wash out

پیشنهاد کاربران

پاکسازی
کم آوردن
فاتحه چیزی رو خوندن
پایین دادن ( در مورد غذا، مثلاً با خوردن کمی مشروب یا لیوانی چای بعد از غذا )
در مورد رنگ ( ناپدید شدن - کم رنگ شدن )
مضمضه کردن، آب دردهان گردانیدن، با آب دهان را شستن
بیرون ریختن ( ترشحات )
خسته کردن، بی حال کردن، تو کسی ذوق زدن. حس و حال کسی را گرفتن
gray is a color that really washes me out.
wash - out ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: برون پیچ 2
تعریف: پیچش‍‍ی که در آن زاویۀ نصب بال از ریشه به سمت نوک کاهش می یابد

بپرس