساری کردن

2. a tank column was sent to relieve the besieged city
یک ستون تانک برای امداد به شهر محاصره شده گسیل شد.

3. fish tank
غرابه ی ماهی،تانک ماهی

4. gasoline tank
باک بنزین

5. rusty tank carcasses covered the battlefield
بدنه ی تانک های زنگ زده رزمگاه را پوشانده بود.

6. the tank is a mechanized weapon
تانک یک جنگ افزار زرهی و متحرک است.

7. amphibious tank
تانک آب خاکی

8. a water tank with a capacity of ten thousand gallons
آب انباری به ظرفیت ده هزار گالن

9. an oil tank
مخزن نفت

10. the two tank columns were to link up near kermanshah
قرار بود که دو ستون تانک در نزدیکی کرمانشاه به هم بپیوندند.

11. the water tank rested on a framework made of iron beams
تانک آب برروی چارچوبی متشکل از تیرهای آهن قرار گرفته بود.

12. the turret of a tank
برجک تانک

13. he filled up his gas tank and headed for kashan
او تانک بنزین خود را پر کرد و عازم کاشان شد.

14. to drain water from a tank
آب مخزن را کشیدن

15. to renew water in a tank
مخزن را دوباره پراز آب کردن

16. we siphoned gasoline from the tank
از باک ماشین (با لوله) بنزین کشیدیم.

17. poisonous fumes leaked out of the tank and caused the death of two workers
دود و بخار زهرین از تانک درز کرد و موجب مرگ دو کارگر شد.

18. heavy snow retarded the progress of the tank column
برف سنگین پیشرفت ستون تانک ها را آهسته کرد.

19. he entered the manhole which led to the ship's gas-oil tank
او وارد سوراخی شد که به تانک گازوئیل کشتی منتهی می شد.

20. The petrol in the tank is leaking out.
[ترجمه گوگل]بنزین داخل باک در حال نشتی است
[ترجمه ترگمان]بنزین در مخزن در حال نشت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. There are also indications that a major tank battle may be shaping up for tonight.
[ترجمه گوگل]همچنین نشانه هایی وجود دارد که ممکن است یک نبرد بزرگ تانک برای امشب شکل بگیرد
[ترجمه ترگمان]همچنین نشانه هایی وجود دارد که ممکن است یک نبرد بزرگ تانک برای امشب شکل بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The sound of the tank guns reverberated through the little Bavarian town.
[ترجمه گوگل]صدای اسلحه های تانک در شهر کوچک باواریا پیچید
[ترجمه ترگمان]صدای غرش توپ ها از شهر Bavarian به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The tank had leaked a small amount of water.
[ترجمه گوگل]مخزن مقدار کمی آب نشت کرده بود
[ترجمه ترگمان]مخزن مقدار کمی آب به بیرون درز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The tank became bogged down in mud.
[ترجمه گوگل]تانک در گل و لای غرق شد
[ترجمه ترگمان]تانک در گل فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Check that the tank still has water in it.
[ترجمه ایلین] برسی کنید که مخزن هنوز اب دارد
|
[ترجمه گوگل]بررسی کنید که مخزن هنوز آب دارد
[ترجمه ترگمان]بررسی کنید که مخزن آب هنوز در آن آب دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بشکه (اسم)
barrel, cask, tank, butt, cade

ابدان (اسم)
bladder, tank

مخزن (اسم)
store, reservoir, storeroom, storehouse, repository, pool, cache, warehouse, depot, tank, storage, repertory, fount, magazine, watering place, depository, fountain, stank, wareroom

تانک (اسم)
tank, panzer, tanker

حوض (اسم)
pool, tank

باک (اسم)
tank

در تانک یا مخزن جای دادن (فعل)
tank

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Transit Authority of Northern Kentucky
موضوع: مکان و موقعیت
مقامات حمل و نقل شمال کشور کنتاکی

تخصصی

[عمران و معماری] مخزن
[برق و الکترونیک] تانک
[مهندسی گاز] مخزن، درمخزن جای دادن
[نساجی] تانک - مخزن
[ریاضیات] جعبه ی فلزی، مخزن
[آب و خاک] مخزن

انگلیسی به انگلیسی

• large receptacle in which liquids or gases are stored; armored combat vehicle; prison cell (slang)
a tank is a large container for holding liquid or gas.
a tank is also a military vehicle covered with armour and equipped with guns or rockets.

پیشنهاد کاربران

انبان، توشه دان، خزانه
تانکر
( خودرو ) باک
بعضی اوقات بجای fuel tank هم از tank استفاده میکنن.
در غواصی:
کپسول اکسیژن غواص
informal/US
fail completely, especially at great financial cost/ to go down in price, value, etc. , or to become less successful
شکست کامل به دلیل نوسان قیمت ها و کمتر موفق شدن، ورشکسته شدن، زمین گیر شدن
...
[مشاهده متن کامل]

the previous movie had tanked at the box office.
The state was expecting an increase in tax revenues, but that was before the economy tanked.
Car exports in the year to April tanked 23 percent.
They were so opposed to the change in policy that they tanked the whole deal.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/tank
فلاش تانک
fail completely, especially at great financial cost
سقوط آزاد، بخصوص در حوزه مسائل مالی مهم
حوض آب در وسط حیاط یا باغ ایرانی
۱ ) فعل. کم شدن قیمت، ارزش، موفقیت و غیره.
۲ ) اسم. وسیلهٔ نظامی. که همه خوب می شناسنش
۳ ) اسم. ظرف و مخزن
۴ ) اسم. tank up هم نوعی زیر پوش است.
۵ ) فعل. موفق نشدن
این ترتیب بندی معنی ها دلیل خاصی نداره. بسته به بافت متن این معانی رو تانک داره. موفق باشید.
tank ( علوم نظامی )
واژه مصوب: تانک
تعریف: خودرو زنجیردار زرهی مسلح به توپ و مسلسل
مخزن
یک مدل زیرپوش آستین حلقه ای مثل رکابی در زبان عامیانه فارسی
ورشکست شدن
با شکست مواجه شدن
To suffer failure, decline
To fail completely

ظرفیت ، مخزن ، منبع ، آب انبار و. . . .
تانک باتنگ tongفارسی همریشه می باشدمانند تانک آب یاتنگ آب یاماهی.
شکست خوردن - ناموفق ماندن - مسموم کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس