arabia

/əˈreɪbiə//əˈreɪbiə/

معنی: عربستان
معانی دیگر: عرب، عربی، شبه جزیره ی عربستان (arabian peninsula هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a Southwest Asian peninsula between the Red Sea and the Persian Gulf.

جمله های نمونه

1. The Gulf states include Iran, Iraq, Saudi Arabia, Kuwait, Bahrain, Oman, Qatar, and the United Arab Emirates.
[ترجمه گوگل]کشورهای خلیج فارس شامل ایران، عراق، عربستان سعودی، کویت، بحرین، عمان، قطر و امارات متحده عربی هستند
[ترجمه ترگمان]کشورهای خلیج فارس شامل ایران، عراق، عربستان سعودی، کویت، بحرین، عمان، قطر و امارات متحده عربی می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Desert land stretches eastward across Arabia into Central Asia.
[ترجمه گوگل]سرزمین بیابان به سمت شرق در سراسر عربستان تا آسیای مرکزی امتداد دارد
[ترجمه ترگمان]زمین های بیابانی به سمت شرق به سوی شرق آسیا حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Arab countries include Iraq, Saudi Arabia, Syria and Egypt.
[ترجمه گوگل]کشورهای عربی شامل عراق، عربستان سعودی، سوریه و مصر هستند
[ترجمه ترگمان]کشورهای عربی شامل عراق، عربستان سعودی، سوریه و مصر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Prince Khalid was unavoidably detained in Saudi Arabia.
[ترجمه گوگل]شاهزاده خالد به ناچار در عربستان سعودی بازداشت شد
[ترجمه ترگمان]شاهزاده خالد به طور اجتناب ناپذیری در عربستان سعودی دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Alcohol is strictly forbidden in Saudi Arabia.
[ترجمه گوگل]الکل در عربستان سعودی به شدت ممنوع است
[ترجمه ترگمان]الکل در عربستان سعودی به شدت ممنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Saudi Arabia produces more oil than any other country.
[ترجمه گوگل]عربستان سعودی بیش از هر کشور دیگری نفت تولید می کند
[ترجمه ترگمان]عربستان سعودی بیش از هر کشور دیگری نفت تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Saudi Arabia, in company with some other Gulf oil states, is concerned to avoid any repetition of the two oil price shocks of the 1970s.
[ترجمه گوگل]عربستان سعودی، همراه با برخی دیگر از کشورهای نفتی خلیج فارس، نگران است تا از تکرار دو شوک قیمت نفت در دهه 1970 جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]عربستان سعودی، با برخی دیگر از کشورهای نفت خیز خلیج، نگران از تکرار دو شوک های قیمت نفت در دهه ۱۹۷۰ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The papers have been sent to Saudi Arabia for translation.
[ترجمه گوگل]مقالات برای ترجمه به عربستان سعودی ارسال شده است
[ترجمه ترگمان]این اسناد برای ترجمه به عربستان سعودی فرستاده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The unification of Arabia was almost complete when he died in 63
[ترجمه گوگل]با مرگ او در سال 63، اتحاد عربستان تقریباً کامل شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در سال ۶۳ سالگی درگذشت، اتحاد عربستان تقریبا کامل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Islam is the official religion of Saudi Arabia.
[ترجمه گوگل]اسلام دین رسمی عربستان سعودی است
[ترجمه ترگمان]اسلام دین رسمی عربستان سعودی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The story of Lawrence of Arabia was made into a feature film in 196
[ترجمه گوگل]داستان لورنس عربستان در سال 196 به عنوان یک فیلم سینمایی ساخته شد
[ترجمه ترگمان]داستان لارنس عربستان در سال ۱۹۶ میلادی ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His job involved making frequent trips to Saudi Arabia.
[ترجمه گوگل]کار او شامل سفرهای مکرر به عربستان سعودی بود
[ترجمه ترگمان]شغلش در انجام سفره ای مکرر به عربستان سعودی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Saudi Arabia is one of the world's leading exporters of oil.
[ترجمه گوگل]عربستان سعودی یکی از بزرگترین صادرکنندگان نفت در جهان است
[ترجمه ترگمان]عربستان سعودی یکی از صادرکنندگان برجسته نفت در جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In Arabia they throw the dice in the other direction.
[ترجمه گوگل]در عربستان تاس را در جهت دیگر پرتاب می کنند
[ترجمه ترگمان]در عربستان، آن ها تاس را در جهت دیگر می اندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عربستان (اسم)
arabia

انگلیسی به انگلیسی

• peninsula in the middle east (includes saudi arabia, yemen, oman, the united arab emirates, qatar, bahrain, and kuwait)

پیشنهاد کاربران

دشت سواران نیزه گذار ؛ عربستان :
از این پس بیاید یکی نامدار
ز دشت سواران نیزه گذار.
فردوسی.
ز دشت سواران نیزه گذار
سپاهی بیامد فزون از شمار.
فردوسی.
یکی مرد بد اندر آن روزگار
ز دشت سواران نیزه گذار.
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی.
کمر بسته خواهیم سیصدهزار
ز دشت سواران نیزه گذار.
فردوسی.
- دشت سواران نیزه وران ؛ عربستان :
ز دشت سواران نیزه وران
برآریم گرد از کران تا کران.
فردوسی.
بزرگان رزم آزموده سران
ز دشت سواران نیزه وران.
فردوسی.

شبه جزیرهٔ عربستان
عجیب

بپرس