encampment

/enˈkæmpmənt//ɪnˈkæmpmənt/

معنی: محل اردو زدن، قرار گاه
معانی دیگر: استقرار در اردوگاه، اردوگاه سازی، خیمه سرا افرازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a place where a camp has been set up.
مشابه: camp

- The partisans' encampment was high in the rugged hills.
[ترجمه گوگل] اردوگاه پارتیزان ها در بالای تپه های ناهموار بود
[ترجمه ترگمان] The ها در تپه های ناهموار قرار گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of setting up a camp.

- After their encampment, the soldiers ate their modest meal.
[ترجمه گوگل] پس از اردو زدن، سربازان غذای معتدل خود را خوردند
[ترجمه ترگمان] سربازان پس از اردوگاه غذای مختصری خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. A newly constructed police encampment on the outskirts of the city underlines that the authorities are prepared for any eventuality.
[ترجمه گوگل]یک کمپ پلیس تازه ساخته در حومه شهر تاکید می کند که مقامات برای هر گونه احتمالی آماده هستند
[ترجمه ترگمان]یک اردوگاه تازه ساخته شده پلیس در حومه شهر تاکید می کند که مقامات برای هر گونه احتمال آماده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We were like a terrible gypsy encampment.
[ترجمه گوگل]ما مثل یک اردوگاه وحشتناک کولی ها بودیم
[ترجمه ترگمان] ما مثل یه اردوی کولی بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He proposed fencing the homeless out of their encampment in Golden Gate Park.
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد کرد بی خانمان ها را از اردوگاهشان در پارک گلدن گیت حصار بکشند
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد کرد که بی خانمان ها را از اردوگاه در پارک گلدن گیت بیرون کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As he left the encampment behind, a slim, ragged figure emerged from the undergrowth to intercept him.
[ترجمه گوگل]همانطور که او اردوگاه را پشت سرش ترک کرد، یک چهره باریک و ژنده پوش از زیر درختان بیرون آمد تا او را رهگیری کند
[ترجمه ترگمان]وقتی از اردوگاه دور شد، هیکلی باریک و ژنده پوش از میان بوته های به هم تنیده زیر درختان بیرون آمد تا او را غافلگیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In and around the Union encampment, of course, were many assemblages of wounded belonging to both sides.
[ترجمه گوگل]البته در داخل و اطراف اردوگاه اتحاد، مجموعه‌های زیادی از مجروحان هر دو طرف وجود داشت
[ترجمه ترگمان]البته در اطراف اردوگاه تعداد زیادی از افراد مجروح از هر دو طرف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Footman: Murlocs? Here? They must have an encampment nearby!
[ترجمه گوگل]فوتمن: مورلوکس؟ اینجا؟ آنها باید یک اردوگاه در نزدیکی داشته باشند!
[ترجمه ترگمان]footman: Murlocs؟ اینجا؟ حتما اردوگاه همین نزدیکی ها هست!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The encampment got into quiet in the sounds of snowslide sporadically.
[ترجمه گوگل]اردوگاه با صدای برف رانش به طور پراکنده ساکت شد
[ترجمه ترگمان]اردوگاه ساکت و آرام به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The 75-person encampment in Boise, Idaho, will send "consumer zombies" to wander around in silent protest of what they view as unnecessary spending.
[ترجمه گوگل]اردوگاه 75 نفره در Boise، آیداهو، "زامبی های مصرف کننده" را در اعتراض خاموش به آنچه آنها به عنوان هزینه های غیرضروری می دانند، به اطراف می فرستد
[ترجمه ترگمان]این اردوگاه ۷۵ نفره در بویزی، (آیداهو)، \"زامبی های مصرف کننده\" را برای گردش در اعتراض ساکت از آنچه که آن ها به عنوان هزینه های غیر ضروری تماشا می کنند، ارسال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The angry Bark crushed Indian encampment and killed the murderer.
[ترجمه گوگل]بارک خشمگین اردوگاه سرخپوستان را درهم کوبید و قاتل را کشت
[ترجمه ترگمان]یه سگ عصبانی که اردوگاه هندی رو له کرده و قاتل رو کشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their encampment was in the mountains.
[ترجمه گوگل]اردوگاهشان در کوهستان بود
[ترجمه ترگمان]اردوگاه آن ها در کوهستان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was a tributary creek that ran about a quarter of a mile from the encampment.
[ترجمه گوگل]نهر انشعابی وجود داشت که حدود یک ربع مایل از اردوگاه می گذرد
[ترجمه ترگمان]نهر کوچکی بود که حدود یک ربع فرسنگ از اردوگاه دور می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Robinson said Wednesday that he had a misunderstanding with Brown over what constituted an encampment.
[ترجمه گوگل]رابینسون روز چهارشنبه گفت که با براون در مورد اینکه چه چیزی اردوگاه است، سوء تفاهم داشته است
[ترجمه ترگمان]روز چهارشنبه رابینسون اعلام کرد که با براون در مورد آنچه اردوگاه را تشکیل می دهد سو تفاهمی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He'd expected a clandestine rendezvous - curtained windows, locked doors - not a gypsy encampment.
[ترجمه گوگل]او انتظار یک قرار ملاقات مخفی را داشت - پنجره‌های پرده‌دار، درهای قفل‌شده - نه یک اردوگاه کولی‌ها
[ترجمه ترگمان]او انتظار داشت که یک قرار ملاقات مخفی با پرده های مخملی، دره ای بسته، نه یک اردوگاه کولی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He crossed the road well ahead of the militiamen and rode into the encampment where the wedding was still being celebrated.
[ترجمه گوگل]او خیلی جلوتر از شبه نظامیان از جاده عبور کرد و سوار به اردوگاهی شد که جشن عروسی در آنجا هنوز برگزار می شد
[ترجمه ترگمان]از جاده خارج شد و به اردوگاه دشمن که هنوز در آن جشن عروسی برگزار نشده بود، گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was like asking yourself to recall the lay-out of a Bronze Age encampment.
[ترجمه گوگل]مثل این بود که از خود بخواهید طرح یک اردوگاه عصر برنز را به یاد بیاورید
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که از خودت بخوای که از اردوگاه عصر برنزی به یاد بیاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محل اردو زدن (اسم)
encampment

قرار گاه (اسم)
setting, encampment, resting place

انگلیسی به انگلیسی

• camp, temporary residence (often made of tents, etc.)
an encampment is a group of tents or other shelters put together in one place, for example by soldiers or gypsies.

پیشنهاد کاربران

بپرس