marshy

/ˈmɑːrʃi//ˈmɑːʃi/

معنی: باتلاقی
معانی دیگر: مردابی، تالابی، مرطوب و نرم، مرداب مانند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: marshier, marshiest
مشتقات: marshiness (n.)
• : تعریف: of, resembling, or containing a marsh or marshes.

- a marshy coastline
[ترجمه گوگل] یک خط ساحلی باتلاقی
[ترجمه ترگمان] خط ساحلی باتلاقی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the forest floor was marshy
سطح جنگل باتلاقی بود.

2. The surrounding land is low and marshy.
[ترجمه گوگل]زمین اطراف پست و باتلاقی است
[ترجمه ترگمان]زمین های اطراف باتلاقی و باتلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The crane lives in marshy habitats.
[ترجمه گوگل]جرثقیل در زیستگاه های باتلاقی زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]این جرثقیل در habitats باتلاقی زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This area was very marshy before the drainage system was installed.
[ترجمه گوگل]این منطقه قبل از نصب سیستم زهکشی بسیار باتلاقی بود
[ترجمه ترگمان]این منطقه قبل از نصب سیستم زه کشی، باتلاقی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Also, the marshy ground near rivers, where most towns are sited, is ill-suited for tunnel construction.
[ترجمه گوگل]همچنین، زمین باتلاقی نزدیک رودخانه ها، جایی که اکثر شهرها در آن قرار دارند، برای ساخت تونل مناسب نیستند
[ترجمه ترگمان]همچنین زمین های باتلاقی نزدیک رودخانه ها، جایی که بیشتر شهرها نصب می شوند، برای ساخت تونل مناسب نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nowadays most suitable marshy areas attract one or more pairs.
[ترجمه گوگل]امروزه مناسب ترین مناطق باتلاقی یک یا چند جفت را جذب می کند
[ترجمه ترگمان]امروزه بسیاری از مناطق باتلاقی مناسب، یک یا چند جفت دیگر را جذب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The land was marshy here, tussocky with reeds, the black peat showing through the heather.
[ترجمه گوگل]زمین اینجا باتلاقی بود، نی‌های پر از نی، ذغال سنگ نارس سیاه از میان هدر خودنمایی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]زمین باتلاقی بود که از میان بوته های خار روییده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The thicket leads into a compact marshy wetland, the fifth biome, which finally emptied into the lagoon.
[ترجمه گوگل]این بیشه به یک تالاب باتلاقی فشرده منتهی می شود، زیست بوم پنجم، که در نهایت به تالاب تخلیه می شود
[ترجمه ترگمان]بیشه به منطقه ای باتلاقی و باتلاقی منتهی می شود و این بیوم پنجم نیز در نهایت به تالاب خالی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The road peters out in a mass of marshy grass and stagnant water.
[ترجمه گوگل]جاده در توده ای از چمن های باتلاقی و آب راکد فرو می رود
[ترجمه ترگمان]جاده در توده ای از علف مردابی و آب راکد توقف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The plants live mainly in a marshy environment and are propagated by division of the rhizome.
[ترجمه گوگل]گیاهان عمدتاً در محیط باتلاقی زندگی می کنند و با تقسیم ریزوم تکثیر می شوند
[ترجمه ترگمان]گیاهان عمدتا در محیط باتلاقی زندگی می کنند و به وسیله تقسیم of تکثیر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This marshy wetland would have easily been converted for their use.
[ترجمه گوگل]این تالاب باتلاقی به راحتی برای استفاده آنها تبدیل می شد
[ترجمه ترگمان]این تالاب باتلاقی به راحتی می توانست به استفاده آن ها تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The plant is more at home in marshy conditions than in the aquarium, where it will grow to a considerable height.
[ترجمه گوگل]این گیاه بیشتر در شرایط باتلاقی در خانه است تا در آکواریوم، جایی که تا ارتفاع قابل توجهی رشد می کند
[ترجمه ترگمان]این کارخانه بیشتر در شرایط marshy قرار دارد تا در آکواریوم، که در آن به ارتفاع قابل توجهی رشد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The land he rode was marshy, forcing him to weave an intricate course past the more treacherous patches.
[ترجمه گوگل]زمینی که او سوار شد باتلاقی بود و او را مجبور کرد که مسیری پیچیده را از کنار تکه های خائنانه تر ببافد
[ترجمه ترگمان]زمینی که بر اسب می راند از باتلاق های باتلاقی بود و او را مجبور می کرد که از patches treacherous عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The site was marshy from about 3 million to 1 million years ago.
[ترجمه گوگل]این سایت از حدود 3 میلیون تا 1 میلیون سال پیش باتلاقی بوده است
[ترجمه ترگمان]این سایت از حدود ۳ میلیون تا ۱ میلیون سال پیش باتلاقی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The wet, marshy land produces a large number of insects that provide food for the smaller birds that, in turn, provide food for the arctic fox and the wolf.
[ترجمه گوگل]زمین مرطوب و باتلاقی تعداد زیادی حشره تولید می کند که غذای پرندگان کوچکتر را فراهم می کند و به نوبه خود غذای روباه قطبی و گرگ را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]زمین های باتلاقی، زمین های باتلاقی، تعداد زیادی از حشرات را تولید می کنند که برای پرندگان کوچک تر غذا فراهم می کنند که به نوبه خود برای روباه قطبی و گرگ غذا فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باتلاقی (صفت)
fenny, paludal, swampy, founderous, marshy, mossy

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to marshes; having a marsh-like quality, soft and wet like a marsh, boggy
marshy land is covered in marshes.

پیشنهاد کاربران

بپرس