scanty

/ˈskænti//ˈskænti/

معنی: کم، غیر کافی، اندک قلیل
معانی دیگر: ناکافی، نابسنده، اندک، قلیل، دور از هم، تنک، کم پشت، کوچک، تنگ و تاریک، کم فضا، بسته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: scantier, scantiest
مشتقات: scantily (adv.), scantiness (n.)
(1) تعریف: barely adequate; meager.
مترادف: exiguous, meager, scant, skimpy, slender, spare
متضاد: ample, profuse
مشابه: bare, deficient, feeble, frugal, inadequate, insubstantial, insufficient, lacking, lean, measly, niggardly, sketchy, sparing, sparse, stingy

- He'd eaten a scanty meal at noon and felt like having a snack soon after.
[ترجمه گوگل] او ظهر یک وعده غذایی کم خورده بود و کمی بعد احساس می کرد که می خواهد یک میان وعده بخورد
[ترجمه ترگمان] در ظهر غذای مختصری خورده بود و به زودی غذای مختصری می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She received scanty assurances that the money was on its way.
[ترجمه گوگل] او تضمین های اندکی دریافت کرد که پول در راه است
[ترجمه ترگمان] او به من اطمینان داد که پول در راه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: very small in size, quantity, or amount.
مترادف: meager, scant, skimpy
متضاد: plentiful, profuse
مشابه: brief, inadequate, insignificant, mean, minimal, negligible, nominal, paltry, puny, slight, slim, small, sparing, sparse, thin

- scanty tree growth
[ترجمه گوگل] رشد اندک درخت
[ترجمه ترگمان] رشد درخت کم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a scanty swimsuit
[ترجمه گوگل] یک مایو کم حجم
[ترجمه ترگمان] یک لباس شنا اندک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a scanty bathing suit
لباس شنای نابسنده

2. our scanty supply of food and water
موجودی اندک خوراک و آب ما

3. a dry land with scanty vegetation
سرزمینی خشک با گیاهان کم پشت

4. It is difficult to infer anything from such scanty evidence.
[ترجمه گوگل]استنتاج از چنین شواهد اندکی دشوار است
[ترجمه ترگمان]تشخیص دادن چیزی از چنین مدارک اندک دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I can't get along on my scanty pay.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم با حقوق ناچیز خود کنار بیایم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم به بهای اندک پولی که دارم برسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is only scanty evidence of his involvement.
[ترجمه گوگل]تنها شواهد اندکی از دخالت او وجود دارد
[ترجمه ترگمان]فقط شواهدی از دست دادن اون وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is scanty evidence to support their accusations.
[ترجمه گوگل]شواهد کمی برای اثبات اتهامات آنها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شواهد کمی برای حمایت از این اتهامات وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Details of his life are scanty.
[ترجمه گوگل]جزئیات زندگی او ناچیز است
[ترجمه ترگمان]جزئیات زندگی او اندک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The recorded history of Lund is scanty.
[ترجمه گوگل]تاریخ ثبت شده لوند اندک است
[ترجمه ترگمان]تاریخ ثبت شده لوند ناچیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Beautiful women paraded by in scanty clothing.
[ترجمه گوگل]زنان زیبا با لباس های ناچیز رژه رفتند
[ترجمه ترگمان]زنان زیبا با لباس های اندک، به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The bushes became smaller, more scanty.
[ترجمه گوگل]بوته ها کوچکتر و ناچیزتر شدند
[ترجمه ترگمان]بوته ها کوچک و اندک اندک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Duke was offering bland reassurance about the scanty news of the day's skirmishes.
[ترجمه گوگل]دوک در مورد اخبار ناچیز درگیری‌های آن روز اطمینان خاطر ارائه می‌کرد
[ترجمه ترگمان]دوک در مورد خبر ناچیز of روز به او اطمینان خاطر می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their ambivalence about career choices is coupled with scanty knowledge about what such jobs actually entail or what their educational requirements are.
[ترجمه گوگل]دوگانگی آنها در مورد انتخاب شغل با دانش اندک در مورد این که چنین مشاغلی واقعاً مستلزم چیست یا الزامات تحصیلی آنها همراه است
[ترجمه ترگمان]دمدمی مزاجی آن ها در رابطه با انتخاب های شغلی همراه با دانش اندک در مورد این که چنین مشاغلی در واقع مستلزم چه چیزی هستند یا الزامات تحصیلی آن ها، همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The weather grew drier and the grass became scanty and the nomads stirred afresh.
[ترجمه گوگل]هوا خشک تر شد و علف ها کم شدند و عشایر دوباره به هم ریختند
[ترجمه ترگمان]هوا خشک تر و خشک تر شد و the از نو شروع به تکان خوردن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Objective: To reduce the scanty urine ascites symptoms of the tympanites patients and the suffering of patients and improve patient comfort and quality of life, extend the patients life.
[ترجمه گوگل]هدف: به منظور کاهش علائم آسیت ادرار کمیاب بیماران تمپان و رنج بیماران و بهبود آسایش و کیفیت زندگی بیمار، افزایش طول عمر بیمار
[ترجمه ترگمان]هدف: کاهش ادرار کم، علائم بیماران tympanites و درد بیماران و بهبود آسایش و کیفیت زندگی بیماران، زندگی بیماران را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کم (صفت)
slight, light, small, little, rare, skimp, scant, low, scarce, infrequent, remote, marginal, exiguous, sparing, scanty, junior, scrimpy

غیر کافی (صفت)
short, inadequate, skimp, incomplete, scanty

اندک قلیل (صفت)
scanty

انگلیسی به انگلیسی

• lacking, having an inadequate supply; meager, barely sufficient, just enough; limited, deficient
you describe something as scanty when it is smaller in quantity or size than you think it should be.

پیشنهاد کاربران

⬛ adjective ⬛
[also more scanty; most scanty] : very small in size or amount
◀️ The cheerleaders wore scanty outfits.
◀️ scanty data
◀️ scantily dressed/clad dancers [=dancers wearing very little clothing]
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ On the authority of Abu Raja al - U'taridi, Ibn Asakir records that "Umar was a man tall, stout, very bald, very ruddy with scanty hair on the cheeks, his moustaches large, and the ends thereof reddish".
⬛ SCANT ⬛
adjective
🔴 very small in size or amount
◀️Food was in scant supply.
◀️She paid scant attention to the facts.
◀️Police found scant evidence of fraud.

ناچیز
کوتاه

بپرس