gurgle

/ˈɡɜːrɡl̩//ˈɡɜːɡl̩/

معنی: شرشر، غرغره کردن، شرشر کردن، جوشیدن
معانی دیگر: (در مورد آب گونه ها) قل قل کردن، شریدن، شاریدن، (مثل چشمه) جوشیدن، غل غل، غرغره

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: gurgles, gurgling, gurgled
(1) تعریف: to flow out in a noisy, bubbling stream.
مشابه: bubble

(2) تعریف: to make a noise like a gurgling flow of liquid.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to express using a gurgle.

- The baby gurgled his pleasure.
[ترجمه گوگل] کودک لذت خود را غرغر کرد
[ترجمه ترگمان] بچه از خوشحالی جست وخیز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: gurglingly (adv.)
• : تعریف: the act or sound of gurgling.

جمله های نمونه

1. the gurgle of boiling milk
غل غل شیر در حال جوشیدن

2. the gurgle of the fountain
صدای شرشر فواره

3. The water emptied with a gurgle.
[ترجمه گوگل]آب با غرغر خالی شد
[ترجمه ترگمان]آب با صدای خس خسی خالی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He gave a low gurgle of laughter.
[ترجمه گوگل]صدای خنده ی آهسته ای زد
[ترجمه ترگمان]از خنده روده بر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We could hear the swish and gurgle of water against the hull.
[ترجمه گوگل]می‌توانستیم صدای تپش و غرغر آب در مقابل بدنه را بشنویم
[ترجمه ترگمان]صدای خش خش و قل قل آب را در برابر بدنه کشتی به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was a gurgle of laughter on the other end of the line.
[ترجمه گوگل]آن طرف خط صدای خنده بلند شد
[ترجمه ترگمان]در طرف دیگر صف صدای خنده بلندی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The baby gave a little gurgle of laughter.
[ترجمه گوگل]بچه قهقهه ی کوچکی زد
[ترجمه ترگمان]بچه از خنده روده بر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Somewhere nearby there was the gentle gurgle of a stream.
[ترجمه گوگل]جایی در همان نزدیکی صدای غرغر ملایم یک نهر وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در همان نزدیکی صدای شرشر جوی آب در آن نزدیکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He heard himself gasp and gurgle, saliva and blood spitting past the merciless wire.
[ترجمه گوگل]صدای نفس نفس زدن و غرغر کردن خود را شنید، آب دهان و خون از روی سیم بی‌رحم بیرون می‌ریزد
[ترجمه ترگمان]صدای نفس های بریده و بزاق دهانش را می شنید که از آن سیم بی رحم تف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Babies gurgle with pleasure, scream with pain, and howl with fear.
[ترجمه گوگل]نوزادان از لذت غرغر می کنند، از درد جیغ می زنند و از ترس زوزه می کشند
[ترجمه ترگمان]بچه ها از خوشحالی نعره می کشند و از درد جیغ می کشند و با ترس زوزه می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He did, on a frothy gurgle of blood.
[ترجمه گوگل]او این کار را با غرغر کف آلود خون انجام داد
[ترجمه ترگمان]با صدای خس خسی شروع به خندیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A gurgle rose in his throat.
[ترجمه گوگل]صدای غرغر در گلویش بلند شد
[ترجمه ترگمان]صدای خس خسی از گلویش پایین آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is not even a gurgle.
[ترجمه گوگل]حتی یک غرغر هم وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]حتی a هم در کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thelma gave a gurgle of laughter.
[ترجمه گوگل]تلما غرغر خنده کرد
[ترجمه ترگمان]تلما از خنده روده بر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The truck sank with a loud gurgle to mid-window, then settled into the mud directly in front of the loading ramp.
[ترجمه گوگل]کامیون با صدای غرغر شدید تا وسط پنجره غرق شد، سپس در گل و لای درست روبروی رمپ بارگیری نشست
[ترجمه ترگمان]کامیون با غل و صدای بلندی به وسط پنجره فرو رفت و سپس به طور مستقیم در وسط محوطه بارگیری قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شرشر (اسم)
gurgle, freshet

غرغره کردن (فعل)
gurgle, gargle

شرشر کردن (فعل)
gurgle

جوشیدن (فعل)
perk, bubble, seethe, gurgle

انگلیسی به انگلیسی

• sound made by water flowing over stones; sound made by water flowing intermittently from a container
flow with a burbling noisy sound; make a gurgling sound, make a sound similar to water flowing over rocks
when water gurgles, it makes a bubbling sound.
when a baby gurgles, it makes bubbling sounds in its throat. verb here but can also be used as a count noun. e.g ...gurgles of pleasure.

پیشنهاد کاربران

خروشیدن
صدایی که افراد موقع خفه شدن از خودشون درمیارن
Musical gurgling= زمزمه موسیقی
صدای آب
زمزمه کردن جویبار
قان و قون کردن ( بچه )

بپرس