commencement

/kəˈmensmənt//kəˈmensmənt/

معنی: اغاز، جشن فارغ التحصیلی
معانی دیگر: آغاز، شروع، بدو، جشن پایان تحصیلی، جشن فاره التحصیلی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in schools or colleges, the graduation ceremony or day.
مترادف: baccalaureate, graduation
مشابه: morning

(2) تعریف: the act or occasion of beginning.
مترادف: beginning, initiation, start
مشابه: advent, birth, creation, dawn, first, genesis, germ, inception, opening, origin, outset

جمله های نمونه

1. the commencement of the present century
آغاز قرن حاضر

2. Would passengers please put out cigarettes before the commencement of the flight.
[ترجمه دکتر رجایی] مسافران لطفا قبل از شروع پرواز سیگار را خاموش کنید.
|
[ترجمه گوگل]آیا مسافران لطفا قبل از شروع پرواز سیگار را خاموش کنند
[ترجمه ترگمان]مسافران لطفا قبل از شروع مسابقه سیگار را خاموش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A graduation ceremony is an event where the commencement speaker tells thousands of students dressed in identical caps and gowns that 'individuality' is the key to success. Robert Orben
[ترجمه گوگل]مراسم فارغ التحصیلی رویدادی است که در آن سخنران شروع به کار به هزاران دانش آموز که کلاه و لباس های یکسان پوشیده اند می گوید که "فردیت" کلید موفقیت است رابرت اوربن
[ترجمه ترگمان]مراسم فارغ التحصیلی، رویدادی است که در آن سخنران شروع به هزاران نفر از دانش آموزانی که کلاه و روپوش مشابهی پوشیده اند، اشاره می کند که فردیت کلید موفقیت است رابرت Orben
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That critical move was completed before the commencement of the term of contract.
[ترجمه گوگل]آن حرکت حساس قبل از شروع مدت قرارداد تکمیل شد
[ترجمه ترگمان]این حرکت بحرانی قبل از شروع دوره قرارداد تکمیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This then was the works at the commencement of the 1914-18 war.
[ترجمه گوگل]این کار در آغاز جنگ 18-1914 بود
[ترجمه ترگمان]پس از آن زمان شروع جنگ ۱۹۱۴ تا ۱۸ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The election avoids the cessation and commencement bases applying in assessing profits to tax when a person leaves or joins a partnership.
[ترجمه گوگل]انتخابات از مبانی توقف و شروع اعمال شده در ارزیابی سود برای مالیات در هنگام خروج یا پیوستن شخصی به شراکت اجتناب می کند
[ترجمه ترگمان]در این انتخابات توقف و شروع پایگاه های شروع بکار گرفته شده در ارزیابی سوده ای حاصل از مالیات در زمانی که یک شخص به شراکت می رود یا به شراکت می پیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unemployment believed to be impending at the commencement of the loan.
[ترجمه گوگل]گمان می رود در آغاز وام بیکاری قریب الوقوع باشد
[ترجمه ترگمان]اعتقاد بر این است که نرخ بیکاری در ابتدای این وام در شرف وقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At the commencement of the tournament it was made clear that referees had been instructed to apply Laws 1and 1
[ترجمه گوگل]در شروع مسابقات مشخص شد که به داوران دستور داده شده است که قوانین 1 و 1 را اعمال کنند
[ترجمه ترگمان]در آغاز این مسابقات مشخص شد که به داوران دستور داده شده است که قوانین ۱ و ۱ را اعمال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Except in divorce proceedings, commencement by petition is now very rare.
[ترجمه گوگل]به جز در دعاوی طلاق، شروع با دادخواست در حال حاضر بسیار نادر است
[ترجمه ترگمان]به جز آن که در جریان طلاق، شروع این درخواست بسیار نادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Colin Powell was asked to give the commencement address.
[ترجمه گوگل]از کالین پاول خواسته شد که آدرس شروع را بدهد
[ترجمه ترگمان]از کالین پاول خواسته شد تا نشانی آغازین را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At the commencement of training, each trainee should be provided with a training plan which includes details of holiday allocation.
[ترجمه گوگل]در شروع آموزش، هر کارآموز باید با یک برنامه آموزشی که شامل جزئیات تخصیص تعطیلات است، ارائه شود
[ترجمه ترگمان]در آغاز آموزش، هر کارآموز باید با یک برنامه آموزشی که شامل جزییات تخصیص تعطیلات است، ارایه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The estimated commencement date is 198 with an anticipated construction period of approximately 2 years.
[ترجمه گوگل]تاریخ شروع تخمین زده شده 198 با دوره ساخت و ساز پیش بینی شده تقریباً 2 سال است
[ترجمه ترگمان]تاریخ شروع برآورد شده ۱۹۸ با دوره ساخت پیش بینی شده تقریبا ۲ سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some courses have an early commencement date.
[ترجمه گوگل]برخی از دوره ها تاریخ شروع زودهنگام دارند
[ترجمه ترگمان]برخی دوره ها در اوایل شروع قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thus, jurisdiction is determined at the commencement not at the conclusion of the inquiry.
[ترجمه گوگل]بنابراین، صلاحیت قضایی در ابتدا تعیین می شود نه در پایان تحقیق
[ترجمه ترگمان]بنابراین، صلاحیت در آغاز نه در پایان بازپرسی تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Best wishes and sincere congratulations on your graduation. May this special day be the commencement of the continued series of upward steps to further success.
[ترجمه گوگل]با آرزوی بهترین ها و تبریک صمیمانه برای فارغ التحصیلی شما باشد که این روز خاص آغازی باشد برای ادامه سلسله گام های صعودی برای موفقیت بیشتر
[ترجمه ترگمان]بهترین آرزوها و تبریکات صمیمانه تان برای فارغ التحصیلی شما ممکن است این روز خاص آغاز یک سری از گام های به سمت بالا برای رسیدن به موفقیت بیشتر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اغاز (اسم)
prime, inception, beginning, dawn, getaway, alpha, start, commencement, birth, aurora, authorship, outset, exordium, preface, instep, jump-off, lead-off, venue

جشن فارغ التحصیلی (اسم)
commencement

تخصصی

[ریاضیات] ابتدا، آغاز

انگلیسی به انگلیسی

• start, beginning; graduation ceremony, handing out of diplomas
the commencement of something is its beginning; a formal use.
in the united states, commencement is a ceremony at a university in which graduates formally receive their degrees.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : commence
✅️ اسم ( noun ) : commencement
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
سرچشمه
راه اندازی
در ساخت و ساز به معنای کلنگ زنی
آغاز
استارت یک کار یا برنامه یا دوران
جشن فارغ التحصیلی
به اجرا در آوردن یک قانون جدید

بپرس